رد شدن به محتوای اصلی

شراب و برده داری



نویسنده:
داریوش افشار
برگرفته از کتاب:
مغالطات در قرآن و حدیث





در اینجا به سنجشی میان حرمت شراب در اسلام و عدم حرمت برده داری در اسلام خواهم پرداخت. در تازی نامه سخن از حرام بودن شراب و قمار در یک آیه گفته شده است. یعنی اینکه الله الرحمن دانا از آسمان هفتم به انسان ها پند و اندرز قدسی می دهد که شراب ننوشند و قمار نکنند! البته این سخن الله هتا در بلاد الله زده هم بُردی ندارد، چه رسد به مانده ی جهان که اسلن گوششان به فرمایشات متعصبانه ی الهی بدهکار نیست. در این بخش، آیاتی را خواهم آورد که به فرنام شراب می پردازند:

- یسئَلُونَک عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیسِرِ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کبِیرٌ وَ مَنَفِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُمَا أَکبرُ مِن نَّفْعِهِمَا وَ یسئَلُونَک مَا ذَا ینفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ کَذَلِک یبَینُ اللَّهُ لَکُمُ الاَیتِ لَعَلَّکمْ تَتَفَکَّرُونَ‏.

درباره ی شراب و قمار از تو می‏پرسند، بگو: "در آن دو گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم است و گناهشان از سودشان بزرگتر است". و از تو می‏پرسند: "چه چیزی انفاق کنند؟" بگو: "مازاد را". اینگونه، الله آیات را برای شما روشن می‏گرداند، باشد که در دنیا و آخرت بیندیشید. (ماده گاو، ۲۱۹)

همانگونه که می بینیم در این آیه الله به صراحت شراب یا خمر یا مسکرات را حرام نکرده و هتا اقرار به سود داشتن شراب نیز کرده است؛ اما همچنین گفته که بار گناه برای مومنین بالله به همراه خواهد داشت و به زیان الکل یا شراب نسبت به تن انسان سخنی نگفته است؛ این یعنی چه ؟! یعنی سر آخر این مومن که چار چشمی منتظر کلام وحی از فراز آسمان مانده تا بسته ی حقیقت را یکجا و آماده در مغزش بارگیری کند، سرانجام شراب بنوشد یا ننوشد ؟؟ مانده ی آیه هم ربطی به سخن ما ندارد.

- الله در آیه ی دیگر، چیزی می گوید که یک بوهایی از مشامات با عنصر الکل می دهد!:

یأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا لا تَقْرَبُوا الصلَوةَ وَ أَنتُمْ سکَرَی حَتی تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ وَ لا جُنُباً إِلا عَابِرِی سبِیلٍ حَتی تَغْتَسِلُوا وَ إِن کُنتُم مَّرْضی أَوْ عَلی سفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِّنکُم مِّنَ الْغَائطِ أَوْ لَمَستُمُ النِّساءَ فَلَمْ تجِدُوا مَاءً فَتَیمَّمُوا صعِیداً طیباً فَامْسحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیدِیکُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَفُواًّ غَفُوراً.

ای کسانی که ایمان آورده‏اید، در حال مستی به نماز نزدیک نشوید تا زمانی که بدانید چه می‏گویید؛ و در حال جنابت وارد نماز نشوید مگر اینکه رهگزر باشید تا غسل کنید؛ و اگر بیمارید یا در سفرید یا یکی از شما از قضای حاجت آمد یا با زنان آمیزش کرده‏اید و آب نیافته‏اید، پس بر خاکی پاک تیمّم کنید و صورت و دستهایتان را مسح نمایید، که خدا بخشنده و آمرزنده است. (نساء، ۴۳)

الله نه تنها سیاست مماشات را پیشه کرده و تحریم شراب ننموده که تنها از مومنینش می خواهد در حال مستی به نماز نایستند! این به راستی یک شاهکار از الله است، من که باورم نمی شود!! الله مهربانی که شادی را از مردمان به نوشیدن شراب نمی گیرد و تنها از روی دلسوزی می گوید که ای برده های کوچولویم، هنگامی که با من به راز و نیاز می پردازید و دولا و راست می شوید، حواستان باشد که مست نباشید که مبادا پرت و پلا بگویید و به من چیزی بگویید که خوشم نیاید یا شوخی دستی ای چیزی با من کنید! همین!!

- وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخِیلِ وَ الْأَعْنابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَراً وَ رِزْقاً حَسَنا إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ.

و از جمله میوه های درختها، خرما و انگور که از هر یک ازین میوه‏ها، باده ی مست کننده می گیرید که روزی نیکی است، به درستی که در آنها نشانه ای است برای کسانی که می اندیشند. (نحل، ۶۷)

در این آیه، وی نه تنها آن را حرام ندانسته که می فرماید آفرین که می نوشید!! می گوید چه هنری دارید که از میوه ی درختان باده ی مست کننده درست می کنید که به راستی روزی نیک و خوبی هم هست! و برای کسانی که بیندیشند نشانه هایی هم هست! به راستی که این الله گاهی خیلی دوست داشتنی می شود؛ اما هه، دلت را به گفته های این روان پریش خوش نکن؛ او هر چه آزادی و خوشی داده را به یکباره پس می گیرد. به راستی داشتم به الله ایمان می آوردم که چشمانم به این آیه ی شوم افتاد:

- یأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا إِنَّمَا الخَْمْرُ وَ الْمَیسرُ وَ الأَنصاب وَ الأَزْلَمُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشیطنِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ‏.

ای کسانی که ایمان آورده‏اید، شراب و قمار و بتها و تیرهای قرعه پلیدند و از کار شیطانند. پس، از آنها دوری گزینید، باشد که رستگار شوید. (مائده، ۹۰)

الله زیر سخنش زد و یکباره ی کاسه ی عیش و نوش می پرستان را بشکست؛ از جمله ی آنان عمر بن خطاب بود که تا پیش از نوشتن این آیه، شراب می نوشید و مسلمین نوشته اند که این آیه از آن روی انزال شد که عمر و معاذ دو تن از اصحاب نزدیک رسول، از الله خواستند تا درباره ی خمر، سخنی یکدست و شفاف بگوید و سپس این آیه فرود آمد و بر فرق سر خود عمر خورد! این آیه ها به مانند دستور هستند و به دید می آیند که نخست چیزی گفته که شاید جا بیفتد و مردم عرب ۱۴۰۰ سال پیش، آن را به کار بندند؛ اما شفاف و واضح نبودن و گنگ بودن سخن الله از فراسوی آسمان هفتم در عرش، بندگان تقصیر کارش را دودل کرده بود و اگر نبود عمر بن خطاب، مسلمانان امروزه در یک دست شراب و در دست دیگر قرآن داشتند و چه بهتر بود تا اینکه در یک دست تفنگ و در دست دیگر قرآن بگیرند!!

انگار محمد به دنبال بهانه ای بوده تا یک تبصره به گفته هایش بیفزاید و شراب را حرام کند و این همان بهانه ای بود که عمر تبهکار ایرانی کش به دستش داد؛ و از آنجا می دانیم که محمد به دنبال بهانه بوده است که یکی از عمامان رافزی یعنی جعفر، سخنی به زبان رانده که جزیی از روایات متقن ایشان است:

- مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیّاً قَطُّ إِلَّا وَ قَدْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّهُ إِذَا أَکْمَلَ لَهُ دِینَهُ کَانَ فِیهِ تَحْرِیمُ الْخَمْرِ وَ لَمْ تَزَلِ الْخَمْرُ حَرَاماً إِنَّ الدِّینَ إِنَّمَا یحَوَّلُ مِنْ خَصْلَةٍ ثُمَّ أُخْرَی فَلَوْ کَانَ ذَلِکَ جُمْلَةً قُطِعَ بِالنَّاسِ دُونَ الدِّینِ.

الله هرگز پیامبری را بر نینگیخت مگر آنکه می دانست که چون دین او را بخواهد کامل کند تحریم شرابخواری نیز در آن است. شراب همیشه حرام بوده است. دین از خصلتی به خصلت دیگر تحول می یابد و اگر از ابتدا کامل بود مردم دین را نمی پذیرفتند.

(وسایل الشیعه ج ۱۷ ص ۲۳۷ حدیث ۱)

در این گفتار چند چیز پیداست؛ اینکه خود محمد خوب می دانسته که اگر همان اول بگوید شراب حرام است، کمتر کسی به دینش می گروید و چون این حربه ی یارکشی که مدارا با نوشیدن شراب بود را در مکه به کار بست، در میدنه آیه ای انزال فرمود و سخنش را دگرگون کرد و با مغلطه، سخن از کامل بودن دین به واسطه ی ننوشیدن شراب زد! و این مهم است که بدانیم محمد در مکه در ضعف بود و در مدینه قدرت یافت و خلافت اسلامی بنیاد گزارد. این حربه ای سیاسی نیز بود، چرا که اگر در دینش شراب ننوشیدن، همانا یعنی کامل بودن دینش، پس زرتشتی و یهودی و مسیحی، هر چند دین دار هم باشند، دینشان کم و کاست دارد و به پای مرام نامه ی طنز خونبار محمدی نخواهند رسید؛ و شاید نه در طنز، که در خونخوارگی از همه پیش است، به جز عموزاده اش تورات که تنه به تنه اش می زند. و نکته ی دیگر اینکه فرد شرابخوار هتمن رستگار نخواهد شد! پس الله پرستان دوزاری که امروزه با افتخار پس از نوشیدن عرق به نماز می ایستند، خود و امت مسلمه را ریشخند می کنند و بس! زور بیخودی یک بچه مومن است برای رستگاری! پس اینگونه شد که شادی مومنان به نکبت ساندیس خوری کشیده شد!
و در این باره همه ی مومنین علیه شراب و مسکرات و هر چه نوشیدنی الکلی بود، موضع جنگی گرفتند، انگار که با دو سه پیاله شراب هم، عرش الهی قر در کمرش می گیرد و به لرزه می افتد! علی بن ابی طالبی درباره ی شراب می گوید:

اگر چکه ای از شراب در چاهی افتد پس به جای آن چاه مناره بنا کنند، اذان نگویم بر آن مناره و اگر چکه ای از شراب در دریا افتد پس خشک شود آن دریا و از زمین او گیاه برآید نچرانم از آن گیاه هیچ حیوانی را!!

علی جان... کوتاه بیا. اگر چنین بود که تو می گویی و اگر کسی به یاوه ات گوش می سپرد، که اکنون ریشه ی اسلام و مسلمین خشک شده بود؛ اسلن اگر مسیحیان در جنگ های صلیبی خبر از این سخنت می داشتند، هتمن به عنوان حربه ی جنگی علیه سپاه اسلام به کار می بردند! علی دیگر شورش را درآورده و تنه به بیوتروریسم می زند! بیخود نبود که قتال العربت می خواندند.

از این سخنان آنچه که باید پیرامون شراب و خمر و مسکرات می دانستیم، دانستیم. اسلام دشمن ذاتی و همیشگی باده و شراب است. اما آیا این با خرد انسان جور درمی آید که خدایی، آن هم در بیابان ها پیدا شود، آن هم نه در همین صحرای بقلی که از آسمان هفتم در عرش؛ و این سخنان را بار حمالش جبرییل کند تا به سوی محمد بیاورد ؟ یعنی اینقدر بیکار است الله ؟! حالا مردم چند پیاله سرخوش شوند، به کجای ذات برهوتیت برمی خورد ای چشم تنگ ؟!! اما دلقک موآبی و مغزشویی محمدی در اینجا خلاصه نمی شود. داستانی را که محمد به نام الله بافته و به خورد مومنینش داده، داستان غریبی است. پرسش من اینست که آیا الله زحمتکش نمی بایست سخنی می گفت که در آن برده داری نفی و حرام اعلام شود و نه شراب خوارگی ؟ آیا حرمت شراب برتر از به بردگی کشاندن نوع انسان است در این دین مبین ؟ چگونه است که الله برای شراب این همه زر زده اما هیچ آیه ای، هتا هیچ اشاره ای در قرآن علیه برده داری نکرده است ؟ مگر می شود پذیرفت که جان و ازادگی انسان از ارزش کمتری نسبت به می نوشیدن کمتر باشد ؟

سفاهت نیست، سیاست محمدی است. این سیاست باز عرب خود می داند چه می کند و خوب درس های سلمان را پس می دهد و اینگونه است که سلمان پارسی، خشت های نخستین انتقام را با جهانگیری اسلام، از زبان محمد و به نام اسلام و الله می گزارد و خود در پایان عمر ننگینش به عمارت پاییتخت ۷۰۰ ساله ی ایرانی می رسد و کینخواهی از کسانی می کند که در دل از ایشان زخم و در مغز پیکاری نهان و جاودان داشت.

کنون به برده داری در مصحف شریف می پردازیم تا ببینیم آیا در کلام الله سخنی در نفی یا لغو برده داری از زبان وی جاری شده است یا نه. جای شگفتی آنجاست که چشم باز کرده متوجه می شود که در تازی نامه هیچ سخنی در رد و نفی و لغو برده داری نیست! اما تا دلتان بخواهد حدیث و روایت از کزا و کزا آمده است بر تعدیل برده داری و نه لغو آن. اینست که اینجا این سخن را به آشکارا می زنم که دین اسلام، دین برده داری است و آنچه از روایات آمده است هرگز نفی و لغو برده داری نبوده است، بلکه به گونه های گوناگون از آزاد کردن بردگان سخن گفته است. یعنی اسلام عزیز با خود برده داری مشکلی ندارد، اما به موذیان مومنش سفارش و نه تحکم و اجباری الهی می کند که برده ای را آزاد کنند؛ و این نیز همه ی ماجرا نیست، چرا که خود رسولولا برده فروش بودند و به صیانت سیره ی نبوی است که عمر و عثمان و علی و جانشینانشان همچنان برده گیری می کردند و از آن جمله اند زنان و مردان و کودکان ایرانی که هم کشورشان به شمشیر تازی گشوده شد، هم آیینشان بر باد رفت، هم بالندگی و نژادگیشان خوار شد و هم ناموس ایرانی به دست پر گزند الله پرست افتاد و چه ملت شریفی است این ملت آریایی که نه طغیانی بنیان تازی افکن کرده، که چون فرومایگان سر بر آستان خونخوار الله و الله پرستی فرود آورده است.




نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د