رد شدن به محتوای اصلی

برابری زن و مرد در تازی نامه - بخش نخست


نویسنده:
داریوش افشار

از کتاب:
مغالطات در قرآن و حدیث



زن، سنگ تیپا خورده ی انسانی، رانده ی هازمان انسانی و اگر به رسمیت شناخته می شد، جنس دوم، لطیف، ضعیف، مرعوب، گوش به فرمان، یا گاهی برای خر کردنش شیرزن خوانده می شد؛ آن هم به سبب کاری که مردان دیگر بیشتر و آسانتر می کردند و زنان یا اسلن یا کمتر به انجام می رساندند. زن عقلش ناقص است و عقل ناقص باید سرپرست داشته باشد! زن دستگاهی برای ساخت بچه است، به ویژه بچه ای که پسر باشد! زن همزمان دارای قدرت ها و استعدادهای جادویی نیز هست؛ هم دستگاه ظرفشویی است، هم دستگاه رختشویی؛ هم نظافتچی است و هم چراغ خانه؛ و چه خوبست خانه ی مرد چلچراغ باشد! زن یکیش نعمت، دوتایش رحمت، سه تایش برکت و چار تایش نهایت گشاده دستی الله رحیم به نره خر مومن الله پرست است. هر چند این زنان از این حیث که کنیز نیستند، خوشبختند! اما از آن حیث که بیشترشان از اشراف نبوده و ثروتمند نیستند، بدبختند! اما خوب چه می شود کرد، دین مبین ایشان را آزاد خوانده است!


زن اگر بود یا نبود بهتر بود یا بدتر، داستان خران و زبان بازان است؛ از این مقوله می گزریم و این قضیه ی فلسفی را به تویله ی مرغداری حواله می کنم که همچنان به آن بیندیشند که در آغاز مرغ بود یا تخم مرغ! کار من اینجا بیان چیزی است که مدعیم نابرابری میان زن و مرد ریشه ای قرآنی دارد و یاوه های قرآنی نیز ریشه ی عوام زده و پیروی شریعت های سامی دیگر که میراث بلاهت و کژاندیشی عنصر انسان به مادر، همسر، خواهر و دختر خویشتن است. هر چند هر چه تاریخوارانه به جلوتر می آییم، دستورهای تکامل یافته تری می بینیم، اما به جایی می رسیم که الله دیوانه و خاتم الانبیای کزاییش، نقطه ی عطف زن را یکسره نسخه پیچ کرده و مهر حجت بر لبان و جان های مومنان بالله زده اند و دیگر سخنی دینی نمی ماند که آن را به تکامل بیشتری سوق دهد؛ البته هنگامی که می گویم تکامل، منظورم دقیقن بهتر شدن نیست، منظورم در چرت و پرت گویی استوارتر و به یقین رسیده تر است!

حال که خوانندگان این سطرها هتمن از زنان پارسی زبان هم می باشند، پس درود می فرستم به زنانی که حقوق انسانی خود را پیگیر هستند و خود را همچون هر انسان تندرست دماغ دیگری، نخست یک انسان با حقوق ذاتیشان می شناسند و سپس زن. از اینرو، مردانگی و زنانگی نه سخن نخست که سخن پسینی نسبت به محور انسان بودن است. پس بگزارید قرآن پژوهی پیشه کنیم و از میان پوسیده های ارتجاع، سخن والا و سنجیده ی الله را از اشکوب هفتم بهشت! به گوش جان نیوش کنیم...

الله به اقتضای ذات جبروتیش خود را آفریننده می خواند، حال آنکه اصل کردگاری و آفرینندگی با اثبات اصول علمی زیست شناسی فرگشت و فیزیک مدرن، به کلی از جریده ی هستی رخت بسته است؛ اما الله پرست و دین فروش از این راه نان می خورد؛ در بسیاری از آیه های تازی نامه، الله گفته که انسان ها را آفریده و زن را نیز آفریده است؛ این نخستین اشکال بنیادین بر تازی نامه است. در زیر آیه هایی خواهند آمد که در آن اشاره به زن شده است:

- "وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ"، یعنی: و از نشانه های الله اینست که از جنس خودتان جفتی بیافرید که در بر او آرامش و سکون یابید و میان شما دوستی و مهربانی برقرار نمود. همانا در اینها نشانه هایی است برای آنان که می اندیشند! (روم، ۲۱)

نکته ی این آیه در آنست که برخلاف تورات و انجیل، ادعا نمی کند که نخست مرد را آفریده و سپس زن را؛ بلکه سرفن مدعی این یاوه است که آنها را برای آرامش یکدیگر آفریده است؛ اما اشتباه نکنید... الله بی درنگ در آیه ای دیگر این ادعا را به گونه ای به سود نرهای الله پرست منحرف کرده و آنان را بر ماده مومنان برتری می دهد:

- "الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللاَّتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا"، یعنی: مردان سرپرست زنانند به دليل آنكه الله برخى از ايشان را بر برخى برترى داده و به دليل آنكه مردان از اموالشان خرج مى‏كنند پس زنان درستكار فرمانبردارند و به پاس آنچه الله نگاه داشته است، اسرار شوهران خود را نگاه می دارند و زنانى را كه از نافرمانى آنان بيم داريد را پندشان دهيد و در بسترها از ايشان دورى كنيد و آنان را کتک بزنید پس اگر شما را اطاعت كردند بر آنها هيچ راهى براى سرزنش مجوييد كه الله همانا والاى بزرگ است! (نساء، ۳۴)

در دلگی و والایی الله همان بس که سخنانش به سود نر الله پرست و به زیان ماده مومنه است؛ چه امروزه زنان می توانند کار کنند و باید که دارای استقلال مادی باشند و از اینرو الله غلط کرده است که نرها را بر زنان برتری می دهد تا از آنا سرپرستی کنند، به این بهانه که این نرها از مال خود برای ماده ها خرج می کنند. الله زن درستکار را گوش به فرمان شوهرش می داند، چرا که مدعی است او این سامانه را پرداخته و نگاه داشته است و از اینرو باری دوچندان بر دوش زنان می گزارد که اسرار شوهران خود نگاه دارند نه بدان علت که زن و شوهرند و محرم یکدیگر، بلکه بدان خاطر که الله آن را چنین پرداخته و نگاه داشته است!

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م...

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د...

متلکی بر حاشیه: گفتگوی فرامرز دادرس با کون خوب سوئد

چندی پیش، یکی از مخالفان پرهیاهوی شاهزاده "رضا پهلوی" به نام "فرامرز دادرس" که خود یکی از مصدق الهی ها و هواداران سفت و سخت هزرط "محمد مصدق دله السلطنه" می باشد، با دلقک رسانه "امید دانای باقر خاله" گفتگو کرد. این گفتگو که از پستوی خانه ی امید باقر خاله و انباری جناب دادرس انجام می گرفت، مخاطبان ملیونی خود را دچار شوک کرد و نتیجه این شد که پس از گوش دادن به مشتی خزعبلات تکراری که همگی از سر عقده بازی فوران کرده بودند، به یک نتیحه ی تکراری برسند و آن اینکه هم جمهوری اسلامی اینقدرها بد نیست که این دو موجود اپوزوسیون نما، نانشان را به نرخ روزش نخورند و نه دودمان ایرانساز پهلوی آنچنان خوب و سرآمد بود که نمکدانش را نشکنند !! جناب دادرس که پس از نزدیک به یک دهه سخن فرسایی در یوتوب انباری خود، هنوز به اندازه ی "خاله شاهدانه" هم روی کسی اثر نگزاشته، با ناسپاسی هر چه تمام تر عنوان کرده است که وی نانخور ارتش شاهنشاهی نبوده و با وقاحت ویژه ی آخوندی خود را مدیون شاهنشاه آریامهر فرمانده ی کل قوای نیروهای مسلح شاهنشاهی نمی داند. از این ناسپ...