رد شدن به محتوای اصلی

پس از ساله های استعمار و ایرانی کشی بسیار

نگاهی کوتاه به تاریخ کشتار مردم آذربایگان در پانصد سال گزشته
نوشتاری از: علی عجمی آذرآبادگانی ایراندوست
بی تو، آزادی بهانه ای است برای فریاد 

بررسی اجمالی تاریخ دیار آذربایجان نشان گر آن است که این سرزمین ایرانی همواره در تاریخ پر فراز و نشیب خود در پانصد سال گذشته رنج و ناملایمات فراوانی را از سوی بیگانگان متحمل شده است.دانستن تاریخچه این جنایت ها نه به دلیل کینه ورزی و انتقام بلکه از آن روی ضرورت می یابد تا دو نکته بنیادین روشن شود....نخست آنکه مردم آذربایجان همراه با دیگر هم میهنان خود در سراسر ایران ، در 500 سال گذشته به هیچ روی سابقه ای از کشتار و تهاجم به دیگر مردمان نداشته اند و دو دیگر آنکه...آذربایجان و آذربایجانی همواره در خط مقدم جبهه ایران دوستی و آزادی خواهی بوده و چه جانفشانی ها که در راه استواری این آرمان نکرده است.
در کنار توطئه رنگارنگ بیگانگان در جنایت های انجام شده ،دو دولت پیرامونی ،نقشی بسیار نمادین داشته اند...ترکان عثمانی و روسها...بر این اساس محوریت این جستار که بسیار خلاصه نگاشته شده است به این دو دولت اختصاص می یابد.


ترکان عثمانی....بی شک عثمانی ها را بایستی نخستین دشمنان مردم آذربایجان در پنج سده اخیر بدانیم...اسناد و شواهد مسلم تاریخی در این باره چنان فراوان هستند که بیان و ذکر همه آنها امکان ناپذیر و شاید مثنوی هفتاد من کاغذ شود.عثمانی ها به بهانه اختلافات مذهبی و در واقع با نیت توسعه طلبی ارضی، همواره در پی انضمام آذربایجان به عثمانی بر آمده اند.در راستای این سیاست نیز بارها در شهر های گوناگون آذربایجان ،به ویژه تبریز از کشته ها پشته ساخته و چه جنایت ها که نکرده اند...بسیاری از فتاوای قتل عام ها هنوز در موزه های استانبول و آرشیو های تاریخی عثمانی ، نگاه داری می شود...اما خوشبختانه همواره ،ناکام شور ایران خواهی مردمان ان دیار بوده و تیر شان به سنگ خورده است.


از اغاز بنیاد شاهنشاهی صفویان و به تخت نشینی شاه اسماعیل یکم تا سقوط صفویان خلفای عثمانی و سپاهیان انها رفض و شیعی گری و ارتداد ایرانیان را همواره بهانه قرار داده بدین اتهام ،بارها شهرهای اذربایجان را که در خط مقدم نبرد بودند به خاک و خون کشیده و مردمانش را با اسارت و کشتار مواجه ساخته اند.. .این تهاجمها هیچ گونه نفعی برای دولت متجاوز عثمانی عاید نکرد و سرانجام در زمان سقوط صفویان انها با دولت قوی شده روسیه نخستین پیمان تقسیم ایران را منعقد کردند و عامل اصلی حضور روس ها در قفقاز و ماورای قفقاز.
اران و شروان و ارمنستان و گرجستان و چچنستان ..کنونی شدند...خوشبختانه این اتحاد نامشروع به قدرت نادرشاه و سپاه ایران در هم کوبیده شد...دکتر منیر اق تپه مورخ برجسته و معاصر ترکیه ای خود به این سیاست بی حاصل و متجاوزانه عثمانی ها و همداستانی با روسها اذعان دارد(آک تپه--منیر--عثمانلی --ایران مناسبتلری--1970--صفحه بیست...و بسیاری از مورخان دانشمند ترکیه نیز به دور از هر گونه داوری گزینشی به این سیاست انتقاد های شدید دارند...(....و اما بیان اجمالی و تیتر وار تهاجمات و کشتار عثمانی ها در اذربایجان.




920 هجری -پس از جنگ چالدران و تصرف بخش بزرگی از آذربایجان، کشتاری خونین توسط عثمانی ها در تبریز انجام گرفت اما با پایمردی مردم این شهر سلطان سلیم مجبور به عقب نشینی از تبریز شد..این مدافعه چنان بود که عثمانی نتوانستند پیش روی خود را به مقدس ترین شهر صفویان ، اردبیل ادامه دهند و مجبور به بازگشت و ترک تبریز شدند.


940هجری-تهاجم سلطان سلیمان قانونی،نام آور ترین فاتح و خلیفه عثمانی به تبریز در زمان شاه تهماسب یکم..از منابع تاریخی عثمانی ها ،در صفحه 187 تاریخ پچوی نوشته ابراهیم پچوی چنین می خوانیم;چون اهالی تبریز را موافق سلیقه و سیاست خود ندیدند آن را خلق باطل و اصلاح ناپذیر تشخیص دادند و قصد داشتند شهر را به آتش کشیده و ویران نمایند.....وصف ان جنایت ها از سروده های ... بیداری..شاعر عثمانی ها جالب توجه است......چون تبریز آذمی ایدی خلق باطل...دگیلدی بعضی هیچ اصلاحه قابل@@ایدی یاکا و تبریزی ییکا....خراب ایده و آندان رومه چیکا!!؟


چون باطل مذهبی سلطان گوردی...روان تبریز خلقین رومه سوردی ترجمه....چون مردم تبریز خلقی باطل و غیر قابل اصلاح تشخیص داده شدند خرابی ها و سوزاندن تبریز انجام گرفت و سلطان چون مذهب باطل ان مردم را دید تبریز را رها کرده و به روم بازگشت!!!؟...
البته شاعر درباری عثمانی اشاره نکرده است که تبریزی ها دیگر بار شوری از ایراندوستی آفریدند و بارها به سپاه عثمانی شبیخون زدند تا سپاه عثمانی این بار نیز مجبور شد تبریز را ترک کند و نتواند اردبیل را به تصرف خویش در آورد.


لشکر کشی دوم سلطان سلیمان و قتل و غارت دیگر بار تبریز به شهادت منابع عثمانی و صفوی955 هجری@@د__قتل و غارت ارومیه و سلماس و خوی توسط مصطفی پاشا در سال 985هجری و در اوج اشفتگی صفویه و روی کار امدن سلطان محمد خدابنده صفوی وحشیانه ترین کشتار مردم اذربایجان و تبریز توسط عثمان پاشا و تصرف دیگر بار تبریز در سال 993هجری و در اوج ضعف صفویه و پادشاهی سلطان محمد خدابنده صفوی..بر اساس اسناد عثمانی در این سال قوای عثمانی که 100000نفر بودند از مرز عبور کرده و با عهد شکنی و بی توجهی به قرار داد صلح ایران و عثمانی ،پس از دو روز جنگ با نیروی کم شمار و 17000هزار نفره حمزه میرزای صفوی روز 26 رمضان به دروازه شهر رسیدند و پس از یک روز پیکار سخت و کوبنده که توام با رشادت سپاه ایران بود تبریز را تصرف کردند.


مورخان عثمانی می نویسند:
عثمانیان در شهر پراکنده شدند و به دستور عثمان پاشا به غارت مردم پرداختندو رعایا را اسیر کردند و در اثر جنگ و آتش سوزی تبریز به ویرانه ای بدل شد;صبحی تعلیق زاده..صفحه 324....پچوی تاریخ نگار عثمانی درباره این یورش و کشتار چنین می گوید.
به فرمان عثمان پاشا قتل عام اهالی اغاز شد.سادات و شرفا و بازرگانان و ارباب صنعت و هر که در شهر بود جمله را در سه شبانه روز از دم شمیر گدراندند;




تاریخ پچوی..صفحات98--99و-کشتار دیگر بار مر دم تبریز در غارت ان شهر توسط قوای جعفر پاشا درسال999هجری روی داد....سرانجام قوای عثمانی چند سال بعد به دست سپاه ایران و در زمان شاه عباس بزرگ منکوب گشته و تبریز موقتا رهایی یافت...در زمان شاه عباس بزرگ عثمانی ها به هیچ روی نتوانستند در ایران و آذربایجان کر و فری در خور نمایند.


کشتار و اشغال دیگر بار تبریز و اذربایجان به دست قوای عثمانی ...پس از سقوط صفویان به دست افغانهادر سالهای1135 تا 1136که این یورش را سرانجام نادر شاه با شکست عثمانی ها پایان داد...هیمنه نادر شاه که لفب نادر ایران زمین را به خود داده بود چنان بود که بزرگترین سرداران و پاشاهای عثمانی چون عثمان توپال پاشا از سوی او منکوب شدند و نادرشاه را می توان برنده مطلق نبر دهای ایران و عثمانی به شمار آورد.


در سده نوزدهم و در بین دو جنگ ایران و روسیه در سالهای 1813تا1828 عثمانی ها سه بار به ایران حمله کردند که خوشبختانه در هر سه تهاجم از سوی سپاه عباس میرزا و دولت شاه شکست خوردند.. سیاست تهاجمی عثمانی ریشه در این نکته داشت که تصور می کردند با آشفتگی ناشی از شکست ایران از روسیه یورش به ایران آسان است و زمان مغتنم....عثمانی ها بعدها طمع به خرمشهر و اذربایجان و قطور داشتند که ناکام ماندند..اخرین تهاجم عثمانی ها در اثنای جنگ جهانی اول بود که اذربایجان را اشغال کرده و ایران دوستانی مانند خیابانی را به تبعید فرستادند. عثمانی ها که بازنده مطلق جنگ در جبهه های غربی و اروپایی بودند سعی داشتند تا این بار سیاست تهاجمی شان را در شرق و آذربایجان و اران و شروان جبران کنند...اما پس از شکست انها در جنگ اول جهانی تهاجمهای عثمانی ها پایان یافت.


کشتار مردم اذربایجان توسط دولت های روسیه تزاری و شوروی
روس ها نیز در پانصد ساله گدشته بارها به کشتار مردم اذربایجان پرداخته و از هیچ جنایتی فروگذارنکرده اند.پس از سقوط صفویان ،روسها به اشغال ناحیه ایرانی قفقاز پرداختند و با عثمانی ها متحد شده و نخستین پیمان تقسیم ایران را بین خود منعقد نمودند که سرانجام با رشادتهای نادر شاه هردو دولت در این سیاست ناکام گشتند.


سیاست استعماری روسیه پس از سلطنت پتر کبیر اغاز شد
به دلیل قدرت صفویان و افشاریه و حتی زندیه این سیاست چندان مجالی برای بروز در سده هجدهم پیدا نکرد و بار دیگر با رشادت های اقا محمد خان قاجار موقتا سرکوب شد...اما پس از 1800میلادی تا 1828و تصرف اذربایجان توسط قوای ژنرال پاسکویچ که به دلیل تصرف ایروان ایروانسکی لقب گرفته بود این سیاست امپریالیستی پرشتاب تر شد. روس ها پس از تحمیل معاهده های گلستان و ترکمن چای و اخلال در امور مالیاتی و به دست گرفتن امتیازات مالی در واردات ،کمر اقتصاد اذربایجان را که دروازه صادرات و واردات ایران ان زمان بود شکستند و عملا به بازی گردان نخست گستره سیاست ایران بدل گشتند. 


پس از پیروزی جنبش ملی مشروطیت ایران نیز عامل نخست سرکوب مشروطه طلبان و به توپ بستن مجلس بودند و با همراهی و همفکری و پشتیبانی روسها شاه مستبد قاجاریه ،تبریز را محاصره کردند و پس از سقوط محمد علی میرزا روسها تبریز را تصرف کرده و چون اذربایجان را کانون ازادی خواهی و ایران دوستی می دانستند کینه خود را از مردم اذربایجان با اعدام علنی و گسترده ازادی خواهان و انسان های برجسته ای چون ثقه الاسلام و هزاران نفر دیگر نشان دادند و جنایات انها در رخداد خونین اشورای1330هجری فراموش ناشدنی است.


روس ها در ان سالها صمد خان را به عنوان عامل خود به حکمرانی تبریز منصوب نمودند و در این زمانه جلادان تزاری همه روزه به بهانه ای به کشتار و ازار و اذیت ایراندوستان اذربایجانی می پرداختند.در بحبوحه نخستین جنگ جهانی ،روس ها به سیاست پلید دیگری دست یازیدند..


بر این اساس با تحریک گروهی از مسیحیان اشوری که جیلو نام داشته و اصالتا در عثمانی بودند و نیز بخشی از ارامنه ناحیه قفقاز ،به اذربایجان و شهر های ارومیه و سلماس و دیلمان و اطراف خوی هجوم اورده به کشتار مسلمانان اذربایجان واداشتند.اسوری های جیلو و گروهی از ارامنه قفقاز و اذربایجان فریفته روسها شده و با اغوای بیگانگان دیگر دولت ها چون دکتر شت نماینده امریکا و میسیونرهای مسیحی به کشتار اذربایجانی های بی دفاع که گناهی به جز میهمان نوازی و نوازش مسیحیان گریخته از قتل عام عثمانی ها نداشتند، پرداختند...


در صفحات258تا259 کتاب مستند تاریخ عمومی اذربایجان نوشته احمد کاویان پور چنین امده است.....قریب به 12000هزار خانواده جیلو که با مارشیمون از خاک عثمانی امدند حدود 20000هزار نفر از خانواده های ارمنیان و اسوریان ارومیه و سلماس و سلدوز نیز به انها پیوسته و پنج هزار نفر از ارمنیان ناحیه ایروان و نخجوان نیز از انجا گریخته به این ها پیوستند...800تن از افسران روسی نیز به اینها پیوستند و 72افسر فرانسوی نیز انها را رهبری کردند.......زمان این کشتار ها که عامل اصلی ان روس ها بودند اسفند1296هجری و فوریه1918میلادی بود و تا مرداد ماه1297شمسی به طول انجامید.و کار به شهادت اسناد و کتب معتبر تاریخی و نیز اسناد رسمی برجای مانده از سفارت خانه ها ،به مرده خواری و قحطی کشیده شد.




جنایت کار اصلی این جریان اسقف مارشیمون اشوری جیلو بود و دیگر جنایت کار اندارانیک نامی از ارامنه مهاجر قفقاز بودکه یکی از سران به نام ارامنه در ان زمان محسوب شده و این هر دو نفر به اغوای روسها بر ان شدند تا ناحیه و دولت مسیحی مستقلی را با کشتار مسلمانان اذربایجان بنیاد کنند.اندرانیک با سپاه چندین هزار نفره خود و با سلاح های روسی به خوی نیز حمله ور شد .


اما ناکام ماند
شادروان کسروی در صفحه758کتاب ارزشمند خود درباره این جنگ چنین می گوید.....خوییان با همه بدی افزار و نداشتن توپ و مترالیوز می جنگیدند...در ارومیه نیز اگر کسانی به جای رفتن به ذر خانه مارشیمون و دکتر شت جلوی مردم افتادندی و انان را به جنگ و مردانگی واداشتندی ان همه خواری و لبیچارگی روی ندادی.....@@این وقایع خون بار که از اسفند1296تامرداد خورشیدی یطول کشید منجر به کشته شدن 130تا150هزار نفر از مسلمانان اذربایجانی و نواحی مجاور شد و بازار ارومیه چندین بار به وسیله روسها و مسیحیان غارت شد...صفحه379..ارومیه در گذر زمان.


حسن انزلی:
مسیحیان از این کشتار ها طرفی نبستند و پس از پایان جنگ جهانی اول مجبور به مهاجرت به شمال عراق شدندتا به دنبال عفو عمومی در زمان رضاشاه به ایران مراجعت کردند و با فراموش کردن گذشته ها همزیستی مسالمت امیز و برادر وار خود را دیگر بار اغاز کردند.....به امید انکه این همزیستی دیرپای اذربایجانی ها و ارامنه و اشوری های ایرانی که به تحریک روسها خدشه دار شده بود تا ابد پایدار و جاودانه بماند و نمونه ای باشد برای صلح و دوستی شرافت مندانه مابین مردمان آران و ارمنستان .. اخرین تهاجم روسها اشغال ایران به دست نیروهای شوروی در شهریور 1320خورشیدی بود که به بنیاد فرقه استالین ساخته و کشتار مردم بی دفاع انجامید...این اخرین کوشش نیز به پایمردی و قیام مردم اذربایجان در21اذر1325خورشیدی ناکام ماند تا اذربایجان و اذربایجانی مهد ایرانیت باقی بماند...

نظرات

متشکرم جستار جالب وجامعی بود ومن در وبلاگ میهنم ایران ، دیارم آذرآبادگان قرار دادم
درود بر شما
من پیشتر از این پیوندی به تارنمای شما در اینجا گزاشته ام. سپاس از تلاش های شما هم.

پاینده ایران بزرگ
‏ناشناس گفت…
ممنون از این مقاله
آن را با ذکر منبع در فیسبوک منتشر میکنم.
ارادتمند
درود بر شما، سپاس از لتفتان.
‏ناشناس گفت…
http://iran-azer.blogspot.com/2011/10/blog-post_262.html
‏ناشناس گفت…
آزربایجانیها ترک هستند امیدواریم که ایران به 13 کشور مستقل تقسیم شود و88سال ظلم وستم شووبیسم فارس وحشی به پایان برسدو همیطور روسیه کثافت حیوان صفت وتیز چین کمونیست لجن باید خمهوریهای ترک را رهاکنند

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د