انواع شيطان پرستی
شيطان پرستي به چهار دسته شيطان پرستي فلسفي، شيطان پرستي لاوي، شيطان پرستي ديني و شيطان پرستي گوتيك(شرپرستي) تقسيم مي شود.
شيطان پرستي به چهار دسته شيطان پرستي فلسفي، شيطان پرستي لاوي، شيطان پرستي ديني و شيطان پرستي گوتيك(شرپرستي) تقسيم مي شود.
شيطان پرستي فلسفي
اين نوع گرايش عبارت است از اينكه " محور و مركز عالم، انسان است " اين شاخه از شيطانپرستي به پايهگذاري اين فرقه به نام " آنتوان لاوي " نسبت داده ميشود .
اين نوع شيطانگرايي نيز مانند سه نوع ديگر آن، با نام هاي ديني و گوتيك، از مبناي اعتقادي يهوديت نشات گرفته است .
نام كامل وي " آنتوان شزاندر لاوي " (Anton Szandor Lavey) ميباشد . وي در يازدهم آوريل سال 1930 ميلادي در شيكاگو آمريكا متولد و به همراه خانوادهاش به سانفرانسيكو عزيمت نموده و تا زمان مرگش در آنجا ساكن ميشود .
وي شخصيتي ناهنجار و ناسازگاري داشته است و در سن 17 سالگي ضمن فرار از تحصيل و حضور در خانه به عنوان خدمه و دلقك به يك سيرك ميپيوندد .
لاوي در سال 1950 ميلادي در دايره جنايي پليس آمريكا به عنوان عكاس جنايي مشغول به كار ميشود، كه تاثيرات عمدهاي را نيز ميپذيرد .
آنتوان در سال 1952 با " كارول لنسيگ " ازدواج ميكند اما بنابر دلايلي اعم از عدم التزام به اصول اوليه اخلاقي و پايبندي به روابط خانوادگي و شيفتگي به زن ديگري به نام " داين هگارتي " از همسر اولش جدا شده و از سال 1960 به بعد روابط نامشروعي را با وي آغاز ميكند . لاوي يك فرزند نامشروع از هگارتي كه هرگز با وي ازدواج نكرد، را به دست ميآورد .
وي همچنين علاقه وافري به نوازندگي پيانو داشته و طبق اطلاعات موجود در همين سالها روابط جدي و پردامنه را با برخي عناصر سازمان (CIA) همچون " مايكل آكينو " برقرار ميكند .اين فرد مرتبط با سازمان جاسوسي آمريكا در تاريخ 30 آوريل 1966 در حالي كه براي جمعي از اعضاي حلقههاي سري " دايره اسرارآميز " با سري تراشيده سخن ميگفت ، مدعي بنيانگذاري " كليساي شيطان " شد .
نامبرده كتابي را تحت عنوان " انجيل شيطان " و كتاب ديگري نيز با نام " آئين پرستش شيطاني " به چاپ رساند . روز مرگ لاوي با نام " هالووين " در آمريكا شناخته ميشود .
شيطانپرستي لاويي
اين نوع از شيطان پرستي بر مبناي فلسفهي آنتوآن لاوي كه در كتاب "انجيل شيطان " و ديگر آثارش آمده است تشكيل شده است. لاوي موسس كليساي شيطان (1966) بود و تحت تأثير نوشتههاي فردريك نيچه، آليستر كرالي، اين رند، مارك د سيد، ويندهام لويس، چارلز داروين، آمبروس بيرس، مارك تواين و بسياري ديگر بوده است. "شيطان " در نظر لاوي موجودي مثبت بوده در حالي كه تعاليم خداجويانه كليساها را مورد تمسخر قرار داده و به مسائل جهان مادي نيز اعتنايي نداشت.
يك شيطان پرست لاويي، خود را خداي خود ميداند، آيين مذهبي اين گروه از شيطان پرستان بيشتر شبيه به فلسفه ميجيك كراولي با ديدي جلو برنده به سمت شيطان پرستي است. يك شيطان پرست لاويي مدعي آن است كه كساني كه خودشان را با شيطان پرستي هم رديف ميدانند بايد به طرز فكر گروهي خواص وفادار نباشند و آنها را از لحاظ اخلاقي قبول نداشته باشند.
و در ازاي آن گرايشات انفرادي داشته باشند و من تبع بايد به طور دائمي يك سر و گردن بالاتر از كساني باشند كه خود را از لحاظ اخلاقي، قوي ميدانند و در بشر دوستي خود، بدون تامل عمل كنند.
شيطان پرستي ديني
گرايشات شيطان پرستي ديني اغلب مشابه گرايشات شيطان پرستي فلسفي است، گرچه معمولاً پيش نيازي براي خود قائل ميشوند و آن پيشنياز اينست كه شيطان پرست بايد يك قانون ماوراء الطبيعي را كه در آن يك يا چند خدا تعريف شده است كه همه شيطاني هستند يا به وسيله شيطان شناخته ميشوند قبول داشته باشد. شيطاني كه در گروه اخير تعريف شده است ميتواند تنها در ذهن يك شيطان پرست تعريف شود يا از يك دين (معمولاً قبل از مسيح) اقتباس شوند.
بسته به اينكه كدام نوع شيطان پرستي مد نظر باشد، خدا يا خدايان ميتوانند از انواع مختلفي از معبودها باشند، بعضي از آنها از اديان بسيار قديمي نشئت گرفته شده اند، انواع معمول شيطان پرستي خدايانشان را از اديان قديمي مصر باستان و بسياري از الهههاي باستاني بينالنهريني و بعضا از الهههاي رومي و يوناني (به عنوان مثال مارس-خداي جنگ) اقتباس كرده اند.
بقيه شيطان پرستان ادعاي پرستش خداي اصلي را دارند ولي بيشتر شيطان پرستان ميگويند خداي معبود آنها در واقع قدمت بسيار قديمي دارد، شايد از دوران ماقبل تاريخ و شايد اولين خداياني باشد كه توسط انسان مورد پرستش قرار گرفته است.
مابقي گروهها تعبيري سخت گيرانه تر از اينها را ميپرستند. آنهايي كه سيماي فرشتهي سقوط كرده از انجيل مسيحي را ميپرستند، در حالي كه بسياري آن را به عنوان شر، طبق تعريف كليساي مسيحي، ميپندارند.
اين گروه در مقابل آن را به عنوان محق و كسي كه در مقابل خدا شورش كرده است قبول دارند. تمام اين اديان با هم و با شيطان پرستان فلسفي مشترك هستند چرا كه خود شخص را در اولويت اول قرار داده اند. اين نظريه نيز معمولاً توسط كساني كه خدا را به ديد شيطاني مينگرند (كساني كه ديده شده است اشخاص را به آزادي انديشه تشويق ميكنند و تلاش ميكنند خود را بهوسيله فلسفههايي چون ميجيك و فلسفههاي مشابه "تمايل به قدرت " نيچه بالا بكشند) حمايت شده است. يك پند رايج شيطاني به اين معلول اينست كه: "هر خداي ارزشمندي بهتر است به جاي يك برده پست و بخاك افتاده، يك شريك در قدرت خود داشته باشد. "
يك مثال از اين مطلب، شيطان ابراهيمي است، مانند ابليسي كه در كتاب تورات آمده است و بشريت را به چيدن ميوه درخت شناخت خوب از بد تشويق ميكند: " تو مطمئنا نميميري، چرا كه خدا در همان روزي كه اين كار را كني از آن خبر خواهد داشت، سپس چشمانت باز خواهد شد و شما مانند خدا خواهيد شد و خوب را از شر تشخيص خواهيد داد ".
استفاده از اين مفهوم، شيطان پرستان خود را بهتر از هر خداي ديگري، داراي قدرت تشخيص خوب از بد ميپندارند. از آنجا كه اين گروه از شيطان پرستان خود را بسيار قديمي و قديمي تر از بقيه ميدانند، نام "شيطان پرستان سنتي " را بر خود گذاشتهاند و به شيطان پرستان فلسفي، "شيطان پرستان معاصر " ميگويند.
شيطان پرستي گوتيك
اين فرقه از شيطان پرستان، به دوران تفتيش عقايد مذهبي از طرف كليسا مربوط ميشوند. اين نوع شيطان پرستان معمولاً متهم هستند به اعمالي از قبيل "خوردن نوزادان "، " بزكشي "، "قرباني كردن دختران باكره " و "نفرت از مسيحيان " هستند. اين طرز فكر در كتاب "ماليوس ماليفيكاروم " دسته بندي شده است. (كتابي كه در دوران تفتيش عقايد توسط كليسا (1490م) تاليف شد و در واقع هرگز به طور رسمي مورد استفاده قرار نگرفت) كتاب حاوي مطالب خرافي از جن گيري و جادوگري و مطالبي از اين دست است. ترجمه لغوي نام كتاب پتك جادوگران است..
شيطان پرستي نزديكي زيادي به جادوگري دارد و دنياي آن پر از افسانه هاي گوناگون، شياطين متعدد و افراد مختلف خصوصا جادوگران در ارتباط با آنهاست. در دنياي امروز هم كشورهاي مختلفي داراي كليساي شيطان هستند مانند كشورهاي امريكا، انگليس و آلمان و همچنين چين و بر خلاف ادعاي شيطان پرستان جديد كه بر اساس متون انجيل شيطاني بر عدم كودك آزاري و آزار حيوانات پافشاري مي كنند اما وحشتناك ترين اعمال توسط آنها تنها براي مقابله با دستورات الهي انجام مي شود.
شر پرستان
اين نوع شيطانگرايي نيز مانند نوعي كه در گذشته اشاره شده، نوعي از شرپرستي با اشاره به تاريكي و از كثيفترين فرق انحرافي به حساب ميآيد . در موسيقي متاليكا نيز سبكي به نام گوتيك وجود دارد .كثيفترين اعمال مانند خوردن نوزادان ، تجاوزات جنسي و ... به اين گروه نسبت داده ميشود. (گرچه گفتني است براي تمام گروههاي شيطاني اين اعمال از واجبات به حساب ميآيد.) ميل و درخواست به " برگشت تاريكي " در اين شاخه بارز است . همانند اعضاي گروه " آكنكار " كه با لباسهاي تيره به غارها و تاريكيها براي فرياد كشيدن پناه ميبرد.
جريان ديگر شيطان پرستي مدرن
امروزه علاوه بر شيطانگرايي لاوايي يا سِيتنيسم( Satenism)، جريان ديگري به نام سِتيانس (Setians)وجود دارد.
مايكل آكينو در آغاز كار دوست و همكار آنتوان لاوي بود كه در پي اختلاف عقيده با لاوي از او جدا شد و معبد ست را در سال 1975 در سانفرانسيسكو تاسيس كرد. و جريان ستيانيست(Setians) را به راه انداخت.
معبد سِت يكي از مشهورترين و مخفي ترين سازمانهاي شيطان پرستي است و تعاليم آن شامل فلسفه شيطان و تمرينات سحر است.
اين جنبش امروزه در ابعاد وسيعي به ويژه در عرصههاي فرهنگي مثل نشر كتاب و نشريات و سينما فعاليت ميكند.
البته جريان ستيانيست علاوه بر ايجاد معبد در مقابل كليساي شيطاني،كتاب اختصاصي ديگري با همان عنوان انجيل شيطاني درتقابل با گروه رقيب تدوين نموده اند.
سِيتِ نامي است مأخوذ از انجيل به عنوان پادشاه تاريكي؛ ولي سِت (Set) نام يكي از خدايان مصر و نام خداوند مرگ و عالم اموات در باستان است.6
معبد ست
معبد سِت (Temple of Set) يكي از مخوف ترين، مشهورترين و مخفي ترين سازمانهاي شيطان پرستي است. معبد سِت اولين جامعه مخفي است كه ادعاي رهبري جهاني "طريقت دست چپ " در جهان را دارد. تعاليم آن شامل فلسفه شيطان و تمرينات سحر است.
سِت (Set) نام يكي از خدايان مصر باستان است.
معبد ست در سال 1975 توسط مايكل آكينو (Michael Aquino) در سانفرانسيسكو بنيان گذاري شد. او و گروهي ديگر ار كشيشان كليساي شيطان به خاطر اختلافات فلسفي و مديريتي، همچنين به خاطر فساد موجود در كليساي شيطان، از آن جدا شده و سازمان معبد ست را تشكيل دادند. در همان سال، معبد سِت به عنوان يك كليساي بي فايده در كاليفرنيا به ثبت رسيد.
تفاوت ميان كليساي شيطان و معبد ست
بارز ترين تفاوت ميان كليساي شيطان (Church of Satan) و معبد ست مربوط به مفهوم شيطان است.
معتقدين به كليساي شيطان (C.o.S)، كه سِيتنيست (سيطنيست Saitanist) ناميده ميشوند بر اين باورند كه شيطان موجودي نمادين است، و وجود خارجي ندارد. آنها از شيطان براي نشان دادن توجهات خود و به استهزاء گرفتن مسيحيت بهره ميگيرند.
در حالي كه پيروان معبد سِت كه سِتيانس (Setians) ناميده ميشوند معتقدند كه شيطان واقعي وجود دارد كه به آن "پادشاه تاريكي (The Prince of Darkness) " ميگويند.
آنها او را "سِت، پادشاه حقيقي تاريكي " ( "Set " the TRUE Prince of Darkness) مينامند. سِيتِن (Satan) نامي است مأخوز از انجيل به عنوان پادشاه تاريكي؛ ولي سِت (Set) نام خداوند مرگ و عالم اموات در مصر باستان است.
نظرات