رد شدن به محتوای اصلی

جنگ و صلح

از یکسو به عبارت های روزنامه ی پگاه فکر می کرد و نیازمندی های قتار شده ای را دیده بود که برای جلب توجه در روزنامه، بالایشان پول رفته بود. هنوز ناشتا نخورده بود که رادیو را روشن کرد تا دلنگ و دولونگی بکند.

من نه هوادار آمریکا هستم و نه اسراییل. نه سوئدی می شوم و نه ژاپنی. من نه هوادار
جمهوری اسلامی هستم و نه مشتاق یورش بیگانه ای به کشورم. من تنها ایرانیم.
یک انسان ایرانی
اخبار داشت تمام می شد و یک موسیقی مخدری که جز روال برنامه ی هر روز، باید دز مناسبی از آن را پخش می کردند، پشت سرش اجرا شد.

با حالت ضعف، رفت کنار اجاق تا آب جوش آورد.

یادش آمد که امروز آدینه است و دیشبش با چه هزیان هایی که با خود در ذهنش روبرو نشده بود. با فردی در ذهنش بر سر جنگ بگو مگو راه انداخته بود و از اینکه در این مخمصه گیر کرده بود، حسابی کلافه و درمانده شده بود.

علتش این بود که او کوچک ترین اختیاری در کل ماجرا نداشت و هیچ کاری هم از دستش برنمی آمد. مرتب بر سر آن که در ذهنش بود، داد می زد و عباراتی را در رد جنگ و اقدامات تحریک آمیز کرم های زیر پوست ایراد کرده بود و نمی توانست بپذیرد که جمعی نابرگزیده، زرسالار و زورگو، برای سرنوشت کشورش بر سر جنگ یا صلح تصمیم بگیرند.

در جنگ هشت ساله که خمینی حرامزاده این آتش ایرانستیزانه را به دامان
میهنمان انداخت، یک ملیون انسانی که یکدیگر را نمی شناختند، برای آز و
طمع سرکردگان و قلدران جنگ افروز جهانی که دو عروسک خیمه شب بازی
خود را در جمهوری اسلامی و عراق بر سر کار آورده بودند، انسان هایی را
به کشتن دادند که نه همدیگر را می شناختند و نه هرگز پیشتر یکدیگر را دیده بودند
نمی دانست چرا آن شب این گفتگوی نسبتن طولانی در ذهنش نقش بسته بود.

آب جوش آمده بود و بخارش رشته ی این فکر را برای لختی از هم گسیخت. از میان چای های گوناگونی که برای دلخوشیش قتار کرده بود، پرتقالیش را با شکلات و دو حبه قند و شیر به درون لیوان ریخت و سیگاری روشن کرد.

روی صندلی که نشست، دوباره اتصال فکرش برقرار شد.

یادش آمد که بامداد که از خواب برخاسته و پیش از هر چیز گوشیش را ورانداز کرده بود، متوجه شده بود که بر اساس خبر یک روزنامه خارجی، رییس جمهور دستور داده بود که دیشب به ایران یورش هوایی و موشکی صورت دهند، اما آقای رییس جمهور، در ساعات پایانی مقرر، از این رویکرد منصرف شده و دستور حمله را لغو کرده بود.

وقتی جمهوری توده ای اسلامی می گوید فلستین دوست تو و اسراییل دشمن تست !!
دید همه ی رسانه ها از این رویداد رخ نداده، بر اساس ادعای تنها نیویورک تایمز که رییس جمهور ترامپ پیشتر بارها آن را خبر جعلی خوانده بود، به تکرار آن خبر پرداخته بودند. ترامپ چند ماه پیش هم خبر آن روزنامه ی کزایی درباره ی گسیل سربازان بی شما آمریکایی به خلیج فارس به دستور خود را خبر جعلی خوانده بود، امری که البته انجام نشده بود. اما رییس جمهور گفته بود که اگر آمریکا قصد یورش به ایران را داشت، خیلی بیشتر از اینها سرباز در منطقه پیاده کرده بود.

پیش خود گفت من نمی توانم باور کنم که رییس جمهور خردمند آمریکا، به هیچ روی چنین فرمانی را صادر کرده باشد و مطمئنم که این هم یک دروغ رسانه ای دیگر برای تشویش اذهان مردم و برانگیختن احساسات کور و عقده های چپ ها و دمکرات های دروغ زن است تا چنین رییس جمهور میهن پرست، دانا و صلح دوستی را به خیال خام خودشان لکه دار کرده باشند.

داشت پک های آخر سیگارش را می زد که به یاد آورد، درست همین دیروز بوده که وی کفته بود یورش به پهپاد آمریکایی از سوی رژیم اسلامی، هم یک اشتباه بزرگ آنها بوده و هم اینکه فکر نمی کند سپاه عمدن آن کار را کرده باشد.

البته سپاه اسلام با فیلمی که از زدن پهپاد آمریکایی منتشر کرد، رییس جمهور را از شک و دودلی رها کرده بود.

ما برای آنکه ایران خانه ای آزاد و آباد باشد، خون دل ها خورده ایم و با سرنگونی جمهوری
اسلامی با روشی میهن دوستانه و با پرهیز از هر گونه خشونت، ویرانه ای که تحویل خواهیم
گرفت را آباد خواهیم کرد و آزادی را برای بار دیگر، به آینده ی میهنمان پیشکش می کنیم
اما آمریکا باز هم نمی خواست این اقدام خصمانه ی جمهوری اسلامی را به روی خودش بیاورد. رییس جمهور ترامپ گفت که هدف قرار دادن پهپاد آمریکایی، در آب های ایران نبوده و برای این هم مدرک اثبات کننده ی علمی در دست اشت. اما سرکردگان جمهوری اسلامی، با فراری رو به جلو و با همان وقاحت ویژه ی آخوندی که از این رژیم ضحاک اسلامی توقع می رود، پرونده ی ادعای تجاوز پهپاد آمریکایی به حریم هوایی ایران را به ملل متحد فرستاد و این خبر را دویچه وله ی سوسیالیستی و هرزه مغزآلمان، با آب و تاب فراوان پوشش داده بود !!

سیگارش تمام شده بود. چایش را برداشت و به اتاق رفت. داشت ف. بوک را بالا و پایین می کرد که چشمش به خیلی چیزهای بی ربط و مرتبط دیگر با این موضوع افتاد و تصمیم گرفت از آن گودال پرهیاهو بیرون بیاید و همان سخنرانی اوشو را در رد جنگ و نیاز به ثروت و تجمل و خوشی و شادی برای همه ی مردم، گوش فرادهد.

من اینها را می دانم، چون اینها همه بخشی از اندیشه ام بودند. اما این من نیستم، چون می توانم رهایش کنم و آویژه ای بدان نداشته باشم.


جنگ هرگز چیز خوبی نبوده، اما هنگامی که انباشت خشم روی داد، هتمن رخ می دهد.

با دیدی رو به میهن و پشت به جمهوری توده ای اسلامی، از مردم می خواهم تا سازمان تروریستی سپاه اسلام که چون هشت پایی بر سرنوشت کشورمان افتاده است را با فشار و تظاهرات و سکوت نکردن، از بدنه ی کشور حذف کنند. مطمئن باشیم که یک ارتش برای یک کشور کافی است.


وجود سازمان تروریستی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، هیچ توجیهی به جز بقای مافیای مخوف اخوان المسلمین انگل ایسی در ایان اشغال شده و الله زده ی مان ندارد و در حالی که جمهوری اسلامی ادعا می کند که با هیچ کشوری قصد جنگ ندارد، باید حواسمان باشد که این رژیم ددخو، اسراییل را هرگز به رسمیت نشناخته و از اینرو آن را در این معادله به حساب نیاورده است.

عمان هم پیام دانلد ترامپ شیردل را به سران جنگ افروز ولایت فقیه رساند.


ما مردم ایران، تنها بازندگان جنگ و تنها بازندگان بقای جمهوری توده ای مصدق الهی اسلامی هستیم. این ما هستیم که با سکوت خود، هیزمی بر جهنم خود می اندازیم و آبی به آسیاب اسلام متجاوز و اهریمنی. این ما هستیم که با چنگ زدن به موهومات و خرافات و ترسیدن از اکبر تا اصغر دین و خدا و عمام و فلان و بیسار، که نه هرگز هتا یک بار هم دیده ایمشان یا کوچک ترین تاثیر و سودی بر زندگی ما داشته اند، به مشتی دین فروش فربه و خونخوار اجازه می دهیم تا پیوسته بر سرمان حکومت اسلامی کنند و آیه عهاش شرارت قرآن رجیم را عرعر کنند.

آنها گله داران امت اسلامیند که با بنیان حکومت مستضعفین، فقر و فحشا و اعتیاد و بیکاری را در کشور ایجاد و نهادینه کردند و ثروت ها و آرزوهیمان را دزدیدند و با حق خودمان، بر سر خودمان کوفتند و خود در گران قیمت ترین کاخ ها لانه کردند و به ریش همه ی مان قهقهه زدند که هتا از پس خرج خوراک روزانه ی مان هم برنمی آییم !!

این همه ستم بر تو می رود و تو سکوت می کنی. این است گناه تو، بزرگ ترین خیانت و گناه تو آنست که در نبرد ستمدیده و ستمکار، با سکوت و بی تفاوتیت، همیشه طرف زورگوی غداره بند را گرفته ای.

ما در پایان، دشمنی دشمنانمان را خواهیم بخشید، اما سکوت یاران را هرگز.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د