رد شدن به محتوای اصلی

     
        توضیحات کاست زریاب از شاهکارهای نوازنده بزرگ گیتار جهان "پاکو دلوسیا" میباشد که در زیر همان مطالب را نقل می کنم:
      پاکو دلوسیا نوازنده اسپانیایی برای اسم آلبوم خود "زریاب" را انتخاب کرده است . زریاب نام یکی از موسیقیدانان بزرگ ایرانی است که در ز مان حکومت عباسیان ظهور کزد . وی همدوره ابراهیم موصلی و فرزندش اسحق از بزرگترین مو سیقیدانان دربارعباسیان بود. 
    ابراهیم موصلی فرزند ماهان فرزند بهمن ، فرزند پشنگ که همگی از کشاورزان ارجان شیراز بودند در کوفه بدنیا آمد. وی موسیقی را نزد یک زرتشتی به نام جانویه که در شهر ری زندگی میکرد فرا گرفت و در همین شهر بود که با دختری به نام شاهک رازی وصلت کرد که حاصل فرزندی بو به نام اسحق .
    میگویند گوش موسیقی ابراهیم چنان قوی و حساس بود که اگر در میان سی نوازنده کوک یکی از آنها نا برابر بود وی آن را بخوبی در میافت. اما ابولفرج اصفهانی نویسنده کتاب اغانیفرزند وی اسحق موصلی را به دریا و موسیقیدانان دیگر به نهر و جوی آب تشبیه کرده است .
     وی همچون پدر از مقربان دربار هارون الرشید بود و نزد مامون نیز صاحب منزلتی رفیع بود . معتصم خلیقه درباره وی گفته است: " هرگاته اسحق آواز میخواند به نظرم چنین می آید که کشور من وسیعتر میشود" از افتخارات اسحاق تربیت شاگردی چون زریاب است. 
    زریاب (اواخر قرن هشتم میلادی ) موسیقی این منطقه را به شمال آفریقا و اسپانیا برد و در آنجا رواج داد.
    اسپانیائیها وی را مخترع گیتار می دانند . وی سیم پیچی بر عود افزود و می گویند که ده هزار آواز را باآهنگشان از بر داشت. وی تا آخر عمر در کوردوبا از شهرهای اسپانیا میزیست و در آنجایک مدرسه موسیقی بنا نهاد و تاثیر بسزایی در موسیقی اندلس داشت ابن خلدون عالم فلسفه تاریخ و مورخ مغربی در باره این شاعر ، خواننده و نوازنده بزرگ چنین می گوید:" موصلیان (ابراهیم و اسحق موصلی ) غلامی داشتند که نام او زریاب بود او فن مو سیقی را از آنان فراگرفته و در آن مهارت یافته بود . از این رو موصلیان به وی رشک بردند و اورابه مغرب گسیل داشتند. 
    زریاب به درگاه حکم بن هشام بن عبد الرحمن داخل امیر اندلس رسید . و او در گرامی داشتن زریاب مبالغه کرد و به دیدار او شتافت و به وی جایزه های عالی بخشید و اقطاعها مقرریه برای اوتعیین کرد ، و وی را به بارگاه دولت و در میان ندیمان خویش به پایگاهی بلند رسانید .



     از این رو در اندلس هنر موسیقی به سبب زریاب پیشرفت شایان کرد و پس از وی تا روزگار ملوک طوایف یادگارها و آثار او همچنان باقی و متداول بودو از نسلی به نسل دیگر منتقل میشد . چنانکه در اشپیلیه (اسپانیا) نمونه های هنری وی بدانسان توسعه یافت که همچون دریایی بیکران بود و پس از زایل شدن رونق و شکوهش آن شهر یادگارهای هنری زریاب از آنجا به کشورهای ساحلی افریقیه و مغرب منتقل شد و در شهر های آن سرزمین تقسیم گردید . و با آنکه عمران و تمدن افریقیه به قهقرا بازگشته و دولتهایشان رو به نقصان می روند هنوز هم بقایای هنری زریاب در آن سرزمین یافت میشود.
     

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د...

وقتی امید دانا و هم خوابه اش صدیقه زرین کلاه مشتاق آبادی، مادر قهبگی را معنی می کنند

من کم ترین (امید باقر خاله): "مدیونید اگر فکر کنید افزون بر گفتارم، اندکی هتا اندکی، در کردار در زندگی روزمره ام تناقض وجود دارد !!" من و همسرم کارد هواله ی شکم مردم ایران می کنیم، اما خودم سه برابر روزهای جوراب فروشیم شده ام و همسرم مثل ندید بدیدها فرتور غذاها و رستوران ها و باز رستوران ها و غذاها را به چشم کارد به شکم خوردگان می کشانیم تا چشمشان کور شود و جیکشان درنیاید. من و همسرم به هنرمندان فحاشی می کنیم و آنها را بی سواد و احمق می خوانیم، اما خودمان تا دلتان بخواهد با تک تک هنربندان رژیم فرتور می اندازیم و منتشر می کنیم؛ هتا با افشین بله افشین خواننده ی بدصدا و جلف که یادتون هست... «دیگه ازت بدم میاد، پیشم نیا عروسک» !! من و همسرم همیشه از شبکه ی من و تو انتقاد می کنیم. من خودم همیشه به آن می گویم "مهد کودک من و تو"، اما هتا با مجری من و تو هم فرتور یادگاری می گیرم !! من و همسر کم ترینم، در فضای همگانی هر جور دلمان بخواهد می گردیم و می چرخیم و فرتورهای نگو و نپرس منتشر می کنیم، اما به دیگران ایراد می گیریم که چرا در خانه ی خودشان با شلوار...

متلکی بر حاشیه: گفتگوی فرامرز دادرس با کون خوب سوئد

چندی پیش، یکی از مخالفان پرهیاهوی شاهزاده "رضا پهلوی" به نام "فرامرز دادرس" که خود یکی از مصدق الهی ها و هواداران سفت و سخت هزرط "محمد مصدق دله السلطنه" می باشد، با دلقک رسانه "امید دانای باقر خاله" گفتگو کرد. این گفتگو که از پستوی خانه ی امید باقر خاله و انباری جناب دادرس انجام می گرفت، مخاطبان ملیونی خود را دچار شوک کرد و نتیجه این شد که پس از گوش دادن به مشتی خزعبلات تکراری که همگی از سر عقده بازی فوران کرده بودند، به یک نتیحه ی تکراری برسند و آن اینکه هم جمهوری اسلامی اینقدرها بد نیست که این دو موجود اپوزوسیون نما، نانشان را به نرخ روزش نخورند و نه دودمان ایرانساز پهلوی آنچنان خوب و سرآمد بود که نمکدانش را نشکنند !! جناب دادرس که پس از نزدیک به یک دهه سخن فرسایی در یوتوب انباری خود، هنوز به اندازه ی "خاله شاهدانه" هم روی کسی اثر نگزاشته، با ناسپاسی هر چه تمام تر عنوان کرده است که وی نانخور ارتش شاهنشاهی نبوده و با وقاحت ویژه ی آخوندی خود را مدیون شاهنشاه آریامهر فرمانده ی کل قوای نیروهای مسلح شاهنشاهی نمی داند. از این ناسپ...