رد شدن به محتوای اصلی

محمد مقدم

زندگینامه
محمد مقدم (۱۲۸۷-۱۳۷۵)، زبان‌شناس و متخصص زبان‌های باستانی ایران




محمد مقدم در سال ۱۲۸۷ در تهران متولد شد. پس از اتمام تحصیلات ابتدائی و متوسطه برای ادامهٔ تحصیل به آمریکا رفت، ولی تحصیلات را ناتمام گذاشت و به ایران بازگشت. در سال ۱۳۱۰ مجدداً راهی آمریکا شد و در ۱۳۱۷ درجهٔ دکتری خود را در رشتهٔ زبان‌شناسی از دانشگاه پرینستون دریافت کرد. از سال ۱۳۱۸ در دانشگاه تهران به تدریس اوستا و فارسی باستان پرداخت. در سال ۱۳۳۹ به دعوت دانشگاه یوتا که از وی خواسته بود تا کرسی تمدن ایران باستان را به عهده گیرد، سفری دیگر به آمریکا رفت. دکتر محمد مقدم در ۱۳۴۳ گروه زبان‌شناسی همگانی و زبان‌های باستانی را در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران بنیاد گذاشت و تا ۱۳۴۷ مدیریت آن را به عهده داشت.

دکتر محمد مقدم هم‌زمان با تدریس در دانشگاه با همکاری چند تن از دانشمندان از جمله صادق کیا و ذبیح بهروز نشریهٔ ایران کوده را منتشر کرد. از مهم‌ترین کوشش‌های او، ابداع و سامان بخشیدن به واژه‌های مورد نیاز پارسی به شیوهٔ علمی زبان‌شناسی بود که این تلاش را از جزوهٔ کوچک «راهنمای فارسی باستان» آغاز کرد و طی چند دهه ادامه داد. در زمینهٔ گویش‌شناسی، که این واژه را نخستین بار دکتر مقدم و همکارانش به کار بردند، اولین بار بود که در زبان فارسی بررسی‌هایی بر پایهٔ علمی صورت گرفت و چند گویش ایرانی به روش علمی با هم سنجیده شدند. وی در زمینهٔ تاریخ آیین مهر نیز پژوهش‌هایی داشت. محمد مقدم معتقد بود که ریشهٔ نام خود او از زبان‌های ایرانی است و باید به‌صورت «مغدم» نوشته شود.
دکتر محمد مقدم در ۹ مهر ۱۳۷۵ طی یک سانحهٔ اتومبیل در تهران درگذشت.

آثار 
1- چند نمونه از متن نوشته‌های فارسی باستان (با شرح لغات)
2- داستان جم
3- متن اوستا (با شرح لغات و ترجمه)
4- راهنمای ریشهٔ فعل‌های ایرانی، ۱۳۱۳
5- یک سند تاریخی از گویش آذری تبریز
6- گویش‌های وفس و آشتیان و تفرش
7- الفبای روسی
8- سرود بنیاد دین زرتشت
9- جستار در بارهٔ مهر و ناهید، ۱۳۵۶
10- چهارشنبه‌سوری
11- تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، اومستد (ترجمه)
12- تاریخ دریانوردی عرب در دریای هند (ترجمه)، ۱۳۳۸
13- بازگشت به الموت (مجموعه شعر)، ۱۳۱۴
14- بانگ خروس (مجموعه شعر)، ۱۳۱۳
15- راز نیمه شب (مجموعه شعر)

بن مایه : www.fa.wikipedia.org

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د...

وقتی امید دانا و هم خوابه اش صدیقه زرین کلاه مشتاق آبادی، مادر قهبگی را معنی می کنند

من کم ترین (امید باقر خاله): "مدیونید اگر فکر کنید افزون بر گفتارم، اندکی هتا اندکی، در کردار در زندگی روزمره ام تناقض وجود دارد !!" من و همسرم کارد هواله ی شکم مردم ایران می کنیم، اما خودم سه برابر روزهای جوراب فروشیم شده ام و همسرم مثل ندید بدیدها فرتور غذاها و رستوران ها و باز رستوران ها و غذاها را به چشم کارد به شکم خوردگان می کشانیم تا چشمشان کور شود و جیکشان درنیاید. من و همسرم به هنرمندان فحاشی می کنیم و آنها را بی سواد و احمق می خوانیم، اما خودمان تا دلتان بخواهد با تک تک هنربندان رژیم فرتور می اندازیم و منتشر می کنیم؛ هتا با افشین بله افشین خواننده ی بدصدا و جلف که یادتون هست... «دیگه ازت بدم میاد، پیشم نیا عروسک» !! من و همسرم همیشه از شبکه ی من و تو انتقاد می کنیم. من خودم همیشه به آن می گویم "مهد کودک من و تو"، اما هتا با مجری من و تو هم فرتور یادگاری می گیرم !! من و همسر کم ترینم، در فضای همگانی هر جور دلمان بخواهد می گردیم و می چرخیم و فرتورهای نگو و نپرس منتشر می کنیم، اما به دیگران ایراد می گیریم که چرا در خانه ی خودشان با شلوار...

متلکی بر حاشیه: گفتگوی فرامرز دادرس با کون خوب سوئد

چندی پیش، یکی از مخالفان پرهیاهوی شاهزاده "رضا پهلوی" به نام "فرامرز دادرس" که خود یکی از مصدق الهی ها و هواداران سفت و سخت هزرط "محمد مصدق دله السلطنه" می باشد، با دلقک رسانه "امید دانای باقر خاله" گفتگو کرد. این گفتگو که از پستوی خانه ی امید باقر خاله و انباری جناب دادرس انجام می گرفت، مخاطبان ملیونی خود را دچار شوک کرد و نتیجه این شد که پس از گوش دادن به مشتی خزعبلات تکراری که همگی از سر عقده بازی فوران کرده بودند، به یک نتیحه ی تکراری برسند و آن اینکه هم جمهوری اسلامی اینقدرها بد نیست که این دو موجود اپوزوسیون نما، نانشان را به نرخ روزش نخورند و نه دودمان ایرانساز پهلوی آنچنان خوب و سرآمد بود که نمکدانش را نشکنند !! جناب دادرس که پس از نزدیک به یک دهه سخن فرسایی در یوتوب انباری خود، هنوز به اندازه ی "خاله شاهدانه" هم روی کسی اثر نگزاشته، با ناسپاسی هر چه تمام تر عنوان کرده است که وی نانخور ارتش شاهنشاهی نبوده و با وقاحت ویژه ی آخوندی خود را مدیون شاهنشاه آریامهر فرمانده ی کل قوای نیروهای مسلح شاهنشاهی نمی داند. از این ناسپ...