رد شدن به محتوای اصلی

از چندر قاضی تا حسین قاضی

ایران ما، کشوری متمدن است که با رویکردهای دینی و به ویژه اسلامی و نیز با بیراهه بردن های قوم گرایانه و نژاد پرستانه، به سوی ویرانی هر چه بیشتر سوق داده شده است. این یک وظیفه ی ملی و تاریخی است که در برابر ایران ستیزان و ایرانی کشان بایستیم.


امروزه، با وجود آنکه خلافت اسلامی ولایت فقیه سالانه هزاران انسان را به روش اعدام کشتار می کند، اما خبر اعدام هیچ یک از اعدام شدگان بدین اندازه که درباره ی تروریست پانکرد تجزیه طلب "رامین حسین پناهی" پوشش خبری داده شد، سر و صدای به اصطلاح مدافعان حقوق بشر بلند نمی شود. آنها در سوراخ دخمه های خود چیزکی در رد اعدام می نویسند و با پرتاب سنگی از دخمه مرده های پوسیده ی مقاله بنویسی خود همچون "ایران گه لوبال"، سنگی را از دوردست ها به سوی رژیم خونریز جمهوری اسلامی هواله می دهند. رژیمی که خودشان روزگاری بر سر کار آوردند.

مدعین دروغین آزادی بیان و حقوق بشر، رگ بی غیرت اصیل قومیت مهورشان اما هنگامی باد می کند که یکی از زباله آشغال های ایران ستیز را جمهوری اسلامی به دار می کشد.

به یاد داریم که از این دست تروریست های تجزیه طلب که گنده لاتشان یکی "سید چندر قاض محمدی" بود که از قضا هم از تخم و ترکه ی محمد تازی پیامبر خودخوانده ی اسلام بود و با تباری عرب، ادعای کردباشی بودن می کرد و هم هفت تیرکش مزدور رژیم امپریالیستی استالینی شوروی در ماموریت تجزیه ی کردستان از ایران بود، به دستور شاهنشاه بزرگ و ایرانسازمان به دار عبرت آویخته شد و دو لاشی زاده ی دیگرش را نیز به حکم برادری، تنگاتنگ با وی به سیخ کشیدند.



اما این را نیز به یاد داریم که یکی از کثافات متعفن بازمانده از سرطان مصدق به نام "بهرام مشیری"، از اینکه قاضی محمد حمال دجال فرومایه را به حکم مبارزه با تجزیه طلبی به دار کشیده اند، ابراز ناسودگی و ناراحتی کرد و به سان کرم روده ای جنون زده، از اینکه دشمنان ایران به سزای دشمنی خود رسیده اند، هم ابراز انزجار کرد و هم البته خط و خطوط دشمنی خود و تبار مصدق بازش را برای بار دیگر برای همگان روشن نمود.

این روزها، با هوچی گری رسانه های تاق و جفت که در مهوریتشان برادر نجاست زاده ی وی "امجد حسین پناهی"، اعدام یک نر توله خوک را به عزا و ماتم نشسته اند، هوای میهن پرستی داغ و خوش شده است.

از اینکه دیدم دشمنان تجزیه طلب ایران را در گود غیرت و شهامت خرکی پانکردی در لانه ی زنبورشان، زدند و سیاه و کبود کردند و آنها را دربست به بهشت الکزا نزد عمر و عثمان و علی اُبنه آب طالبی فرستادند، خرسند شدم و چه انتظاری می کشم که دودمان این سبیل دم گربه ای های چپ مسلک بداندیش اسلامی را یک بار و بارهای دیگر عقوبت کنند و همانگونه که پیرلاشه های متعفن مجاهدین خلق پس از عمری مبارزه برای نابودی ایران، دست از پا درازتر و بدعاقبت تر از کالباس خوک، به ماتحت اروپا تبعید شدند، شاهد آن باشیم که با تروریست های کلاش به دست بژی بژی گوی یاوه باف نیز، همین کنند.

رژیم قوم و عشیره ای "طالبان عن" که مسئولیت پشتیبانی و تدارکات و زیر چتر امنیت قرار دادن گروهک های تروریستی پانکرد را بر عهده ی تیپا خورده ی خود گرفته است، زین پس در محاق نابودی میان موجودیتش و یا از میان برداشتن تروریست های پیشمرگه ی گروهک های تجزیه طلب پانکرد است. امری که یا باید به دنبال بقای طایفه ی طالبانی بر کردستان اشغالی عراق باشد، یا اینکه به همراه کومله و دمکرات و پژاک به باد هلاک سپرده شود.



اما درباره ی اعدام ها نیز نباید ناسوده بود. اینکه در فلان جا سگی سقط می شود و آن فلان جا نامش سوئد است، ارزش سخن گفتن و مخالفت دارد، زیرا در کشوری دمکراتیک و آزاد که اساس آن حقوق بشر و احترام و حفظ و امنیت حقوق شهروندی و فردی است، نه تنها کشتار یک سگ که لت و کوب کردنش نیز جرم تلقی می شود. اما در خاورمیانه دمکراسی ممکراسی نداریم، همگی دولت ها و مخالفان مسلحشان، از دم سگ هار هستند و اینکه همدیگر را به نیستگاه الهی می فرستند، هیچ مایه ی ناسودگی نیست. ناسودگی آنجاست که یکی از این دله موش ها قصد می کند که از این آب گل آلوده، جنبشی علیه تمامیت ارضی و کیان ملی ایران داشته باشد و آنجاست که لاشه پشته سازی از دشمنان ایران، اوجب واجبات و از شیرین ترین لحظات عمر خواهد بود.

موشک است که باید هواله ی تجزیه طلبان کرد. از اقلیم خودسر کوردکستان عراق گرفته تا تروریست های الله پرست فلستینی غزه نشین. ایران و اسراییل حق دارند که دشمنان خود را به خشونت بار ترین شکل ممکن و در پاسخی انتقام جویانه و تلافی جویانه، بمباران و موشک باران کنند و هیچ میهن پرستی از کشتار دشمنان میهنش ناسوده و ناخرسند نخواهد شد.


این ماجرای شیرین "ویس و رامین" گزشت و توانستیم موج بیشتری از ایرانی نمایان پانکرد و تجزیه طلب را شناسایی کنیم و خوب جرتان را درآوردیم که نه راه پس دارید و نه راه پیش و درمانده اید که دیگر چه می توانید انجام دهید. باشد که به دنبال خریت های تاریخی و اجتناب ناپذیرتان، رگ غیرت و شهامت قبیله ای عشیره ایتان بار دیگر باد کند و دست به حرکت تروریستی دیگری بزنید تا این بار، به شکلی شیرین تر و دل خنک کن تر، شاهد تکه پاره شدن لاشه های دشمنان ایران باشیم.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د