رد شدن به محتوای اصلی

فرهنگ طلبکاری و مفت خوارگی با محمد راسولولا: کابین زن چارم

تو نمی فهمی، وگرنه اسلام خعلیم خوبه

هزرط محمد پیامبر خودخوانده و زن باز اسلام اهریمنی، خود از جمله زن بازانی بود که در حدیثی می سراید: "من از جهان شما سه چیز را بیشتر از همه چیز دوست می دارم: «زن، عطر و نماز»" !!



با چنین پیامبری کزایی بود که عرب بیابانگرد و وحشی، تازه دوزاری ماتحت جاهلیتش افتاد که از دار دنیا که این همه عشق و حال را به واسطه ی صحرای سوزان و لب ناز و کلفت شتر و خار و سنگ و شن به جای بوستان و گلستان از او دریغ کرده، هیچ بهره ای ندارد و به فکر چاره افتاد که چگونه باشد تا بتواند از زن و عطر در کنار نمازی که او را به سرسرای فاحشه خانه ی الله در بهشت الکزا می برد، نهایت بهره برداری را بنماید.

هزرط محمد راسولولا، در کتابش با عنوان "قرآن الکزا" می آورد که هر نر الله پرستی می تواند تا چار زن را زیر عنوان همسر، به تملک جنسی خود و در زندان مرد سالارانه ی اسلامیش درآورد و افزون بر آن، تا می تواند هم می تواند کنیز و برده ی جنسی ابتیا بنماید. هزرط محمد به واسطه ی "اندیشه ی کیرتیزانه" ی نبوی خویش، امة در صحنه و پاپتی عرب الله پرست بدوی را به چنان جایگاهی از انسانیت رساند که آثار آن هنوز هم بر ممالک الله زده به شدت قابل مشاهده است و این قوانین کزایی و موهوم الهی، تبدیل به قوانین اصلی و جاری زندگی ملیون ها الله پرست الله زده در ده ها کشور زیر ستم اسلامی درآمده است و تبدیل به "حقوق بشر اسلامی" گشته !!

هزرط اما با این هرزگی جنسی موافق و با تک عشقی و همجنسگرایی به شدت مخالفت ورزید تا بدان پایه که کمر به خون ریختن از آنان نمود.


اما این فرهنگ عربی اسلامی که امروز به نام حقیقت موهوم الهی بر مردم الله زده تحمیل می شود، سبب گشته تا جنبه های دیگری از خودخواهی انسان همیشه گرسنه و در باطن پاپتی را نیز در قاموس اسلام اهریمنی شاهد باشیم. از دیگر نمونه های بارز توحش اسلام عربی، تجویز ناپزیر "مفت خوارگی" پس از پذیرش خفت الهی " همیشه طلبکاری" است؛ یعنی طلبکار از زمین و زمان. فرهنگ کنونی عرب، فرهنگی است همیشه مدعی و طلبکار، خود همیشه حق پندار و دیگران را خار و پست و بی ارزش انگاشتن. در واقع اسلام هر کس که اسلام را نپذیرفته به شکل انسان نمی بیند و برای جان و مال و حیثیت و ارزش زیست و حقوق او، کوچک ترین ارزشی قائل نیست.



در حدیثی دیگر که از هزرط راسولولای ملخ خوار نقل می شود، "بدون شوخی و لوس بازی های مرسوم اسلام"، آمده است:

"نری الله پرست به نزد راسولولا شد و گفت ای پیامبر !!، زن ندارم و فقیرم، چه کنم ؟ هزرط فرمود برو و زنی بگیر که به اندازه ی جیب های سوراخ و گشادت باشد؛ رفت و بگرفت. باز آمد و گفت ای پیغامبر !!، زن دارم، نان ندارم. هزرط محمد بفرمود که زنی دیگر گیر که بخت تو گشاده گردد. آن اعرابی الاغ برفت و بگرفت و پس از چندی باز بازپشت و گفت که دو زن دارم و یک نان ندارم، چه کنم ؟ هزرط راسول بفرمود که زنی دیگر گیر که خداوند عزوجل چنین می خواهد.

گوساله ی عقل در گوش برفت و زنی سوم بخرید و به زندان شوهر رهسپار کرد و دید که نان ندارد و سه زن را نمی تواند سیر کند. در همه ی این مدت هم زنان خفه خون گرفته بودند و خار خشک و شاش شتر می خوردند. پس اعرابی برفت و به راسولولا گفت که ای پیامبر، هر غلطی که گفتی بکن، کردم و روزگارم هر روز بدتر از روز پیش شد، چه کنم ؟! هزرط دست از خشتک انبیا برکشید و سر خویش را اندکی بخاراند و سپس بفرمود، ای اعرابی، راه حلت همان راه حلیست که خدای عزوجل فرموده؛ رو و زنی دیگر گیر. آن عرب حلقه به گوش نیز چنین کرد و زن چارم که زندگی آن ریق الهی را دیده بود، اما حاضر شد با او هم خوابه گردد و جای شگفت آنکه این زن بسیار پولدار و ثروتمند بود و با این شرایط، حاظر شده بود به همسری چنین ناخاله ای درآید و به عنوان زن چارمش، ثروتش را با آن پاپتی بیابانگرد بخش کند.



پس عرب به سوی خانه ی راسولولا شد و گفت ای پیامبر، گل گفتی و در سخنان و اندرزهای تو نکته هاست !! پس هزرط بفرمود عرب را که الله عزوجل خرج توی مفت خواره و زنان انگلت را در کابین زن کس خل چارم گزاشته بود. به وعده ی الهی ایمان داشته باش که هر چه او بخواهد می کند و تو هم البته هیچ کاره ای؛ برو و نماز خاک بر سری شکر بر بالین خاک چون شتری بنه و رستگاری پیشه کن که از مال دنیا به بهترین آنها دست یافتی" !!

اینگونه بود که اسلام، اندیشه های زهرآلوده ی خویش را به کام مومنان روانه می کرد تا شالوده ی حکومت اسلامی را در استقرار پیروی از دستورات احمقانه و دروغین و ناراست خود، بر پا سازد. محمد تازی به عنوان سگ دست آموز "سلمان پارسی"، آنچنان توحشی را در قالب دین به خورد بشریت داد که تا به امروز جهان در سایه ی این اهریمن دیوخوی عربی می سوزد و همه ی جهان وتنان و سوسیالیست های اروپایی و دمقراط های آمریکایی و اسهال طلبان رژیم آخوندی، با آن دست بیعت داده اند و مشغول جهانی سازی اسلام اهریمنیند.



مرده باد اسلام
زنده باد انسان و ایران

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د