رد شدن به محتوای اصلی

خواب بیداری

دچار خود کرده شدن، معمولن نه یک موهبت که یک بدبختی است که فردای امروز که به نوبه ی خود امروز دیروز است، گریبان خیلی هامان را گرفته و می گیرد.

"لادن طباطبایی" بازیگر تلوزیون و سینمای آخوندی در فیلم "خواب و بیدار"؛
به حالت گرفته شده از سوی او یعنی فرو کردن آنتن بی سیم در دهان دقت کنید؛ این ژست،
ویژه ی فیلم های جنسی است
خواب بیداری، اصطلاحی است ایرانی که از روزگار پسا دانش فراگیر در سطح شعور عوام کالانعام، به فراموشی محسوس و عمدی سپرده شده است تا بلکه بدین روش بتوان روی گنده کاری های برخی از گزشتگان سرپوش گزاشت؛ اما من آمده ام تا ناز بنیاد کنم و این دیگ عن را برای ذهنیت ایرانی درگیر خرافات و چرندیات، هم بزنم تا بوی گندش بالا بیاید !!

در روزگارانی نه چندان دور یعنی تا همین چند دهه پیش که نه اینترنت و ماهواره ای بود و نه تلوزیون به این گستردگی رسیده بود و باور مردم به قدرت فراطبیعی رادیو گازوییلی معطوف می شد و البته از تلفن درست و درمانی هم خبری نبود، مردان خانواده هایی وجود داشتند که می باید برای کسب و کار راهی دیگر شهرها می شدند و در این رهگزر، زنان خویش را وادی تنهایی می سپردند. اما برای برخی از این مردان، رویدادهایی رفته است که از آن به عنوان خواب بیداری یاد می شود.

زنان دچار خواب بیداری می شدند و این را با مردان و خانواده ی خویش در میان می گزاشتند و از آن به عنوان "معجزه" یاد می کردند.

لادن طباطبایی پس از انباشت پول از سفره ی انقلابی سینما و تلوزیون آخوندی و زندگی در
لس انجلس که در تلوزیون من و تو با کشف حجاب، بهانه ی فرار خود از کشور زیر ستم
ولایت فقیه را بیماری اوتیسم فرزندش عنوان کرد
داستان از این قرار بود که در نبود شوهر، زن تنها کافی بود که خواب همسر خود را ببیند و در آن خلوت خواب، با شوی خود همبستر شود تا شکمش در اثر این همبستری برآید و او صاحب فرزند شود !! این روش هر چند امروزه مایه ی خنده و مورد انگشت اتهام خیانت قرار گرفتن می شود، اما دیروزها مایه ی معجزه بازی ها بود که آخوند محله و ده از برکت آن به نان و نوا می رسید و برای آن توجیهات مقدسه ی کثافته ی اسلامی می تراشید که مسلن هزرط مریم باکره یا همان مادر جنده ی ایسای ناسری نیز، به حکم هدا آبستن شده بود و از این رهگزر، چرا که نه که زنی مومنه نیز در غیبت شوهر، به خواست همان خدای کزایی باردار شود و فرزند بیاورد !!

مشکل اساسی در این رویداد تاریخی آنست که تا احمق نباشد مفلس هم درنمی ماند و تا توده های نادان و ساده لوح را به ویروس دین و اسلام مبتلا نکنی، نمی توانی از باور و عقیده ی شان بهره کشی کنی که معتقد شوند باردار شدن زن در نبود شوهر، نه یک خیانت و فحشا که یک معجزه ی نجات بخش الهی است !!

حالت انگشت در دهان، یک حالت تحریک کننده و شهوانی است که در فیلم های جنسی از آن بسیار استفاده می شود:





اکنون با این نمونه، به این نیز بیندیشیم که مردم دین زده و دین باره نسبت به چه چیزها آبستن شده اند، آن هم در غیبت وعده ها و واقعیت های موجود ؟ تا چه حد و به چه چیزها آبستمان کرده اند که خودمان هم بی خبریم و تنها هنگامی سر از تخم وهم برمی آوریم و در عمل انجام شده قرار می گیریم که دیگر کار از کار گزشته و خمینی های حرامزاده ظهور کرده اند و حکومت تشکیل داده اند و خائنان به کشور و ملت، همچون "یاغی جنگل" و "مصدق دله السلطنه" را عین قهرمان جا زده اند و سال ها هم به این قهرمانان پوشالی دل بسته اند و اسناد خیانت را تا توانسته اند زیر خاک کرده اند و تا توانسته اند روشنفکران و روشنگران را کشتار کرده اند.

به این بیندیشیم که از چه خواب های آشفته ای برایمان خیال های شوم کرده اند و دروازه های تمدنی که در افقی زودرس در انتظار همتمان بودند را ویران کرده و به جای صنعت و تولید غیر نفتی و صادرات و تبدیل شدن به کره ی جنوبی باختر آسیا، تبدیل به فاضلاب الله زده ی شیعه ای شده ایم که زنانمان را برای زائران عرب آن لاشه استخوان مردار عرب موسوم به "عمام رضا"، به فحشا کشانده اند، حال آنکه خود به روسپی خانه ی "شهر نو" ایراد می گرفتند !!



به این بیندیشیم که چرا به جای ایجاد ذهنیت پرسش برانگیز در ذهنیت ایرانیمان، "ایمان تعبدی" و "تقلید از مجتهد و فقیه" دین فروش را برایمان تجویز کردند و ما برای هزاران سال بع بع کنان بله گفتیم و پشت سر آخوند روضه خواندیم و عر زدیم و هر مزخرفی که گفت و می گوید را می پذیریم. به این بیندیشیم که چرا استفراغ آخوند انگل مفت خواره را سر کشیده و می کشیم و همان استفراغ را روی یکدیگر هم بالا می آوریم و در گنجایش ذهنیت کودکانمان هم می ریزیم.

روزی که دیو سیرت آخوند را به از ریشه ی سرزمین آباد و یغما شده ی ایران درآوریم و گورهای عمامان عرب و عمام زادگان تازنده ی به ایران را با خاک یکسان کنیم و گورکاخ خمینی حرامزاده را به خلای همگانی تبدیل کنیم، روزی است که ملت ایران به خودآگاهی رسیده است که چیزی به عنوان خواب بیداری وجود ندارد و اگر کسی این بار آبستن شد، هم بیشعور است و هم خائن، زیرا او که می داند و نمی کند، نادان نیست، تبهکار است.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د