رد شدن به محتوای اصلی

نادر از دید یک استعمارگر روسی


گزارش خواندنی و تأمل برانگیز دیدار فرستاده تزار روسیه با

 نادرشاه بزرگ در شهرک تهران



كالوشكین فرستاده تزار در گزارش خود كه در آرشیو سن پترز بورگ محفوظ است نوشته بود:

"ملاقات با نادر بسیار دشوار بود. وی چنان از باده پیروزی سرمست است كه صریحا می گوید كه اگر اراده كند؛ با یك حركت كره زمین را مسخر خواهد كرد. نادر مردی نظامی است و نمی توان روی تعهدات سیاسی او حساب كرد. او با عثمانی خوب نیست و با ما هم قلبا خوب نخواهد شد. خیلی دشوار است كه بشود با او وارد یك معامله سیاسی شد، زیراکه او برای هر مسئله ای راه حل نظامی را ترجیح می دهد. او عاشق شمشیر درخشان، توپ دورزن، اسب اصیل و سرباز مطیع است. باوجود این، هروقت كه خسته می شود از منشی اش كه در جلسات رسمی همیشه حضور دارد می خواهد كه برایش از دیوان حافظ غزلی بخواند."




نظرات

‏ناشناس گفت…
گویا مردکی در حیدرآباد هندوستان به اصطلاح وطن پرست چهره خودش را در نقاب یک فرد آرمانی بلند اندیشه دروغین ساختگی! تلاش برای رسوا کردن دغلان جمهوری سگ ال اسلامی و خودی نشان دادن در پرتو ایران دوستی قلابی و گسترش فرهنگ بزهکاری و دزدی کلاهبرداری در هندوستان در ذهن سیاهش می پروراند.. از این دسیسه آگاهی بیشتر آنکه در خصوص محسنات یک ایرانی درستکار میگوید در آلبوم های خانوادگی انواع اقصام بیرق ایران زمین به نمایش گذارد.. اما خودش را از همه پنهان می کند ولی بی مهابانه از همه تلفن می خواهد!!! سایه ای شده وطن پرست و ضد دین ولی خود ناپیدا و ترسوووو از ایران دم می زند اما رویکردش همه به پر کردن جیب است از چیزهایی که گفته ای خرسندیم، اگر تو نمی نوشتی شاید چهره ات بر ما آشکار نمیشد و جای بسی خرسندی. این غیرت نداشته ات با دشمنی و نا آگاهی همراه شده. از طمع کاری و زرپرستی کسان. خدا را سپاس که می دانی که را می گویم. و که می گوید. در جهانی که همه چیز نقاب بر چهره دارد، از درست بودن باید نقاب در چهره داشت. تا بدان و بد اندیشان آزاری به تو نرسانند.
دیوانگی تا چه پایه و چرند گویی تا کجا؟
نخست نام و نشان خودت را بگزار سپس اندیشه های بیمارت را لجن پراکنی کن.
این همه چرند! مادرزادی است که خوب نوشتی!!
کم گ.ی و گزیده گوی، اما با مدرک، دلیل و سند؛ تا اثبات سخنت دری وری های وارداتی دل سیاهت نباشد.

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د