رد شدن به محتوای اصلی

درخت خوب از میوه اش پیداست

این مصداق بارز دین بازی های توده است. توده ای که تا دانشمندان و سرآمدان فرهنگی و هنری و ادبی، برایش درد بی درمان دور زدن های تکراری تاریخش را به واسطه ی اکتشافات و اختراعات و نوآوری ها بر هم نزدند، همچنان به همان کارهایی مشغول بود که آنها را برای هزاران سال به دلقک بازی خود مشغول ساخته بود.


این چراغ دانش و فروغ خرد بود که انسانیت را به چنین جایگاهی از شرافت و تفاخر و بالندگی رساند، نه دین و خدای موهوم.

از اینرو، می باید بدین نکته باری دیگر و با دقتی ژرف نگریست که "درخت خوب را از میوه اش باید شناخت". اینکه، اگر میوه ای نیک یافتید و آن را به دیگر میوه های هم سنخش برتری دادید، آن میوه از آن درختی است که نیک است و ریشه اش ارزش مکیدن جان خاک را دارد.

اما با نگاهی به بچه بازی های سرکردگان کلیسا و زن بارگی ها آخوندهای الله پرست و تجاوزهای جنسی الله پرستان هر چه بیشتر مومنان به پسران و دختران کودک تا نوجوان، با نگاهی به آنچه دستگاه دین فروشی آخوندی در هر دینی و به ویژه اسلام اهریمنی کرده است و می کند و با نگاه به زندگی تک تک دین فروشان کنونی جمهوری اسلامی که انگل وارانه از خون زیست ملت دین باره می نوشند و فربه می شوند، می توان به درخت اسلام و درخت دین پی برد.


اینکه، اگر ریشه و اساس اسلام، بچه بازی پیامبر خودخوانده ی اسلام در به اصطلاح ازدواج با کودک شش ساله در سن پنجاه و چار سالگی باشد که بوده، بدین معناست که میوه های آن هرزه رفتاری های دست نشانده ی الله عرب یعنی محمد تازی بچه باز، آن خواهد شد که الله پرستان دختران خود را در سنین بسیار کم به خانه ی نرهایی روانه سازند که ده ها سال از آنها بزرگ ترند.

زن بارگی محمد تازی راسولولا در ایجاد حرمسرا به نام دین و الله و به کام هوس خویش، آن هم بیش از نود زن عقدی !!، بدین معناست که برای الله پرستان تروریست آینده نیز چنین نسخه ای را در سطحی محدودتر بپیچد و در تازی نامه اش بگنجاند که هر نر الله پرست می تواند تا چار زن عقدی دائمی بستاند !!

ریشه های این دین، در کثافات ذهنی تازیان بیابانی و خونریزی های ملیون ها تنی از انسان هایی است که تنها جرمشان زیستن در خاک نیاکانی خودشان بوده است.


اسلام اهریمنی و تحمیلی عرب، جهان را به چنان آشوبی کشانده است که صدور تروریسم در پی دوران امپریالیسم اسلامی، باعث شده است که در هیچ جای جهان هیچ انسانی نتواند آزادانه و با خیال آسوده، از آزادی بیان برخوردار باشد. هم بدین قرار، آنچه که بر من رفت را اندک وار شرح می دهم:

چند روز پیش از این بود که فاشیسم یوتوب دامان مرا به جرم آزادی بیان گرفت و آنچه که در نقد کشور جعلی پاکستان به شکل ویدیو ساخته بودم را از یوتوب برداشت. در پی آن بود که دیگر ویدیوهای من را نیز مورد یورش قرار داد و سرانجام کانال هشت ساله ام را که ۱۳۶۴ را در آن بارگزاری، مجموعه سازی و بایگانی کرده و شماری از آنها را هم خودم ساخته بود را، برای همیشه ببندد. این رفتار یوتوب الله زده با من بود.


دو ویدیوی واپسینی که به خاطر آنها حسابم در یوتوب بسته شد:



من به عنوان نویسنده و وبلاگ نویس آزاد، همه ی منابع مستقل خود را گرد آورده ام و با اعتماد به این شرکت سرکوبگر آمریکایی، سرمایه ی خود را از دست دادم. جو آزادی ستیزی و سرکوب داده ها و آزادی بیان در رسانه ها و در اینترنت، به چنان حدی از فاشیسم و سانسور رسیده است، که به هیچ روی نمی توان کوچک ترین اعتمادی به چنین رسانه هایی کرد.

بارها و بارها از سوی ف. بوک و یوتوب و هتا گوگل پلاس مورد یورش قرار گرفته ام و جستارهایم حذف شده، حسابم برای مدت زمانی موقت مسدود و یا در این نمونه به طور کامل بسته شده است و اینها به هیچ کس هم پاسخگو نیستند. هر آنچه بخواهند می کنند !!

کانال نوی من در یوتوب

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د