رد شدن به محتوای اصلی

تاریخ و اشتراک برادران

از آن هنگام که داریوش شاه یکم هخامنشی، سغد باستان را به زیر نگین جهانگیری پارس درآورد و از همان روزگاران که کوروش بزرگ پارت و زرنگ و هرات و گنداره و... را گشود، خراسان خاوری (افغانستان امروزی) به خاک بزرگ شاهنشاهی پارس پیوست. تمدنی که آغازی چنین شکوهمند را به همراه داشت، برای سده ها در علوم گوناگون، دانشمندان و اندیشمندان بسیاری بیرون داده است و گپ از افتخارات آن نتوان در این مقال گفتن. داریوش شاه یکم می گوید: “بدان که نیزه ی مرد پارسی دور رفته است، بسیار دورتر از خانه” و امروز آثار بی کران باستانی در هر جای فلات ایران که یافت می گردد، این مصداق را گواهی می دهد که فرهنگ و زبان و دانش و نوع دوستی و تمدن نیز، به همراه پارسیان به همه ی سرزمین های ایرانی رفته است و امروز هر آنچه از تاریخ اشتراک این برادری برجای مانده و چون خورشیدی بی بدیل در آسمان تمدن انسانی می درخشد، نشان از گزشته های به هم پیوسته و ناگسستنی دارد.

هرات باستان که قلب خراسان بود و خراسانی که جاده ی ابریشم از آن می گزشت و هراتی که زادگاه شاه عباس صفوی بود و تا پیش از آغاز شاهنشاهی در آنجا زیسته بود، سرانجام به دست انگل ستان استعمارگر ایران ستیز و بر اساس پیمان نامه ی منحوس انگل ایسی فراماسونی “پاریس” به تاریخ ۱۲۳۵ خورشیدی، سرزمینی که از دید تاریخ و پیشینه ی نژادی و فرهنگی بخشی از کشور ایران بود را در رشته توطئه هایی که آن را “بازی بزرگ” خواندند، از ایران جدا شد. درد جدایی و فراغ کنونی را مشترکیم.

ما دو یار یک زبان و یک دلیم از دیر باز
یک دلی و یک زبانی رسم یاران باد و هست

تا ابد در سایه ی هم کیشی و همسایگی
اهل ایران دوستدار اهل افغان باد و هست
رهی معیری

سامانیان نخستین حکومت ایرانی بودند که پس از تازش الله پرستان عرب، پرچم پارسی را برافراشتند و آغاز به تولید دانش و ادب و حکمت ایرانی نمودند و بزرگان بسیاری را از آن دوران زرین برای آیندگان بر جای گزاشتند و زبان پارسی نامور به دری از این هنگام بود که از زبان پهلوی رستن گرفت و انوری نخستین چکامه سرای پارسی گشت که پدر زبان و ادب پارسی لقب گرفت.

آنچه که تاریخ مشترک ما را خون آلود کرده است، جنگ هایی است که بر ما به منظور چیره شدن بر سرزمین و فرهنگ و تمدنمان بر ما شورانده اند. روسیه ی تزاری در سده ی هژدهم میلادی برابر با ۱۲۴۵ و ۱۲۴۷ خورشیدی، خانات بخارا و خانات خجند را اشغال کرد و به تصرف درآورد و رد خون و چکمه ی روس بر آن سرزمین نژاده بر جای ماند. عباس میرزا در شرف یورش برای بازپس گیری هرات در مشهد می میرد. میرزا آقا خان نوری هوادار روس، به رایزن ایران در پیمان نامه ی ننگین پاریس وکالت می دهد تا زیر بار هر خفت از سوی متجاوزین انگل ایسی برود، جز اینکه شاه و خودش به عنوان صدر اعظم از اریکه ی قدرت کنار روند و ما همچنان رد خون ستمگر استعمار را تا به اکنون در این سرزمین نیز دنبال می کنیم و حسرت یکی شدن و دغدغه ی بزرگ ملت آرمانی پارس را در سر می پرورانیم.

حکیم پارسی اشوزرتشت، وجه اشتراک برادری پارسی است. هر چند در اوستا زادگاه او ایریانا ویجه نامیده شده است، اما بر اساس پژوهش انکتیل دوپرون فرانسوی و بنیانگزار اوستاشناسی در اروپا به سال ۱۷۷۱، بیست منطقه از جهان وجود دارند که از انتساب زادبوم او به کشور خویش، افتخار می کنند و این تحفه ی سبزی است که ارزانی پارسیان شده است و شوق برادری را صد چندان می کند.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د