رد شدن به محتوای اصلی

اخلاق دولا دولا و باری که به منزل نرسید

محمد علی نجفی سرکرده ی وزارت آموزش و پرورش رژیم ناب اسلامی
در حال روزه خواری در دفتر آگاهی رژیم در تهران
وزیر آموزش و پرورش رژیم اسلامی، در آن سن خر، مرتکب قتلی اسلامی به سبک گانگستری و لاکچری آمریکایی شد. رسانه های آزاد رژیم هم تا توانستند از صحنه ی دستبوسی از او و روزه خواریش خبر تهیه کردند !!

چه کسی فکرش را می کرد که وزیر آمیزش و پرورش جمهوری اسلامی، که آموزگارانش به نان شب محتاجند و برخی متجاوز جنسی از اب درآمده اند و اخلاق چیره ی بر سازمانش که نونهالان را با خفت و دروغ و سرکوب، خنگ و کودن و دست آموز بارمی آورد، خود مرتکب جنایت شود، آن هم جنایتی که سراغش را از قاتلان و آدمکشان باید گرفت ؟!

به هر روی "محمد علی نجفی" زن دومش را با تفنگ به قتل رساند، به سلامتی آن عروسی که هووی زن اصلی شده بود !!

نوشته ی یکی از دانشجویان پیشین محمد علی نجفی که آن را در
حساب اینستاگرام خود منتشر کرده است
اخلاق در ایران، آن یاوه ای است که گرگ ها در سلاخی گوسپندان مرثیه خوانیش می کنند. زوزه های اسلام ناب محمدی، همیشه با وق وق الله اکبر همراه نیست، بلکه گاهی چون آتشفشان خشم فروخورده و عقده های جنسی و هم زمان به شکل خشونت جسمانی و ضرب و شتم کودکان و نوجوانان در مدرسه ها و گهگهداری به شکل قتل و نقص عضو خود را آشکار می کند. اسلامی که اخلاقش را به درستی نهادینه کرده باشد، اسلامی است که در قرآنش وعده داده است که این کتاب مبین را از هر گزند و عن و ریقی محفوظ می دارد !!

اسلن باید پرسید کلت کمری و تفنگ انفرادی در دست یک وزیر آموزش و پرورش چه می کند ؟ تا بلکه با این پرسش، بر یورش بیدادگرانه ی رسانه های پلشت رژیم اسلامی تف و کثافت کرد که عمری را در سیاه نمایی تمام عیار از آمریکا به خاطر همین روند هفت تیرکشی، بازخواست می کرده اند.

محفل خصوصی و خودمانی روزه خواری در اداره ی آگاهی رژیم در تهران،
با حضور سردار تروریست پاسدار لطفی و محمد علی نجفی وزیر قاتل آمیزش
و پرورش جمهوری اسلامی
زن دوم ؟! مگر می شود مسئول آموزش و پروش اسلامی یک کشور الله زده بود و به وزن خود، به سبک "ممد راسولولا" زن دوم و چندم و صیغه نگرفت ؟!

محمد علی نجفی وزیر آدمکش آمیزش و پرورش جمهوری اسلامی
ثروتمندی که وزارت خوفناک و سرکوبگر آمیزش و پرورش جمهوری اسلامی را سرکردگی می کرد، غافل از مدرسه های کپری و رونق فقر در میان ملیون ها دانش آموز نبود و نمی توانسته از وجود نزدیک به یک ملیون ترک تحصیل کرده در سال بی خبر باشد. او اما به جای پرداخت به این همه تباهی که می بایست دغدغه اش می بود، با نخوتی تمام و با اتکا به هوش سرشار آقای دکتریش، در چنان ناز و نعمتی جفتک می انداخته که رژیمش عمری است کرده ی ناپسند و مردم ستیز خود را به گزاف و به عنوان طاغوت، به شاهنشاهان ایرانساز پهلوی نسبت می دهد.

در ماه رمضان الکزا که اگر از فرط هلاک، جرعه ای آب بنوشی یا خوراکی بر دهان گزاری، گشتاپوهای انقلاب ناب اسلامی با تو آنچنان رفتاری می کنند که گویی دشمنی خونی را به خاک و خون می کشند و هیچ عیبی هم ندارد که هیچ، ثواب اعلا هم دارد، این حرامزاده ی قاتل در دفتر یکی از سرکردگان نیروی سرکوبگر انتظامی رژیم و در برابر دوربین، روزه خواری می کند. گویا این جزو بامبول ها و عنلقت های اسلامی است که فرد قتل روزه ندارد، زیرا در سفر مرگ به سر می برد !!

سردار تروریست پاسدار "لطفی" از سرکردگان نیروی سرکوبگر انتظامی رژیم، در
حال کرنش و دست دادن با وزیر قاتل آموزش و پرورش رژیم
یادم است که به جرم وبلاگ نویسی و تظاهرات، پخش دی وی دی و شب نامه که مرا به انفرادی اطلاعات انداخته بودند، هیچ دریغی از زدن چشم بند و دست بند و پابند نداشتند و در میان مشتی آدمکش و متجاوز و دزد و قاچاقچی و تبهکار دیگر، مرا هم به زنجیر با آنها قتار کرده بودند تا بلکه روحیه ی مرا بشکنند. اما در عین حال، جمهوری اسلامی در وقاحت ویژه ی آخوندی دست بالا را دارد و مزدور چکمه پوشش در نیروی سرکوبگر انتظامی، هم در برابر وزیر قاتلش کرنش می کند و هم با او دست می دهد و خوش و بش می نماید و آب هم از آب تکان نمی خورد !!

اخلاق شما را بردند اینها.


محمد علی نجفی که چون راه دیگری روبرویش گشوده نبود و حسرت ژرفی نسبت به ناتوانیش در فرار به سبک خاوری در خود احساس می کرد، چون مرغ عاقلی که به تله افتاده باشد، صبر یهودی اسلامی ایوب را پیشه کرد و با پای خود، قدوم مبارکش را در آستانه ی دم و دستگاه عدالت پرور آگاهی رژیم اسلامی گزاشت. وی در اوج مظلوم نمایی و با وقاحت ویژه ی آخوندی، در گفتگو با مزدور رسانه ای رژیم، آنچنان خود را به موش مردگی زد که انگار نه انگار به قصد قتل عمد، بر روی همسر خود هفت تیر کشیده است !!

از میان ۱۳ گلوله ای که در خشاب کلت قرار داشته، قاتل نه تنها کلت را مسلح و آماده ی شلیک کرده بود، که ۵ تیر را به سوی همسر دوم خود در همام شلیک می کند که با خطا رفتن سه تیر نخست، عزم آقای وزیر جزم تر می شود تا آن دو تیر دیگر را به هتمن مقتول وارد تن مقتول کند که از قضا، یکی از آنها درست در قلب زن می نشیند.

وزیر قاتل و شهردار پیشین تهران محمد علی نجفی:
تهران را به شهری امن و آرام برای همه ی زنان تبدیل می کنیم !!
این همان وزیر حرامزاده ای است که رژیم اسلامی، پیشتر از او در جایگاه دیگری یعنی شهرداری دزد و بی شرف تهران بزرگ هم بهره برده بود و این همان شهردار پیشین تهران است که روزگاری وعده و وعید سر خرمن می داد که آنچنان شهر را برایتان از اسید پاشان و متجاوزان امن و آسوده کنم که زن ها توی دلشان قنج برود !!

زن دوم وزیر قاتل در حالی در کاخ همسرش به وان لاکچری فرومی رفت که ملیون ها کودک و نوجوان ایرانی، یا از تحصیل بازمانده اند و یا در بدترین و اسفناک ترین شرایط، به به اصطلاح مدرسه می روند. داستان وزیر قاتل اما اینجا پایان می یابد و او که از زرنگ ترین ها بود، امروز در کمال خونسردی چشم به مصلحت اندیشی سرکردگان قوه ی فاسد قضاییه ی جمهوری اسلامی دوخته است. اما من می خواهم که سر این حرامزاده را بالای دار ببینم.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د