رد شدن به محتوای اصلی

داستان مشروطه ایرانی



__ ..بخش یکم... این پیکره و سند ارزشمند ،نشان گر فرمان مشروطه است...به فرمان مظفر الدین شاه قاجار و به خط منشی مخصوص احمد قوام السلطنه،که هم به زیبایی خط و هم به اسلوب نگرش شهره بود...
جناب اشرف اعظم






از آنجا که حضرت باري‌تعالی جل‌شأنه سررشته ترقی و سعادت ممالک محروسه ايران را به کف کفايت ما سپرده و شخص همايون ما را حافظ حقوق قاطبه اهالی ايران و رعايای صديق خودمان قرار داده لهذا در اين موقع که رأی و اراده همايون ما بدان تعلق گرفت که برای رفاهيت و امنيت قاطبه اهالی ايران و تشييد و تأييد مبانی دولت، اصلاحات مقتضيه به مرور در دوائر دولتی و مملکتی به موقع اجرا گذارده شود چنانچه مصمم شديم که مجلس شورای ملی از منتخبين شاهزادگان و علما و قاجاريه و اعيان و اشراف و ملاکين و تجار و اصناف به انتخاب طبقات مرقومه در دارالخلافه تهران تشکيل و تنظيم شود که در مهام امور دولتی و مملکتی و مصالح عامه مشاوره و مداقه لازم را به عمل آورده و به هيأت وزرای دولتخواه ما در اصلاحاتی که برای سعادت و خوشبختی ايران خواهد شد اعانت و کمک لازم را بنمايد و در کمال امنيت و اطمينان عقايد خود را در خير دولت و ملت و مصالح عامه و احتياجات قاطبه اهالی مملکت به توسط شخص اول دولت به عرض برساند که به صحه همايونی موشح و به موقع اجرا گذارده شود.


 بديهی است که به موجب اين دستخط مبارک، نظامنامه و ترتيبات اين مجلس و اسباب و لوازم تشکيل آن را موافق تصويب و امضای منتخبين از اين تاريخ مرتب و مهيا خواهد نمود که به صحه ملوکانه رسيده و بعون الله تعالی مجلس شورای مرقومه که نگهبان عدل ماست افتتاح و به اصلاحات لازمه امور مملکت و اجرای قوانين شرع مقدس شروع نمايد و نيز مقرر می داريم که سواد و دستخط مبارک را اعلان و منتشر نماييد تا قاطبه اهالی از نيات حسنه ما که تماماً راجع به ترقی دولت و ملت ايران است کماينبغی مطلع و مرفه الحال مشغول دعاگويی دوام اين دولت و اين نعمت بی زوال باشند.
در قصر صاحبقرانيه به تاريخ چهاردهم شهر جمادی الثانی 1324

....و به دنبال بیش از نیم سده چالش های فکری و تکاپوهای روشنفکری ...نخستین کوشش درون زا و مردمی ملتی به پیشینه ملت ایران. اصلاح گرایی نه از بالا..همچون ژاپن..به واقع در کارنامه ملت ایران این نکته چونان برگ زرینی می درخشد که نخستین ملتی در آسیا بودند که جنبش ملی اصلاح گرایانه و مردم سالارانه را به مدد روشنفکران خویش آفریدند و البته موانع بسیار بود..در زمان ناصر الدین شاه چند تجربه اصلاح گرایانه از بالا ناکام ماند و در استبداد دربار ناصری روشنفکری حداقل در حوزه میدانی مجالی برای بروز نیافت..



اما پس از بر تخت نشستن مظفر الدین شاه،به یکباره کشتیبان را سیاستی دیگر آمد و در سال پایانی زمامداری او،جنبش به راحتی میدانی شد و با کمترین چالش و خون ریزی به شیوه ای آسان به پیروزی رسید...اما دشواری ها بعد ها نمایان شدند...


بر خلاف مظفر الدین شاه که مرد سرکوب نبود فرزندش از جنس دیگری بود و دشواری ها پس از او آغاز شد ....محمد علی میرزا مفهوم حاکمیت ملی را بر نمی تافت و از دیگر سو هنجار شکنی ها و تندروی های گروهی از روشنفکران فضا را آشفته تر می کرد...


آیین مشروطگی دستگاهی خلق الساعه و مکانیکی نبود که به صرف صدور یک فرمان بنیاد شود..مفهومی دینامیک و پویا بود و نیازمند فرهنگی همراستا با آن تا بنیاد هایش قوام گیرد و مستحکم شود...افسوس که در فردای صدور این فرمان ،تندروان قادر نشدند تا به بازتولید یک فضای بهنجار و غیر ساختار شکنانه دست یابند..گویی بر آن بودند تا یک شبه مسیر صد ساله را بپیمایند..تندروی ها به جایی رسید که در متن صد ها نشریه منتشر شده آن روز گاران ،حتی شاه را حرامزاده خواندند و مادرش ام خاقان را روسپی !!!..و نظام دیوانی واپس گرای قجری نیز هیچ اصلاحی را بر نمی تافت و از سلطانیسم ارتجاعی فرو گذار نمی کرد...و این گونه شد که 1285 تا 1300 آشفته بارازی شد که تر و خشک را با هم سوزاند و به اینها بیفزایید رخداد نخستین جنگ جهانی و قحطی مرگبار آن روزگاران..


افسوس که این فرمان از نوشتار به فرهنگ بدل نشد...و مجلس شورای ملی اول که آن کار نامه درخشان را در آیین مشروطگی بر جای گذارده بود در پس مثلث شوم..سیاست بیگانگان روسی ،جهالت دیوان سالاری واپس گرای و روسوفیل قجری و البته تندروی های بیهوده و هنجار شکنی های پاره ای از روشنفکران از میان رفت...
علی عجمی آذرابادگانی ایراندوست..28 تیر 1390

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د...

وقتی امید دانا و هم خوابه اش صدیقه زرین کلاه مشتاق آبادی، مادر قهبگی را معنی می کنند

من کم ترین (امید باقر خاله): "مدیونید اگر فکر کنید افزون بر گفتارم، اندکی هتا اندکی، در کردار در زندگی روزمره ام تناقض وجود دارد !!" من و همسرم کارد هواله ی شکم مردم ایران می کنیم، اما خودم سه برابر روزهای جوراب فروشیم شده ام و همسرم مثل ندید بدیدها فرتور غذاها و رستوران ها و باز رستوران ها و غذاها را به چشم کارد به شکم خوردگان می کشانیم تا چشمشان کور شود و جیکشان درنیاید. من و همسرم به هنرمندان فحاشی می کنیم و آنها را بی سواد و احمق می خوانیم، اما خودمان تا دلتان بخواهد با تک تک هنربندان رژیم فرتور می اندازیم و منتشر می کنیم؛ هتا با افشین بله افشین خواننده ی بدصدا و جلف که یادتون هست... «دیگه ازت بدم میاد، پیشم نیا عروسک» !! من و همسرم همیشه از شبکه ی من و تو انتقاد می کنیم. من خودم همیشه به آن می گویم "مهد کودک من و تو"، اما هتا با مجری من و تو هم فرتور یادگاری می گیرم !! من و همسر کم ترینم، در فضای همگانی هر جور دلمان بخواهد می گردیم و می چرخیم و فرتورهای نگو و نپرس منتشر می کنیم، اما به دیگران ایراد می گیریم که چرا در خانه ی خودشان با شلوار...

متلکی بر حاشیه: گفتگوی فرامرز دادرس با کون خوب سوئد

چندی پیش، یکی از مخالفان پرهیاهوی شاهزاده "رضا پهلوی" به نام "فرامرز دادرس" که خود یکی از مصدق الهی ها و هواداران سفت و سخت هزرط "محمد مصدق دله السلطنه" می باشد، با دلقک رسانه "امید دانای باقر خاله" گفتگو کرد. این گفتگو که از پستوی خانه ی امید باقر خاله و انباری جناب دادرس انجام می گرفت، مخاطبان ملیونی خود را دچار شوک کرد و نتیجه این شد که پس از گوش دادن به مشتی خزعبلات تکراری که همگی از سر عقده بازی فوران کرده بودند، به یک نتیحه ی تکراری برسند و آن اینکه هم جمهوری اسلامی اینقدرها بد نیست که این دو موجود اپوزوسیون نما، نانشان را به نرخ روزش نخورند و نه دودمان ایرانساز پهلوی آنچنان خوب و سرآمد بود که نمکدانش را نشکنند !! جناب دادرس که پس از نزدیک به یک دهه سخن فرسایی در یوتوب انباری خود، هنوز به اندازه ی "خاله شاهدانه" هم روی کسی اثر نگزاشته، با ناسپاسی هر چه تمام تر عنوان کرده است که وی نانخور ارتش شاهنشاهی نبوده و با وقاحت ویژه ی آخوندی خود را مدیون شاهنشاه آریامهر فرمانده ی کل قوای نیروهای مسلح شاهنشاهی نمی داند. از این ناسپ...