رد شدن به محتوای اصلی

اشتباهی که هزار سال است درباره ی هدف فردوسی از سرودن شاهنامه در اندیشه ها جای گرفته ‼️

در شاهنامه‌ های موجود، می‌ بینیم انبوهی از شعرها هست که در ستایش "محمود ناستوده" موسوم به "سلطان محمود غزنوی" آمده است. همه ی استادان ما هم گفته‌ اند که اینها سروده‌‌ های فردوسی است.

فریدون جنیدی:
اشتباهی که هزار سال است درباره ی هدف فردوسی از سرودن شاهنامه در اندیشه ها جای گرفته ‼️
این استادان ما ندیده‌ اند که فردوسی در پیشگفتار شاهنامه و در پایان شاهنامه، تنها دو بار به محمود اشاره‌ ای کرده است، چرا که ننگش می‌ آمده نام او را ببرد. در آغاز شاهنامه، هنگامی که محمود دستور می‌ دهد "امیر منصور فردوسی" پشتیبان فردوسی را در زندان گریز بکشند، فردوسی بزرگ درباره ی محمود سلطان ترک می‌ سراید:

ستم باد بر جان او ماه و سال
کجا بر تن شاه شد بدسگال ستم به جان محمود

اما داستان چگونه است ؟ این یکی از شگفتی‌ های سترگ تاریخ ماست. از دید من، یک خواب اجتماعی شگفت است که دروغی به این بزرگی را هزار سال روان کنند و مردم ایران هم باور کنند که فردوسی برای صله ی محمود ناستوده بوده است که به کار شاهنامه پرداخته است !! اما در آغاز شاهنامه، خود فردوسی می‌ فرماید:

بدین نامه چون دست بردم فراز
یکی پهلوان بود گردن فراز

جوان بود و از تخمه ی پهلوان...

زنده یاد جاوید نام "احمد کسروی تبریزی":
فردوسی بزرگ سی سال زحمت کشید تا زبان پارسی را زنده نگاه دارد، اما
مردمان امروز در آرامگاه او فاتحه ی عربی می خوانند
یعنی پسر "ابو منصور محمد بن عبد الرزاق توسی" بود که فرمان به گرد آوری شاهنامه داد. ابو منصور از جهان رفت. امیر منصور جوان بود و از تخمه ی پهلوان، خردمند و بیدار و روشن روان... . او پشتیبان و مشوق فردوسی بوده است. فردوسی خودش می‌ گوید که او مرا از مال دنیا بی‌ نیاز کرد.

این ستم را به کجا ببریم که هزار سال مردم ایران باور کرده اند و می‌ گویند و تکرار می‌ کنند که محمود می‌ خواست فردوسی این کار را بکند و فردوسی این بزرگ‌ ترین شاهکار فرهنگ جهان را برای صله‌ ای که می‌ خواست از محمود بگیرد، سرود. این توهین است. چرا ما باید اینقدر ناآگاه باشیم و به دیده ی کور، به جریان جهان نگاه کنیم ؟ چرا سخن خود فردوسی را گوش نکنیم که گفت امیر منصور از من پشتیبانی می‌ کند ؟ و هنگامی که به دست سلطان محمود ترک کشته می‌ شود، می سراید:

ستم باد بر جان او ماه و سال
کجا بر تن شاه شد بدسگال

در ایران دم و دستگاه مخفی و باستانی وجود دارد که نوک چکاد تعفنش، به شکل آخوند
بیرون زده است و آشکارا با همه ی آنچه که ایرانی و پارسی است، مخالفت می کند و
نابود می سازد
محمود چه کار کرد برای شاهنامه ی ما ؟ پشتیبان فردوسی ما را بی‌ درنگ کشت. این کاری است که محمود غزنوی کرد. هنگامی که این شاهنامه دارد به پایان می‌ رسد، در نبرد قادسیه، فردوسی از سوی "رستم فرخزاد" که به برادرش نامه می‌ نویسد، سخنان خودش را می‌ گوید، از جمله:

بر این سالیان ۴۰۰ بگزرد.۴۰۰ سالی است که شاهنامه تمام شد و همچنین در این روزگار، محمود گجستک غزنوی پادشاه است. ​
کزین دوده کس تخت را نسپرد (یعنی از ایرانیان)​
شود بنده بی‌ هنر شهریار​ نژاد بزرگی نیاید به کار

فرهیخته "فریدون جنیدی"، شاهنامه پژوه

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م...

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د...

متلکی بر حاشیه: گفتگوی فرامرز دادرس با کون خوب سوئد

چندی پیش، یکی از مخالفان پرهیاهوی شاهزاده "رضا پهلوی" به نام "فرامرز دادرس" که خود یکی از مصدق الهی ها و هواداران سفت و سخت هزرط "محمد مصدق دله السلطنه" می باشد، با دلقک رسانه "امید دانای باقر خاله" گفتگو کرد. این گفتگو که از پستوی خانه ی امید باقر خاله و انباری جناب دادرس انجام می گرفت، مخاطبان ملیونی خود را دچار شوک کرد و نتیجه این شد که پس از گوش دادن به مشتی خزعبلات تکراری که همگی از سر عقده بازی فوران کرده بودند، به یک نتیحه ی تکراری برسند و آن اینکه هم جمهوری اسلامی اینقدرها بد نیست که این دو موجود اپوزوسیون نما، نانشان را به نرخ روزش نخورند و نه دودمان ایرانساز پهلوی آنچنان خوب و سرآمد بود که نمکدانش را نشکنند !! جناب دادرس که پس از نزدیک به یک دهه سخن فرسایی در یوتوب انباری خود، هنوز به اندازه ی "خاله شاهدانه" هم روی کسی اثر نگزاشته، با ناسپاسی هر چه تمام تر عنوان کرده است که وی نانخور ارتش شاهنشاهی نبوده و با وقاحت ویژه ی آخوندی خود را مدیون شاهنشاه آریامهر فرمانده ی کل قوای نیروهای مسلح شاهنشاهی نمی داند. از این ناسپ...