|
کامبیز استادمهری | |
۰۹ تير ۱۳۸۹ | |
بی آنکه صبحانهای بخورم، به سمت کوچههای محلهمان میرفتم و دوستانم را سطل آب به دست می دیدم که یکدیگر را خیس می کردند و هیچ کس از خیس شدن ناراحت نمی شد. تا ظهر کارمان این بود و پسین که میشد همه اهالی محل دور هم جمع می شدند ، شعر میخواندند و مراسم چک و دوله را برگزار میکردند و بعد از آن به دست همه نخ رنگی به نام تیروباد میبستند. من آن روزها همۀ این کارها را به خاطر زیبایی و لذتش انجام می دادم، اما امروز بعد از گذشت سالها به این فکر افتادم تا فلسفه این جشن را بیابم. بنابراین نخست به تیشتریشت، که هشتمین یشت اوستا است، مراجعه کردم تا ایزد تیشتر را بهتر بشناسم. در این یشت تیشتر، به عنوان نماد و تجلی باران، با خشکسالی مبارزه میکند و برای مردمان یکتاپرستی که با عشق و ستایش، نماز خود را به پروردگار یکتا پیشکش میکنند، باران، سال پرمحصول و آرامش به ارمغان میآورد. «ای اهورامزدا، ای خرد مقدس، ای آفریدگار جهان جسمانی، ای پاک، اگر مردم در نماز از من نام برده و مرا بستایند، آنگاه به مردمان پاک روی می آورم و در زمان معینی در مدت یک یا دو و یا پنجاه شب فرا می رسم» (تیشتریشت، بند 11). آنگاه تیشتر در ده شب اول به شکل یک مرد پانزده ساله بلند قد و بسیار نیرومند، در ده شب دوم به شکل یک گاو زرین شاخ و در ده شب سوم به صورت اسبی سفید و زیبا با گوشهای زرین و لگام زرنشان در فروغ پرواز کند و دیو اپوش که نماد خشکسالی و قحطی است، به پیکر اسبی سیاه به مقابله با او آید؛ آنها سه شبانه روز با یکدیگر میجنگند و دیو اپوش تیشتر را شکست می دهد . پس از آن اهورا مزدا به یاری نماز و ستایش مردمان به تیشتر قدرت میدهد؛ پس بار دیگر تیشتر به شکل اسبی سفید به دریای فراخکرت فرود میآید و دیو اپوش در پیکر اسبی سیاه به مقابله با او بر می خیزد و با او می جنگد. این بار در وقت ظهر تیشتر بر دیو اپوش چیره می شود و او را شکست می دهد. پس دریا ها را مواج می کند و آنها را به جوش و خروش می اندازد و پس از آن مه از آنسوی هند، از کوهی که در میان دریای فراخکرت است، برمیخیزد و ابرها تشکیل میگردد و باد جنوب آنها را به حرکت در آورده و باران به باریدن می گیرد. میبینیم که در این اسطوره، به زیبایی و با استفاده از نمادها و تمثیلهای عمیق تلاش شده است تا یکی از پدیدههای هستی و آفریدههای خداوند یعنی باران و بارانزایی به تصویر کشیده شود. یاری نامه : پورداود، ابراهیم. یشتها. ج1. به کوشش بهرام فرهوشی. 1356. رضی، هاشم، فرهنگ نامهای اوستا،ج1. نیکنام، کورش، از نوروز تا نوروز،1382 |
نظرات