رد شدن به محتوای اصلی

این خداحافطی نیست - موسیقی فیلم نوامبر شیرین

متن زیر ترجمه ای است از متن اصلی به انگل ایسی از سوی داریوش افشار: www.dariushafshar.blogspot.com

حالا چه اگر هرگز لبانت را باز نبوسم یا لمس آغوش شیرینت را هرگز احساس نکنم چگونه عمری را بی تو سر کنم ؟ بدون تو، جایی نیست که بدان متعلق باشم خب، روزی عشق تو را به سوی من بازپس خواهد آورد اما تا آن روز، قلبی تهی خواهم داشت پس تنها باید باور کنم جایی آن بیرون تو داری به من فکر می کنی تا روزی که بگزارم تو بروی تا روزی که درود دوباره ی مان را بگوییم، این یک خداحافظی نیست تا روزی که دوباره تو را ببینم من همینحا خواهم بود و به یاد می آورم که کِی و اگر زمان طرف ما باشد هیچ اشکی برای فروغلتیدن بر جاده نخواهد بود چیزی هست که من نمی توانم انکارش کنم، اینکه این خداحافظی نیست فکر می کنی اینقدر قوی باشم که از پسش برآیم و بر فراز برخیزم آن هنگام که باران می بارد اما این خیلی سخت است که قوی باشم آن هنگام که تو کسی را برای دیرزمانی از دست داده ای و دلت برایش تنگ است تنها مسئله ی زمانست، متمئنم اما زمان، زمان می برد و نمی توانم صبر کنم پس آیا به آن اندازه که می توانی تلاش نمی کنی تا قلب شکسته ام را دوباره سر هم کنی ؟ تا آن روزی که بگزارم تا بروی تا آن هنگام که درود بعدیمان را بگوییم، این یک خداحافظی نیست تا آن روز که دوباره ببینمت درست همینجا خواهم بود و به یاد می آورم که کِی و اگر زمان طرف ما باشد هیچ اشکی نخواهد بود تا بر جاده فروغلتد یک چیز هست که که نمی توانم انکارش کنم، اینکه این یک خداحافظی نیست این خداحافظی نیست تا آن روز که بگزارم بروی تا زمانی که درود بعدیمان را بگوییم، این خداحافظی نیست تا هنگامی که دوباره ببینمت درست همینجا هستم و کِی را به یاد می آورم و اگر زمان طرف ما باشد هیچ اشکی نخاهد بود که بر روی جاده بریزد و نمی توانم انکار کنم که این یک خداحافظی نیست تا آن روزی که بگزارم تو از پیشم بروی تا آن هنگام که درود بعدیمان را بگوییم، این یک خداحافظی نیست تا اینکه ببینمت درست همینجا هستم و کِی باشد را به یاد می آورم و اگر زمان طرف ما باشد هیچ اشکی دیگر بر جاده نخواهد افتاد و نمی توانم انکار کنم که این یک خداحافطی نیست بدرود دیگر اشکی برای گریستن نیست نیست، این خداحافظی نیست، بدرود متن این ترانه به انگل ایسی: Now what if I never kiss your lips again Or feel the touch of your sweet embrace How would I ever go on? Without you, there's no place to belong Well, someday love is gonna lead you back to me But till it does, I'll have an empty heart So I'll just have to believe Somewhere out there you're thinkin' of me Till the day I let you go Till we say our next hello, it's not goodbye Till I see you again I'll be right here remembering when And if time is on our side There will be no tears to cry on down the road There is one thing I can't deny, it's not goodbye You think I'd be strong enough to make it through And rise above when the rain falls down But it's so hard to be strong When you've been missing somebody so long It's just a matter of time I'm sure But time takes time and I can't hold on So won't you try as hard as you can To put my broken heart together again? Till the day I let you go Until we say our next hello, it's not goodbye Till I see you again I'll be right here remembering when And if time is on our side There will be no tears to cry on down the road There is one thing I can't deny, it's not goodbye It's not goodbye Till the day I let you go Until we say our next hello, it's not goodbye Till I see you again I'll be right here remembering when And if time is on our side There will be no tears to cry on down the road And I can't deny, it's not goodbye (Till the day I let you go) (Till we say our next hello) it's not goodbye Till I see you I'll be right here remembering when And if time is on our side No more tears to cry on down the road And I can't deny, it's not goodbye Goodbye No more tears to cry It's not, it's not goodbye, goodbye Read more: Laura Pausini - Its Not Goodbye Lyrics | MetroLyrics

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د