رد شدن به محتوای اصلی

حکم شلاق پناهجویی که دولت نروژ به ایران دیپورت کرد به اجرا درآمد

سازمان حقوق بشر ایران، ۲۹ شهریور ماه ۱۳۹۶:
حکم ۸۰ ضربه شلاق حد "لیلا بیات" که دولت نروژ ماه مارچ گزشته به ایران بازفرستاده بود در تهران به اجرا درآمد. دولت نروژ در تمام طول بررسی پرونده ی وی، حاضر به پذیرش مدارک وی مبنی بر محکومیتش به این مجازات غیر انسانی نشد.

محمود امیری‌ مقدم، سخنگوی سازمان حقوق بشر ایران در این خصوص گفت: "این مایه ی تاسف است که مقامات کشوری همچون نروژ که به خاطر احترام به حقوق بشر و به‌ ویژه حقوق زنان در دنیا شهرت دارند، حاضر به پناه دادن به زنی که از حکم شلاق در ایران فرار کرده بود، نشدند و او را دوباره به ایران بازگرداندند. در این پرونده مقامات نروژ وظیفه ی انسانی و حقوقی خود را به خوبی انجام ندادند و در بهترین شکل، بدون اطمینان کامل از اینکه لیلا در صورت بازگشت به ایران مورد رفتار غیر انسانی قرار نمی‌ گیرد، او را به ایران فرستادند. شواهد زیادی وجود داشت که حکم شلاق لیلا واقعی است، اما مقامات نروژ توجهی به این شواهد نکردند. مسئولیت نخست حکم غیر انسانی ۸۰ ضربه شلاق که در مورد لیلا اجرا شد، بر عهده ی دولت نروژ است زیرا امکان جلوگیری از انجام آن را داشت".

بنا به اطلاع سازمان حقوق بشر ایران، ساعت یک پس از نیمروز سه‌ شنبه ۲۸ شهریور ماه، حکم ۸۰ ضربه شلاق "لیلا بیات" در شعبه ی ۳ اجرای احکام دادسرای ارشاد به اجرا درآمد. وی سال ۱۳۸۶ به همراه سه تن از دوستانش به دلیل شرب خمر بازداشت و در نهایت در دادسرای ارشاد ناحیه ی ۲۱ به ۸۰ ضربه شلاق محکوم شده بودند.

لیلا بیات و دوستانش که هر کدام با هفت ملیون تومان وثیقه آزاد شده بودند، تا دو سال و نیم تلاش کردند که حکم صادره را دگرش دهند و پس از ناامید شدن از این امر، لیلا به همراه پسر ۵ ساله‌ اش به کشور نروژ مهاجرت می‌ کند و در آنجا تقاضای پناهندگی خود را مطرح می‌ کند، اما پرونده ی پناهجویی وی بارها از سوی مقامات اداره ی مهاجرت نروژ رد می‌ شود.

لیلا بیات در نهایت ۲۱ اسفند ۱۳۹۵ از پسر خود که اکنون ۱۳ سال دارد جدا شده و به ایران بازگردانده می‌ شود و از آن تاریخ دوباره برای بازایستاندن حکم شلاق تلاش می‌ کند ولی به جایی نمی‌ رسد و در نهایت این حکم غیر انسانی به اجرا درمی آید.

لیلا درباره ی پرونده‌ اش به سازمان حقوق بشر ایران گفت: "من عینن مشکلم را به آنها گفتم ولی دولت نروژ ۷ بار به پرونده ی من منفی داد و مدارکی که ارائه کردم را قبول نکرد. آنها می‌ گفتند حکم دادگاه، حکم جلب، گواهی وکیل و هرچه من از ایران به ایشان ارائه می‌ کردم ساختگی است و پرونده ی من دروغ است. می‌ گفتند کارشناس ما در سفارت نروژ در ایران مدارک من را بررسی کرده و گفته چنین حکمی در ایران اجرا نمی‌ شود. در نهایت هم به من دو سال ترک خاک کل اروپا را دادند و من را از پسر سیزده ساله‌ ام جدا کردند و به ایران بازپس فرستادند".

وی همچنین گفت: "من پیش از اینکه به ایران برگردم و حکمم اجرا شود خیلی خشمگین بودم که چرا باید این اتفاقات بیفتد و من از مملکت خودم فراری باشم، ولی اکنون بیشتر از دست دولت نروژ عصبانی هستم. اینجا قانونی داشت که ما به خاطر رعایت نکردن آن محکوم شدیم، ولی من به دولت نروژ پناه آورده بودم و فکر می‌ کردم می‌توانم آنجا در امنیت باشم".





نظرات

‏ناشناس گفت…
نروژ و مقامات فعلی جمهوری اسلامی به طور قطع مسئول عمل وحشیانه فوق هستند. بی آبرویی بزرگی برای انسانیت و خصوصا نروژی ها بود | www.Didebaniran.blogspot.com

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د