رد شدن به محتوای اصلی

از این قند پارسی که به بنگاله می برند ...

این سروده پارسی سر آغاز کتابی است به نام دده قورقود علی لسان طایفه اوغوزان به زبان اوغوزی 

خوبان پارسی گوی بخشندگان عمرند      ساقی بده بشارت رندان پارسا را
حافظ



پیکره‌ای که در برابر شماست بیتی است از یک سروده پارسی و سر آغاز کتابی است بزبان اوغوزی بنام ددم قورقود علی لسان طایفه اوغوزان !!
این کتاب در دربار عثمانی نگاشته شده است و سرشار است از واژه‌ها و نکته‌های زبان پارسی بویژه نامهای ایرانی برگرفته از کتابهای ایرانی بویژه شاهنامه فردوسی !!


این سروده به خط خوش نگاشته شده است و در همه این کتاب تنها نوشته ای است که به خط خوش نگاشته شده که نشان از اهمیت آن برای نگارنده این کتاب داشته است:

به هنر کوش زانکه در عالم ادب آنراست کو هنرور است


همانطور که می‌دانیم ادبیات عثمانیان بشدت از ادبیات و زبان پارسی بهره گرفته است بطوری که زمانی زبان دربار عثمانی هم فارسی بوده و برخی از شاهان و سلاطین عثمانی به پارسی شعر گفته و سرو ده‌اند و این تاثیر ادبیات فارسی با مهاجرت روزافزون ایرانیان آرامش‌طلب و بیزار از جنگ به آسیای صغیر آغاز و قدرت می‌یابد و تا پایان قرن ۱۹ میلادی شاید بتوان گفت مهم‌ترین وسیله نشر ادب در عثمانی بوده باشد در این عهد تقریباً اکثر کتاب‌های ادبیات فارسی به ترکی ترجمه می‌شود که بر غنا و ارزش ادب عثمانی می‌افزاید و آن‌را برای رشد همه‌جانبه آماده می‌کند. این دوره تا قرن ۱۹ که ادبیات عثمانی تحت تأثیر ادب غرب قرار می‌گیرد پابرجاست.
اوغوز به قبایل ترکان اوغز (غز) اطلاق می‌شود که مردمانی بودند چادر نشین برامده از صحرای شرق اسیا، ترکستان شرقی و ماورا چین تا دشتهای قبچاق!
یادآوری می‌شود ایرانیان هزاران سال پیش دیواری را در قفقاز شمالی در شهری بنام دربند ایجاد کرده بودند که از هجوم و آسیب این مردم به سرزمینهای ایران جلوگیری نمایند !!

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د...

وقتی امید دانا و هم خوابه اش صدیقه زرین کلاه مشتاق آبادی، مادر قهبگی را معنی می کنند

من کم ترین (امید باقر خاله): "مدیونید اگر فکر کنید افزون بر گفتارم، اندکی هتا اندکی، در کردار در زندگی روزمره ام تناقض وجود دارد !!" من و همسرم کارد هواله ی شکم مردم ایران می کنیم، اما خودم سه برابر روزهای جوراب فروشیم شده ام و همسرم مثل ندید بدیدها فرتور غذاها و رستوران ها و باز رستوران ها و غذاها را به چشم کارد به شکم خوردگان می کشانیم تا چشمشان کور شود و جیکشان درنیاید. من و همسرم به هنرمندان فحاشی می کنیم و آنها را بی سواد و احمق می خوانیم، اما خودمان تا دلتان بخواهد با تک تک هنربندان رژیم فرتور می اندازیم و منتشر می کنیم؛ هتا با افشین بله افشین خواننده ی بدصدا و جلف که یادتون هست... «دیگه ازت بدم میاد، پیشم نیا عروسک» !! من و همسرم همیشه از شبکه ی من و تو انتقاد می کنیم. من خودم همیشه به آن می گویم "مهد کودک من و تو"، اما هتا با مجری من و تو هم فرتور یادگاری می گیرم !! من و همسر کم ترینم، در فضای همگانی هر جور دلمان بخواهد می گردیم و می چرخیم و فرتورهای نگو و نپرس منتشر می کنیم، اما به دیگران ایراد می گیریم که چرا در خانه ی خودشان با شلوار...

متلکی بر حاشیه: گفتگوی فرامرز دادرس با کون خوب سوئد

چندی پیش، یکی از مخالفان پرهیاهوی شاهزاده "رضا پهلوی" به نام "فرامرز دادرس" که خود یکی از مصدق الهی ها و هواداران سفت و سخت هزرط "محمد مصدق دله السلطنه" می باشد، با دلقک رسانه "امید دانای باقر خاله" گفتگو کرد. این گفتگو که از پستوی خانه ی امید باقر خاله و انباری جناب دادرس انجام می گرفت، مخاطبان ملیونی خود را دچار شوک کرد و نتیجه این شد که پس از گوش دادن به مشتی خزعبلات تکراری که همگی از سر عقده بازی فوران کرده بودند، به یک نتیحه ی تکراری برسند و آن اینکه هم جمهوری اسلامی اینقدرها بد نیست که این دو موجود اپوزوسیون نما، نانشان را به نرخ روزش نخورند و نه دودمان ایرانساز پهلوی آنچنان خوب و سرآمد بود که نمکدانش را نشکنند !! جناب دادرس که پس از نزدیک به یک دهه سخن فرسایی در یوتوب انباری خود، هنوز به اندازه ی "خاله شاهدانه" هم روی کسی اثر نگزاشته، با ناسپاسی هر چه تمام تر عنوان کرده است که وی نانخور ارتش شاهنشاهی نبوده و با وقاحت ویژه ی آخوندی خود را مدیون شاهنشاه آریامهر فرمانده ی کل قوای نیروهای مسلح شاهنشاهی نمی داند. از این ناسپ...