رد شدن به محتوای اصلی

​ زبان پارسی پیش از ورود ترکان، به آناتولی راه یافته بود - بخش نخست



سخنرانی "دریا اورس" رایزن نوین ترکیه در کتاب فروشی آینده:

امروز قرار است که من درباره ی وضعیت ادب و زبان پارسی، آموزش زبان پارسی و پژوهش های ایران شناسی در ترکیه خدمت شما عرایضی داشته باشم. بسیاری از شما مستحضرید که ترکیه و ایران، جدا از اینکه همسایه، دوست و برادرند، در تمام طول تاریخ از دید تاریخی و جغرافیایی به هم نزدیک بوده اند و مردم این دو کشور کنار هم زندگی کرده اند؛ من از پیش از تاریخ اسلام چیزی نمی گویم، اما پس از اینکه ترک ها از مرکز آسیای میانه به سوی آسیای کوچک (آناتولی) حرکت کردند، در نخستین وهله با فرهنگ و تمدن ایران روبه رو شدند و در درازنای سده ها و روزگاران طولانی، با ایرانیان زندگی کردند. هنگامی که ترک ها به ویژه سلجوقیان، پس از سال ۱۰۷۱ که از دروازه های آناتولی امروزی وارد ترکیه شدند، قوم ترک یا اغوز، بیزانس را شکست داد و آناتولی را به خاک اقوام ترک تبدیل کردند؛ در درازنای همه ی این رویدادها، از دید برهمکنش زبانی و ادبی، ترک ها هم از زبان پارسی و هم از زبان عربی بسیار استفاده کردند و واژگان بسیاری را وارد زبان خودشان کردند.

زبان ترکی، دوره های گوناگونی دارد؛ برای نمونه، زبان ترکی که در سده های ۱۲ و ۱۳ میلادی به زبان ترکی آناتولی مشهور است، کم کم داشت به یک زبان ادبی تبدیل می شد و آثار ادبی تازه ای آفریده می شد، ما می دانیم زبان و ادب پارسی با استفاده و الگوگیری از زبان عربی، راه خود را پیش از زبان ترکی پیدا کرده بود و آثار گرانقدری در نظم و نثر از خودش بر جای گزاشته بود. ترک ها همیشه از زبان و ادب پارسی به عنوان زبان ادبی استفاده کرده اند، در مدارس دوره ی عثمانی، دو زبان اسلام افزون بر زبان ترکی (عربی، پارسی، ترکی) که به آنها "زبان های سه گانه" می گفتند، آموزش داده می شد و یادگیری اینها از نشانه های روشنفکری یا تحصیل کرده بودن بود؛ افرادی که می خواستند دولتمرد یا سیاست مدار باشند و در سامانه ی دیوان سالاری قرار گیرند نیز، از این مدارس آموزش می دیدند و در میان دروسی که می خواندند، هتمن زبان پارسی هم وجود داشت.

زبان پارسی بیشتر به عنوان زبان ادبی مورد آویژه ی دوره ی عثمانی بود و زبان عربی به عنوان زبان دین کزایی اسلام مورد استفاده قرار می گرفت و کتاب های ویرانگر فقه و شریعت اسلام تحمیلی و هتا آخوندهای دین فروش عثمانی نیز، کتاب های عقایدی و کلامی خود را به زبان عربی می نوشتند.


پس از سده ی ۱۴ یا ۱۵، زبان ترکی رسمی شد و نخستین آثار بزرگ خود را به میان آورد. البته پیش از اینها هم، آثار بسیاری به زبان ترکی وجود داشت که به زیبایی و پختگی آثار دوره ی پسین نبودند. بنا بر این، بر اساس نیازهای دو زبانه ی ترک ها، کار فرهنگ نویسی دو زبانه و سه زبانه را آغاز کردند؛ برای نمونه، فرهنگ های عربی ترکی پارسی یا پارسی ترکی و... . سپس به مرور این فرهنگ نویسی منجر به نوشته شدن فرهنگ های منظوم شد که این فرهنگ ها واژگان پارسی را به نظم و شعر یاد می داد؛ در دوره های پسین که تحصیلات مردمی آغاز شد، زبان و ادب پارسی به عنوان یک درس وارد مدارس عثمانی شد، بیشتر از کتاب هایی مانند گلستان، بوستان، دیوان حافظ و … تدریس می شد. چون ترک ها دید مثبتی نسبت به زبان پارسی داشتند، شرح های بزرگ و ارزنده ای در شرح دیوان حافظ شیرازی، گلستان و بوستان سعدی، پندنامه ی عطار نیشابوری و بهارستان جامی به دست داده می شد؛ مانند شرح های مسعودی غزنوی که مهم ترین شارح حافظ شیرازی در دوره ی عثمانی به شمار می رود، ایشان اشعار حافظ را در مجلد های بزرگ و قطوری شرح کرده اند.

پروفسور دریا اورس ـ فرتور از متین خاکپور
برهمکنش ادبی ترک ها با زبان و ادب پارسی، خودش را بیشتر در ساحت نظم و نثر نشان می داد. برای نمونه با الگوگیری از شاهنامه ی فردوسی، به ویژه در دوره ی سلطان سلیم یکم و سلیمان یکم، شاهنامه نویسی در کاخ های سلطانان عثمانی به یک سنت تبدیل شد و نزدیک به دو سده، در زبان پارسی شاهنامه های بسیاری برای باز کردن حقایق رویدادهای دوران پادشاهان به زبان پارسی و در کنار آن به زبان ترکی تألیف شد؛ شاعران عثمانی در آغازه های کار خودشان از چکامه سرایان بزرگ زبان پارسی مانند سعدی، حافظ، سلمان، خواجو، نظامی و فردوسی الگوگیری و تقلید می کردند و کم کم با استفاده از درونمایه های مشترک شعر سبکمند که در ترکیه به آن ادبیات دیوانی می گویند - زیرا آویژه مندان بسیاری در محافل و کاخ های سلاطین عثمانی داشت - آثاری را آفریدند؛ ما در آغازه های سده ی ۱۴ میلادی شعرایی همانند نجاتیگیل و احمد پاشا را داریم که اینها مستقیمن از آثار حافظ و سعدی تاثیر پذیرفته اند و برخی از درونمایه های آنها را در قطعات و اشعار خودشان استفاده کرده اند.

هم زمان با دوره ی سبک هندی در شعر ایرانی، شعر ترکی به اوج خود رسید؛ در سده های ۱۵ و ۱۶، سلطان الشعرای باقی، شاعر دربار سلطان سلیمان یکم، به عنوان بزرگ ترین شاعر آناتولی شناخته می شد. در سده های ۱۷، ۱۸ و ۱۹، کم کم ادبیات هر دو کشور به سوی مفاهیم غربی روی آورد و به شکل دیگری راه خودشان را پیدا کردند؛ در دوره ی پس از سده ی ۱۹ که ما تنظیمات داشتیم، امپراتوری عثمانی برای نخستین بار مفاهیم غربی را وارد کشورش کرد، زیرا از حقوق اروپایی ها الگوگیری می کرد و با تقلید از قوانین آنها، دوباره قوانین خود را تنظیم می کرد و به این ترتیب ادبیات غربی در ترکیه شکل گرفت.

با این اوصاف، زبان و ادبیات پارسی تا دوره جمهوری، در مدارس یعنی آموزش دبستان، راهنمایی و دبیرستان، به عنوان یک یکای درسی قرار می گرفت و همچنان آثار سبکمند زبان پارسی همانند گلستان، بوستان و ...، در ترکیه مورد آویژه ی دانشجویان و مردم بود. پس از دوره ی جمهوری در سال ۱۹۲۸، ترکیه واژهای عربی را ترک کرد و استفاده از واژهای لاتین را آغاز کرد که این برای ترکیه یک انقلاب فرهنگی بزرگ بود. امروزه افرادی هستند که به این دگرش انتقاد می کنند و می گویند ما می بایست همچنان از واژهای عربی استفاده می کردیم، اما اینها دیگر به تاریخ پیوسته است و اکنون نزدیک به ۹۰ سال است که ترکیه از واژهای لاتین استفاده می کند و برگشتن به گزشته ممکن نیست.

توضیح:
"این واژگان که وی آنها را عربی می خواند، سرچشمه ای پارسی دارند و از الفبای پارسی گرفته شده اند. در واقع، الفبای پارسی به الفبای عربی تبدیل شد و سپس این الفبای عربی مورد استفاده ی خود ایرانیان قرار گرفت. آنچه که امروز به عنوان الفبای پارسی استفاده می شود، الفبای پارسی باستان است که در گزاری تاریخی، از زبان عربی گزر کرده و دوباره به میهن خویش ایران بازگشته است.

همچنین، بازگشت به الفبای نیاکان و دوری از بیگانه پرستی، موجی است که از تاجیکستان تا ترکیه را دارد درمی نوردد و اگر یک شبه الفبایی هزاران ساله را با خیانت و ندانم کاری به کنار گزاشتید و بیگانه پرستانه، الفبای لاتین را برگزیدید، پس بسیار آسان تر خواهد بود که الفبایی بی ریشه را یک شبه برانداخت و به الفبای نیاکانی روی آورد. این توجیهات را تنها خران می پذیرند که الفبای ترکیه، همین الفبای چرند چغوری کنونی باقی بماند".

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د