رد شدن به محتوای اصلی

از ماتحت تا ولایت؛ فلسفه ی دین اسلام بر روی چه بنا شده است ؟

قرآن پس از مرگ "محمد تازی" پیامبر خودخوانده ی اسلام، از سوی "عثمان" که داماد دو دختر راسولولا بود، گردآوری شد و از نزدیکی این حرامزاده به محمد بچه باز بود که "بهزاد همدانی" او را به درک فرستاد. عثمان آیه های تازی نامه را آنگونه که صلاح دیده بودند مرتب کرد و بدین ترتیب، آیه ی "اقرا به اسم رابک لذی خلق" که نخستین آیه ی قرآن الکزا بود که محمد این چنین بافته بود که در غار حرا بر وی انزال شده را در میانه ی قرآن جای داد !!


پدر محمد "عبد الله"، بت پرست بود و بت الله که نماد شهوت در کعبه بود را ستایش می کرد و از اینرو بود که از همان کودکی، نام وی را عبد الله یا برده و بنده ی الله گزارده بودند و او در این راه وقف شده بود. امروز همان بت یعنی "سنگ سیاه" یا به عربی "حجر الاسود"  هنوز هم در میان اغنام الله پرست مورد ستایش است و در قابی شبیه به سوراخ تناسلی زن که خاستگاه زایش انسانهاست، نگهداری می شود. اُبلیسک، نماینده ی آلت مردانه است که البته در سایر کشورهای مستعمره ی عرب، آن را به شکل مناره ساخته اند و با بررسی های "هاشمی رضی" در تاریخ ادیان، گفته شده که مناره ها نماینده ی آلت داعشان عرب است که از تجاوز صاحب فرزندانی شدند که پدرانشان را نمی شناختند و دین الله در واقع دین همان شیطان است و با ستایش آلات تناسلی کردن، مشغول پرستیدن شهوتشان می باشند و مرگ را خوشبختی می دانند و بر این باورند که تا نمیرند، به خوشبختی نمی رسند. خوشبختی الله پرستان از دید خودشان، در مرگشان است.

آیه "اطیعو الله و اطیعو رسول"، مربوط به روزگاری است که محمد هنوز نفس می کشیده و در روزگاری که قرآن هنوز به طور کامل انزال نشده بود، در آن گفته شده که از انسان، فرعون نسازید. البته که انزال قرآن چرندی ادعا شده بیش نیست و اینها را "سلمان پارسی" به محمد تازی دیکته کرده است.


عشق محمد در زندگی و به اعتراف خودش، شهوترانی بود. او به گله های پیروی خود می گفت که من از جهان شما سه چیز را دوست می دارم: "زن، عطر و نماز". از جمله سخنان وی است که نکاح (سپوختن) را سنت خود می دانست و نکاح به معنای جفت گیری شتران است. محمد به اندازه ی یک صد مرد جنگی شهوت ران بود و هر شبش را با زنی می گزراند و برای خود حرمسرایی از ۴۶ زن مهیا کرده بود. بخش دیگر عمرش را نیز به دزدی و چپاول اموال کاروانیان قریش که از مکه به شام می رفتند، سپری کرد و در این جنایتکاری ها که نام "غزوه" بر آنها نهاده بود، هزاران تن از انسان های بی گناه و بازرگان را کشتار کرد، کسانی که پیشتر برای توجیه ریختن خونشان، به آنها برچسب کافر و مشرک زده بود.


اینکه می گویند محمد خود به خود و به شکلی طبیعی مرده است، محلی از اعراب ندارد. از اینرو، در برخی از روایات اسلامی آمده است که به دست زنی و از راه تهیه ی گوشت زهرآلوده، به درک فرستاده شده است. اما آنچه که از همه مورد تایید می تواند باشد، اینست که وی در اثر کثافت کاری هایی که در درازنای زندگی خود کرده است، ریق رحمت الهی را نوشیده باشد که یکی این تواند بود که از سوی دشمنانی که برای خود تراشیده بوده است، ترور گشته باشد یا اینکه، در اثر بیماری های عفونی و مقاربتی، هلاک گشته باشد.

فلسفه ی اسلام، بر روی نجاسات بنا شده و عمده ی کسب و کارش میان سوراخ کون (مقعد) و شکمبه می چرخد.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د...

متلکی بر حاشیه: گفتگوی فرامرز دادرس با کون خوب سوئد

چندی پیش، یکی از مخالفان پرهیاهوی شاهزاده "رضا پهلوی" به نام "فرامرز دادرس" که خود یکی از مصدق الهی ها و هواداران سفت و سخت هزرط "محمد مصدق دله السلطنه" می باشد، با دلقک رسانه "امید دانای باقر خاله" گفتگو کرد. این گفتگو که از پستوی خانه ی امید باقر خاله و انباری جناب دادرس انجام می گرفت، مخاطبان ملیونی خود را دچار شوک کرد و نتیجه این شد که پس از گوش دادن به مشتی خزعبلات تکراری که همگی از سر عقده بازی فوران کرده بودند، به یک نتیحه ی تکراری برسند و آن اینکه هم جمهوری اسلامی اینقدرها بد نیست که این دو موجود اپوزوسیون نما، نانشان را به نرخ روزش نخورند و نه دودمان ایرانساز پهلوی آنچنان خوب و سرآمد بود که نمکدانش را نشکنند !! جناب دادرس که پس از نزدیک به یک دهه سخن فرسایی در یوتوب انباری خود، هنوز به اندازه ی "خاله شاهدانه" هم روی کسی اثر نگزاشته، با ناسپاسی هر چه تمام تر عنوان کرده است که وی نانخور ارتش شاهنشاهی نبوده و با وقاحت ویژه ی آخوندی خود را مدیون شاهنشاه آریامهر فرمانده ی کل قوای نیروهای مسلح شاهنشاهی نمی داند. از این ناسپ...

وقتی امید دانا و هم خوابه اش صدیقه زرین کلاه مشتاق آبادی، مادر قهبگی را معنی می کنند

من کم ترین (امید باقر خاله): "مدیونید اگر فکر کنید افزون بر گفتارم، اندکی هتا اندکی، در کردار در زندگی روزمره ام تناقض وجود دارد !!" من و همسرم کارد هواله ی شکم مردم ایران می کنیم، اما خودم سه برابر روزهای جوراب فروشیم شده ام و همسرم مثل ندید بدیدها فرتور غذاها و رستوران ها و باز رستوران ها و غذاها را به چشم کارد به شکم خوردگان می کشانیم تا چشمشان کور شود و جیکشان درنیاید. من و همسرم به هنرمندان فحاشی می کنیم و آنها را بی سواد و احمق می خوانیم، اما خودمان تا دلتان بخواهد با تک تک هنربندان رژیم فرتور می اندازیم و منتشر می کنیم؛ هتا با افشین بله افشین خواننده ی بدصدا و جلف که یادتون هست... «دیگه ازت بدم میاد، پیشم نیا عروسک» !! من و همسرم همیشه از شبکه ی من و تو انتقاد می کنیم. من خودم همیشه به آن می گویم "مهد کودک من و تو"، اما هتا با مجری من و تو هم فرتور یادگاری می گیرم !! من و همسر کم ترینم، در فضای همگانی هر جور دلمان بخواهد می گردیم و می چرخیم و فرتورهای نگو و نپرس منتشر می کنیم، اما به دیگران ایراد می گیریم که چرا در خانه ی خودشان با شلوار...