رد شدن به محتوای اصلی

پیل الکتریکی اشکانیان

پیل الکتریکی اشکانیان









می بینیم که وقتی که ایرانی به فضایِ آزاد میرود، می درخشد. شما نگاه کنید آوازۀ اختراعات، ابداعاتِ ایرانیها را هر رشته. این ایمیل را به این خاطر می فرستم که، احیاناً، اگر بعضی از هموطنان احساس حقارت در برابر غرب میکنند، یادشان باشد که ماها از زمانهایِ بسیار دور پیشتاز در همه چیز بوده ایم.
با سپاس ازمرتضی، آریابوم.










چقدر شگفت انگیز است هنگامی که می بینیم ، که اتفاقا گالولنی هم برای ساختن پیل ، همان فلز هایی را استفاده کرده که 2000سال پیش از این، ایرانیان برای ساختن پیل به کار برده بودند .

پیل مورد استفاده ی ایرانیان در روستایی در نزدیکی بغداد بدست آمده است . باستان شناسانی که در آثار اشکانیان کندوکاو می کردند ، در کلبه ی یک کاهن یا کیمیاگر ایرانی شمار زیادی از این پیل ها را به دست آوردند . باید دانست که در زمان فرمانروایی اشکانیان که از ۲۵۰ پیش از میلاد تا ۲۲۴ پس از میلاد بخش مهمی از کشور کنونی عراق (اراک) و بغداد بخشی از شاهنشاهی ایران بوده است.
برای نخستین بار یک باستان شناس آلمانی به نام ویلهلم کونیک یک پیل الکتریکی اشکانی را بیست سال پیش در مرز عراق و ایران کشف کرد و هنگامی که آن را به موزه ی برلین برد ، مشاهده کرد که دوستانش نیز تکه های شکسته و خرد شده ی مشابه این پیل را پیش از او به موزه آورده اند.

باستان شناس آلمانی پس از مدتی حدس زد که شاید این یک پیل الکتریکی بوده است ، اما دوستانش در این مورد شک داشتند ، تا آنکه او پس از سال های دراز پژوهش سرانجام توانست در خرابه های شهر سلوکیه متعلق به اشکانیان آلات دیگری کشف کند که حدس پیشین او را راستی آزمایی نمود .

این دانشمند در کاوش های خود شمار زیادی از این پیل ها را پیدا کرد ، در این پیل میله های برنزی که نقش سیم پیوند دهنده و رسانا را انجام می داد. دو سیم از آن به دستگاه دیگری فرو رفته بود. کونیک مشاهده های خود را در کتابی منتشر ساخت ، تا آنکه پژوهش ها و فکر های او در سراسر جهان (به جز ایران) پخش شد و پس از آزمایش های فراوانی که دانشمندان در این باره انجام دادند ، سرانجام در چند سال گذشته یک مهندس آمریکایی به نام ویلاردگری ثابت کرد که این دستگاه شگفت انگیز اشکانیان برای آب دادن فلزات بویژه دست بند های زر و سیم (طلا و نقره) بوده است .

وی در گزارش خود می نویسد : « اشکانیان از چسباندن این پیل ها به یکدیگر فراوان نیروی برق بدست می آوردند و آن را بوسیله ی دو سیم وارد دستگاه آبکاری کرده و با استفاده از املاح زر و سیم دستبندها و زینت آلات خود را آب طلا و نقره می دادند . » به عبارت دیگر همان کاری را می کردند که امروزه گالوانوپلاستی یا آبکاری الکتریکی می نامند .


 




در آنزمان کیمیاگران و جواهر سازان باستانی که به اینکار می پرداختند ، ساختمان پیل را نیز مانند دیگر دانش های خویش به عنوان یک راز تلقی کرده و جز به اهل فن به کسی ابراز نمی داشتند و در نتیجه از این اختراع جز کاهن ها و کیمیاگران ، دیگران آگاهی نداشتند .


باید دانست که در ۲۵۲۸-۲۳۳۶ سال پیش از این (برابر با سال های 522 تا 330 پ . م که دوران فرمانروایی داریوش تا واپسین شاه هخامنشی است) که دوران زندگی پارسه (تخت جمشید) بوده است ، از سوختی استفاده می شده که به هیچ روی حتا کمترین دودی نداشته است ، که همین شگفتی دانشمندان و باستان شناسان را بر انگیخته است و این گفته با استفاده از بررسی ها و آزمایش های بسیاری است که در پارسه انجام گرفته و مورد تایید باستان شناسان و دانشمندان ایران و جهان می باشد .


از نتیجه های باستان شناسی ثابت شده است که کمترین اثری از دوده در بقایای پارسه نیست .
در آن زمان نفت را استخراج و بطور صددرصد می توانسته اند تصفیه کنند و باید دانست که نخستین چاه نفت نیز از آن داریوش بزرگترین شاه ایران در ۲۵ سده پیش است که البته امروزه شناسایی شده و در منطقه ی مسجدسلیمان است . این را ما از هرودوت تاریخ نویس یونانی می دانیم.


آیا نباید به این اندیشید که در آن زمان که تنها ۶۰۰ سال پیش از دوران کشف پیل الکتریکی که در بالا گفته شد می باشد ، امکان این که از برق استفاده می شده است زیاد است و باید به دنبال پیل الکتریکی در پارسه بود و شاید چیزی پیشرفته تر از آن .
این پیل های پیدا شده درست مانند نمونه های امروزی از قیر به عنوان عایق و از یک میله ی آهنی در میان یک استوانه ی مسی استفاده می شده است و اندازه آنها کمتر از ۲۰ سانتیمتر می باشد .






* باید دانست که نام بغداد خود برترین گواه ایرانی بودنش است ، این نام یک نام کاملا ایرانی است که برابر با گفتش کهن تر : بَگَه داتَه یا بَغَه داتَه Bagadāta / Baghadāta می باشد ، که از دو بخش :


بَگَه یا بَغَهbaga/bagha به معنای خدا و آفریننده ، در اسناد کهن به ویژه سنگ نوشته ی بیستون ـ که خود این واژه نیز تغییر یافته و ساده شده ی بَغَستانَه است که به معنی جایگاه و مکان خدا می باشد (کوه بیستون از کوه های مقدس ایران بوده و حتا اکنون نیر هست و مردم محل آن را مقدس می شمارند) ـ دیده می شود و بخش دوم داتهdāta از ریشه ی دا dā به معنای دادن ، آفریدن و همان است که امروزه " داد و دادند "می گوییم .


این نام روی هم به معنای داده ی خدا یا آفریده و بخشیده ی خدا می باشد .
برای نمونه ای دیگر ، نام خَشَثرَپاوَه (فرمانروا و حاکم) خوزستان در همان زمان (۲۵۲۰ سال پیش) مردی به نام بَگَه پانَه به معنی پاییده شده و نگه داشته شده از سوی خدا بوده است .


و اما نام عراق نیز گواه این مدعاست ، این نام مانند عیلام و عربستان شکل سامی یا عبری این واژه است که شکل پارسی آن همان هست ، که ما در استان مرکزی داریم و آن اراک است به معنی آریایی . عیلام در تورات که مهمترین کتاب سامی است به این گونه نوشته شده است ، ولی گونه ی پارسی آن ایلام و همچنین عرب به گونه ارب.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د...

وقتی امید دانا و هم خوابه اش صدیقه زرین کلاه مشتاق آبادی، مادر قهبگی را معنی می کنند

من کم ترین (امید باقر خاله): "مدیونید اگر فکر کنید افزون بر گفتارم، اندکی هتا اندکی، در کردار در زندگی روزمره ام تناقض وجود دارد !!" من و همسرم کارد هواله ی شکم مردم ایران می کنیم، اما خودم سه برابر روزهای جوراب فروشیم شده ام و همسرم مثل ندید بدیدها فرتور غذاها و رستوران ها و باز رستوران ها و غذاها را به چشم کارد به شکم خوردگان می کشانیم تا چشمشان کور شود و جیکشان درنیاید. من و همسرم به هنرمندان فحاشی می کنیم و آنها را بی سواد و احمق می خوانیم، اما خودمان تا دلتان بخواهد با تک تک هنربندان رژیم فرتور می اندازیم و منتشر می کنیم؛ هتا با افشین بله افشین خواننده ی بدصدا و جلف که یادتون هست... «دیگه ازت بدم میاد، پیشم نیا عروسک» !! من و همسرم همیشه از شبکه ی من و تو انتقاد می کنیم. من خودم همیشه به آن می گویم "مهد کودک من و تو"، اما هتا با مجری من و تو هم فرتور یادگاری می گیرم !! من و همسر کم ترینم، در فضای همگانی هر جور دلمان بخواهد می گردیم و می چرخیم و فرتورهای نگو و نپرس منتشر می کنیم، اما به دیگران ایراد می گیریم که چرا در خانه ی خودشان با شلوار...

متلکی بر حاشیه: گفتگوی فرامرز دادرس با کون خوب سوئد

چندی پیش، یکی از مخالفان پرهیاهوی شاهزاده "رضا پهلوی" به نام "فرامرز دادرس" که خود یکی از مصدق الهی ها و هواداران سفت و سخت هزرط "محمد مصدق دله السلطنه" می باشد، با دلقک رسانه "امید دانای باقر خاله" گفتگو کرد. این گفتگو که از پستوی خانه ی امید باقر خاله و انباری جناب دادرس انجام می گرفت، مخاطبان ملیونی خود را دچار شوک کرد و نتیجه این شد که پس از گوش دادن به مشتی خزعبلات تکراری که همگی از سر عقده بازی فوران کرده بودند، به یک نتیحه ی تکراری برسند و آن اینکه هم جمهوری اسلامی اینقدرها بد نیست که این دو موجود اپوزوسیون نما، نانشان را به نرخ روزش نخورند و نه دودمان ایرانساز پهلوی آنچنان خوب و سرآمد بود که نمکدانش را نشکنند !! جناب دادرس که پس از نزدیک به یک دهه سخن فرسایی در یوتوب انباری خود، هنوز به اندازه ی "خاله شاهدانه" هم روی کسی اثر نگزاشته، با ناسپاسی هر چه تمام تر عنوان کرده است که وی نانخور ارتش شاهنشاهی نبوده و با وقاحت ویژه ی آخوندی خود را مدیون شاهنشاه آریامهر فرمانده ی کل قوای نیروهای مسلح شاهنشاهی نمی داند. از این ناسپ...