رد شدن به محتوای اصلی

برای آن نابغه هایی که هنوز نفهمیده اند جمهوری اسلامی برای چه به وجود آمد

آمریکا قصد داشت تا با بر هم زدن تعادل قومیتی و مذهبی، جاپای نفوذ خود را در آسیا و خاور میانه افزایش دهد. در راه بازی به اصطلاح مبارزه با کمونیسم، حزب چپ آمریکا موسوم به "دمکرات"، بازی ویرانگری را علیه خاور میانه و با مهوریت ایران آغاز کرد که تا به امروز ادامه دارد. رشته جنگ هایی خانمان سوز و پایان نیافتنی.


به بهانه ی یورش به برج های دوقلوی مرکز تجارت جهانی و واژگونی عمدی و برنامه ریزی شده ی سه آسمان خراش، آمریکا به دو کشور همسایه ی ایران در خاور و باختر یورش آورد و امروز پس از هفده سال که از این یورش به اصطلاح انتقام جویانه می گزرد، نه تنها دمکراسی در افغانستان و عراق به بار نیامده است، که یکی در آشوب و جنگ قومی و مذهبی پیوسته به سر می برد و دیگری کاملن در دامان جمهوری اسلامی افتاده است و به اصطلاح ژرفای راهبردی رژیم دست نشانده ی دمکرات ها، به سوریه و یمن و شاخ آفریقا رسیده است.

گروهک تروریستی و الله پرست "طالبان"، همان گروهک تروریستی "برادری الله پرستان" یا "اخوان المسلمین" است که در مسر نیز با کودتا به سریر قدرت نشست و با کودتا هم سرنگون شد. در واقع، همه ی جنگ ها و انقلاب هایی که در جهان رخ می دهند، دستاورد و زمین بازی دو حزب بزرگ آمریکایی هستند که برای چیره شدن بر آمریکا و یکپارچه و قبضه کردن قدرت در آن کشور و حذف رقیب و اعلام یک جمهوری فاشیستی و جهانی به سرکردگی این کشور، در بیرون از مرزهای خود و در خاور میانه به جان هم و به جان مردم دیگر کشورها افتاده اند. در این میان، فروش هزاران ملیارد دلاری تسلیحات و نفت، تنها بخشی کوچک از نقشه ی جهان شمول، دراز مدت و برنامه ی کلان آنها برای مهار کردن قدرت و به دست آوردن یک رژیم یک دست فاشیستی در کل زمین می باشد.


جمهوری اسلامی نیز که نخست خود را تنها یک حزب جا زد و سپس تبدیل به رژیم شد، همان اخوان المسلمین است و برای آنکه چپ های جهانی بتوانند در ایران قدرت را به دست گیرند، از بازوی فراماسونری، روسیه ی تزاری و شوروی و درویشان و هتا بهاییان، بهره وری کردند و با ایجاد فرقه های گوناگون و علم کردن دستار بر سرانی جهان وتن همچون "سید جمال الدین اسد آبادی"، راهی ناهموار را در خلال دهه ها تلاش و ترور و زیرساخت نابود سازی، هموار کردند تا به شورش ۵۷ رسید. در واقع اینکه طیف چپ خائن در ایران، همیشه و به هر دلیلی با پادشاهی مشروطه ی ایران و به ویژه خاندان ایرانساز پهلوی، دشمنی کرده و هرگز قصد نداشته آبش با آب حکومت قانونی در یک جوی رود، نشانگر نقشه ای دیرپاست که می رفت تا به هر قیمت ممکن، هتا تجزیه ی کشور و ایجاد جنگ داخلی، چنانچه کردند و بر تاریخ سوگوارمان رفت، قدرت را در ایران قبضه کنند و ایران را تبدیل به "جمهوری دمکراتیک خلق" نمایند.

بازی اما آنجا ورقش برگشت که روسیه خود را از پس نقاب نمایش شوروی و کمونیست بازی به درآورد و با رودستی به آمریکا و اروپا، یکسره ایران را بلعید و دست نشاندگان آمریکاییش به مانند "مهندس کزایی بازرگان" و "ابراهیم یزدی" و "قطب زاده" و دیگران را درو کرد و هتا در این پوست اندازی تاریخی، به نوکران کون دریده ی خود در حزب خائن توده و فداییان و مجاهدین خائن خلق هم رحم نکرد و این سبک و سیاق روس هاست.

در ایرانی که هشت سال را به اصطلاح خودشان با حزب بعث عراق و نه کشور عراق در جنگ بود، امید و آرزوهای مردم را به سوی بی شرفی در برخورد با هم میهن و اینده ی کشور، تحریف و سرکوب کردند و برای آنان خط مشی مذهبی و روضه و عن بازی از یکسو، و از سوی دیگر آرمان نابودی مرکز جهان راستگرای غربی در خاور میانه، یعنی اسراییل را به عنوان سرمشق قرار دادند تا نشانه ای باشد از خودی بودن. جمهوری اسلامی ملغمه ی عجیبی از خیانت و فریبکاری و بازی های پیچیده ی اطلاعاتی و برخاسته از تاریخی دراز از دشمنی با حقوق ملت و نوکری برای بیگانگان و جهان وتنان است که ثمره ی تلخش را هر ایرانی میهن پرستی چشیده و خواهد چشید.


اینکه ولایت فقیه همان ولایت رسول الله است و نزدیک ترین متحدانش نه کشور اسلامی که کشورهای کمونیستی و چپ در آسیا و اروپا و آمریکای لاتین هستند و اینکه حزب چپ و دمکرات آمریکا، هم این جمهوری اسلامی را به وجود آوردند و هم تمام قد از آن پشتیبانی کردند، سخنگوی داستان دیگری در پس پرده است تا چشم های کور و عافیت طلب و احمق سیاسی، با ندیدنش تحلیل هایی از سنخ "ایران گه لوبال" به خورد از خود احمق تران دهند و خود را باد کنند که چه فهمیده و البته تیپا خورده اند.

در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی، زنجیره مراتب جز آنکه مذهبی و رفزی باشد، باید نهاد تظاهربه دشمنی با آمریکا را جلوه گری کند تا مفهوم پشتیبانی دمکرات های آمریکایی از جمهوری اسلامی گم بشود.

اکنون امید آن می رود که مردم ایران با زدن دو نهاد اسلامی و چپ، راه تازه ای را از سرچشمه ی ملی گرایی و میهن پرستی بر خود و آینده ی کشور بگشایند و به این تحقیر چهل ساله پایان دهند که آخوند و زمیندار الله پرست از یکسو و متظاهر به خداناباور چپ اندیش توده ای و مصدقی و مجاهد و فدایی کثافت و خائن از سوی دیگر، دیگر نتوانند در ایران قد علم کنند و برای این کار، سوزاندن ریشه های مصدق بازان و چپ های ارتجاعی سبکمند، کاری الزامی و یک باید بزرگ است. زیرا در پیکار با اهریمن ولایت فقیه، ما باید دشمن خود را خوب بشناسیم و درک کنیم که جمهوری اسلامی در ماهیت و تشکل خود، یک انبار از نجاست های عقیدتی و مکتبی گوناگون است که ریشه های متفاوت اما آرمان های و اهداف مشترکی دارند که همگی به زیان ایران و به سود جهان وتنان است.

در این کارزا، یادتان باشد که هم اسلام تحمیلی و هم مارکسیسم، هر دو جهان وتن هستند و نه وقعی به ملی گرایی و میهن پرستی می نهند و نه ایران خانه ی آنهاست؛ آنها حکومتی جهانی می خواهند. مارکس همین را می گفت و عمام موهوم زمانشان هم همین را وعده داده است. اینها در کارنامه ی رفتاریشان به جهت پیشبرد این آرمان، ثابت کرده اند که لشگرکشی و کشورگشایی، جزیی جدایی ناپذیر از رفتار و کردار آنهاست و با یورش جمهوری اسلامی به سوریه نیز، این حجت برای همه باید روشن شده باشد که جمهوری اسلامی تا به کجاها پیش خواهد رفت.


فریبکاری و در استفراغ های مذهبی نگاه داشتن مردم، بخشی از کار عمده ی مغزشویی رژیم است. رژیمی که از یکسو با همه ی توان خود، در سرکوب آزادی های فردی و اجتماعی هم میهنانمان، وحشیانه اقدام می کند و از سوی دیگر، اوج ناپاکدامنی مزدوران خود را با فحشا و زراندوزی و جنگ افروزی و دزدی و اختلاس و گستراندن اعتیاد و انواع بدبختی های دیگر، به رخ همان توده ی غم زده ی خاک بر سری می کشد که یک عمر به گزاف او را باور کرده اند و همه ی حیثیت خود را در انقلاب و جنگ، به گروی این رژیم خونخوار گزاشته اند تا نه راه پس داشته باشند و نه راه پیش. اینکه در ایران علیه رژیم تظاهرات می شود، نشانه ی آنست که نسل های هر چه بیشتری که در آینده می آیند، هر چه بیشتر با جمهوری اسلامی بیگانه اند و این بیگانگی و شکاف میان مردم و ولایت فقیه سپاه چماقدار، هر روز بیشتر و بیشتر می شود.

وظیفه ی میهن پرستان این نیست که سرفن با جمهوری اسلامی پیکار کنند، بلکه افزون بر این، باید با نهاد دین و اسلام و نهاد چپ و مارکسیسم و تروریسمی که مایل به ایجاد آشوب و جنگ داخلی و ایجاد شکاف قومی و مذهبی است نیز، پیکاری سخت کرد. زیرا دشمنان ایران آماده اند تا روح اهریمن از ایران برود و تکه های سرزمین پارسی را دزدیده و جدا کرده و برای خود جمهوری مهاباد و عربستان کزایی و جمهوری دمکراتیک خلق بلوچ و ترکمن و آذربایجان جنوبی موهوم بر پا کنند و این دشمنی با ایران، پیشینه ای فراتر از عمر و موجودیت ولایت فقیه دارد.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د