رد شدن به محتوای اصلی

حقوق کوک سیری چند ؟

ما مردم زمین، برای حقوق کودکان و برای نخستین بار در تاریخ انسان، پیمان نامه ای جهانی نوشتیم که حقوق سیاسی، مدنی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کودکان را بیان می کند. از آن هنگام که این حقوق در قالب قوانین جهانی و همیشگی تهیه و تدوین و الزام به اجرا شده اند یعنی از ۲ سپتامبر ۱۹۹۰، همه ی کشورهای جهان به جز ایالات متحده ان را پذیرفته اند.


شاید البته برایتان عجیب باشد که چرا آمریکا بدین پیمان نامه نپیوسته است، اما ظاهرن رژیم  ولایت فقیه آن را پذیرفته !! اینجا اما به رویکرد جمهوری اسلامی می پردازم. رژیمی که با زرنگ بازی اسلامی خود و همان ترفندهای آخوندی تقیه و تاویل ماویل ها و تفسیرهایی که از گندان فقاهت برمی خیزند، اجرای همه ی این پیمان نامه را منوط به این کرده است که مفاد آن، "در هر مورد" و "در هر زمان" در تعارض با قوانین داخلی رژیم و موازین کزایی اسلام عزیز نباشند؛ یعنی همه ی آن همه تلاش و پیگیری و لازمه ی اجرایی آن پیمان نامه از سوی ملل متحد، در رژیم ولایت فقیه کشک !!

آنجا که مسلن قانون کودک می گوید زیر سن هژده سال که هنوز کودک به بلوغ عقلی و استقلال مالی نرسیده و هتا درس و مدرسه اش کامل نشده است، نباید ازدواج کند، آخوند دین فروش دستش را در ماتحت محمد رسولولا می کند و آیه و حدیث درمی آورد و می گوید آن پیغمبر بیابانی در هزار و چار صد سال پیش فرموده دختران از نه و پسران از پانزده سالگی می توانند ازدواج کنند. هتا پا را از این هم فراتر گزاشته و آیت الله سید حرامزاده و دیکتاتور ولایت فقیه خمینی دجال در رساله ی علمیه ی مفخمه ی خود، بابی به نام "تفخیذ" را بیان می کند که همانا "کامجویی جنسی" و "لاپایی زدن" جنسی یک بزرگسال نسبت به یک کودک شیرخواره می باشد و بیان کرده که همه ی کامجویی ها از جمله "لمس به شهوت" نوزاد، اشکال ندارد اما "دخول" البته و صد البته خلاف موازین اسلامی است !!

این دین نجس و این آخوندهای دین فروش، مانعی بزرگ بر سر رسیدن مردم ایران به حقوق انسانی و شرافت ذاتی خود هستند و این مسائل اصل و اساس رویکرد دین ستزی و انسان مهوری مبارزاتی است که هدفش همانا سرنگونی ولایت فقیه و برقرار حقوق بشر و آزادی، دموکراسی و سکولاریسم می باشد.

با این رویکردهای حقوق بشری است که مرگ بر جمهوری اسلامی شعار نیست، یک هنجار است.

داریوش افشار


نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د