رد شدن به محتوای اصلی

استان ایرانی مرو در ترکمنستان


استان ایرانی مرو در ترکمنستان
بررسی وضعيت سياسی اشكانيان در شمال غرب ايران با رجوع به استان مرو



چكيده
اشكانيان بعد از آنكه در تاريخ سياسي ايران پا به عرصه وجود گذاشتند، در شمال شرق ايران بعد از آنكه آنتي اخوس اول شاه سلوكي در اثر حملات قبايل وحشي گالها آنجا را به طرف آسياي صغير ترك كرد محلي براي زد و خورد با حكومت باختريان قرار دادند. آنان بعد از مرگ اوكراتيد، شاه باختر در اواخر حكومت مهرداد اول شاه اشكاني در ادامه توسعه قلمروي خود در شمال شرق، استان مرو را تسخير و آن را به قلمروي خود افزودند
.

در اين مقاله ضمن بررسي اوضاع سياسي شمال شرق ايران در زمان اشكانيان از ظهور ارشك اول تا پايان حكومت اشكانيان پرداخته و سعي خواهد شد با توجه به سكه هاي مكشوفه به روشن نمودن تاريخ اين عصر از ايران نيز بپردازيم.

پيشينه تاريخي 
مرو شهر کهن ایرانی است كه امروزه در تركمنستان در آبادي كوچكي واقع در صحراي كراكوم در كنار رودخانه مرغاب قرار گرفته است. اين رودخانه با طول 853 كيلومتر از شمال شرقي افغانستان سرچشمه گرفته و در صحراي كراكوم در شمال شرقي تركمنستان فرو مي ريزد
.

از هزاره سوم قبل از ميلاد كه شهرنشيني به طرف دشت هاي آسياي مركزي تغيير جهت مي دهد، روستاهاي واقع در اين دشت كه در هزاره سوم قبل از ميلاد  عصر برنز  ساكنين مناطق كوهستاني بودند با مهاجرت به كناره رودخانه مرغاب  1  باعث گرديدند كه مرو يكي از هسته هاي مراكز فرهنگي پيش از تاريخ قرار گيرد.حفريات چند دهه اخير نشان داده كه مرو يكي از مراكز مهم فرهنگي غير الهي ايراني مي باشد كه بعدها مذهب زرتشتي در ميان مذاهب همكيشان خود با اين فرهنگ مرو در آميختند. اين كشفيات مويد آن است كه منابع نوشتاري اوستا و ودا در رابطه با فرهنگ ذكر شده و استفاده از هوم و يا سوم 2  كه در مراسم مذهبي هندو آريائي استفاده مي شده است در معابد مارگيانا يافت شده است و نشانگر تمركز فرهنگ ودايي و اوستايي مركز فرهنگي مرو بوده است.



شهر مرو به نظر مي رسد كه توسط كورش بنا نهاده شده و در آنجا در اثر حملاتي كه عليه ماساگاتها كرد، به قتل رسيد. در زمان داريوش در كتيبه سه زبانه بيستون او به حمله هايي اشاره دارد كه براي پايان دادن به شورش در استان مارگيانا و يا مرو بوده استعلي رغم منابع موجود نوشتاري نمي توان بطور اطمينان ذكر كرد كه اسكندر 3  از مرو ديدن كرده باشد و يا شهري را در آنجا بازسازي و يا بنيان گذاشته است.


به نظر مي رسد كه مرو بخش انتهائي شمال شرقي قلمرو اشكانيان بوده و در زمان سلوكيه و بعدها نقش مهمي را نه تنها بعنوان پايگاه نظامي براي ايرانيان داشته بلكه داراي اهميت خاصي در تبادلات اقتصادي ايران و آسياي مركزي وچين ايفا مي نموده است. در اين شهر به همراه تعداد زيادي سفال، اشياي شيشه اي تعداد زيادي سكه يافت شده كه در منطقه مورد بحث ضرب گرديده است.


مرو كه محل برخورد دو راه تجاري مركنده  سمرقند  و باختر مي بوده وسيستم مالي اين منطقه را شاهان باختر بنا نهاده اند، در زماني كه آن شهر توسط سكاها تسخير گرديد بدليل آنكه آنان از سيستم پولي مخصوصي برخوردار نبودند سكه هاي تقليدي آنان علي الخصوص شاهاني مانند هليواكول،آنتي ماك و اكراتيد تقليد و به تعداد زيادي ضرب و در مسير داد و ستد قرار مي دادند.
 
مرو در زمان سلوكيه
آنتي اخوس اول مارگيانا را كه مركز شهري آن مرو بود،  آنتي اخويا مارگيانا   4 بعد از بازسازي 5  بعنوان پايتخت خود برگزيد، كه اين شهر در قلمرو شرقي سلوكيه بر روي رودخانه مرغاب قرار داشت. در زمان او بر وسعت شهر افزوده شد. اين استان بعنوان استان مستقل جدا از باختر در منابع تاريخي ذكر گرديده است كه داراي ضرابخانه اي بوده است. در اواسط قرن سوم قبل از ميلاد ضرابخانه هاي آن به ضرب سكه هاي شاهان باختر مي پرداخته اند . اين استان بعنوان پايگاهي در مقابل حملات اقوام وحشي كه از طرف شمال شرق به كمك شاهان ايراني مي آمدند عمل مي كرد و مي توانستند از آنجا به قلمرو سلوكيان حمله ور گردند.
آنتي اخوس اول، كه از آنجا بعنوان پايتخت خودش استفاده مي برد تا بتواتد از حملات قبايل ايراني جلوگيري نمايد. بعد از مرگ پدرش سلوكوس به آسياي صغير رفت تا در مقابل حملات قبايل وحشي گل به آسياي صغير، به مبارزه بپردازد. با كشته شدن او، مرو در زمان آنتي آخوس دوم به صورت نيمه مستقل جزو بخشي از حكومت سلوكيه بود و تا تسخير آن توسط ديودوت اول، همچنان نيمه مستقل باقي ماند.





مرو در زمان باختريان
دايودوت اول 6  كه به نظر مي رسد از خانواده ايراني ـ يوناني ساكن شده در زمان هخامنشيان در اين منطقه بوده است، بنيان گذار حكومت باختريان مي باشد. وي قبل از آنكه به طور رسمي در 257 ق م استقلال خود را اعلام كند بصورت نيمه مستقل، حكومت خود را با پشتيباني از يونانيان و ايرانيان اين منطقه بنيان نهاد.

قلمرو او در غرب باختر، سغد و هيركانيا بود كه مرو مرز بين او و اشكانيان را تشكيل مي داد. بلخ مركز شهري بخش شرقي حكومت او را تشكيل مي داد. مركنده   سمرقند  كه بر روي رودخانه زرفشان قرار داشت و شهر سغد كه در بخش شمالي آن قرار داشت از مراكز اصلي اين فرهنگ بود. قلعه سايوپوليس 7  بر روي رودخانه سيحون بعنوان قلعه دفاعي براي محافظت از حمله هاي سكاها ساخته شده بود. پسر دايودوت اول با همين 


نام در 248 ق م جانشين پدر شد. در 230 ق م او و ديگر اعضاي خانواده اش توسط اوتيدم اول به قتل رسيد.
مرز بين پارت و باختريان مرز آبي مرغاب و يا رودخانه مرگاب بود كه از هريرود و يا رودخانه آريا و يا آريوس بود كه پوليبيوس در زمان حمله آنتي اخوس به باختر ذكر نموده بود و محلي بود كه اوتيدوم اول منتظر حمله آنتي اخوس به پايتختش بوده است.

 به نظر مي رسد كه او در ابتدا، استاندار بوده كه زير نظر دايودوت به فعاليت پرداخت. پس از تسخير تخت پادشاهي سعي به گسترش قلمرو خود نمود، ولي به موفقيتي نايل نگرديد.

او در پي شكستي كه از آنتي اخوس سوم 8  خورد، مجبوربه عقب نشيني تا بلخ شد. با آنكه اوتيدم يك مگنسيائي بود نه از خانواده شورشي دايودوتس، تيلس 9  يك افسر سلوكيه كه از ساكنين مگنسيا بود وي را وادار نمود با پذيرش پادشاهي شاه سلوكيه به حكومت خود در باختر ادامه دهد. اوتيدم اول به نظر مي رسد كه در مرو به ضرب سكه اقدام ننموده است و بايد آنتي اخوس سوم آنجا را در تسخير خود داشته است.






دمتريوس  190-171 ق م  در مرو به ضرب سكه پرداخت و احتمالا براي جلوگيري حملات قبايل همسايه و يا اشكانيان بوده است كه اقدام به تسخير مجدد اين استان نموده است. او كه فرزند و جانشين اوتيدم اول بود بعد از آنكه آنتي اخوس به طرف غرب عقب نشيني كرده است آنجا را دوباره تسخير كرد.


اوتيدم دوم  190-171 ق م   احتمالا به همراه دمتريوس اول در مرو به ضرب سكه پرداخته است. بعد از آنتي ماك، اگاتوكول و پنتاليون بر اين استان حكمراني نمودند. در زمان اوكراتيد تغييراتي در زمان حمله قبايل مهاجر به اين شهر ننموده است شايد استانهاي تيروا 10  و آسپيانوس 11  را اشكانيان از باختريان را در اين استان دريافت كرده انداوكراتيد بعد از مرگش مرو را در سالهاي 130 تا 80 قبل از ميلاد سكاها جانشينان او گرديدند.

به نظر مي رسد كه تا زمان مهرداد اول مرو در تسخير باختريان و سپس سكاها بوده و اشكانيان در شمال شرق ايران از قدرت آنچناني برخوردار نبودند.


اشكانيان و مرو
حكومت اشكانيان كه كنفدراسيوني از حكومتهاي ملوك الطوايفي بوده كه با هم پيوند مشترك خانوادگي داشته اند. آنان با قبايلي كه با آنان كنفدراسيوني را تشكيل مي داده اند بطور مشترك بر قلمروشان حكومت مي راندند و از ريشه خانوادگي مشتركي برخوردار بودند. اين باعث گرديده بود كه شمال شرق ايران كه مامن آنان بود به عنوان محلي امن براي آنان در ادوار مختلف حكومتي باشد. مرو ، نسا و مهرداد كرت نقاط مهم استراتژي بوده كه براي دفاع از قلمرو خودشان مورد نيازشان بوده اند.

نسا كه براي مدتي يكي از شهرهاي مهم در زمان اشكانيان  12  و قبل از آنان بوده به نظر مي رسد كه براي مدتي از شهرهاي استان مرو بوده است و بعد از خرابيهاي پي در پي كه بر نسا وارد مي شده، بازسازي مي گرديده است. اين امر شايد بخاطر آن بوده كه در اين استان نقش دو گروه از سكاها را نبايد ناديده گرفت، به نظر مي رسد دو گروه از قبايل وحشي در همسايگي اشكانيان وجود داشته است، كه يكي از آنان داهها بوده و ديگري اشكانيان.

سكاها گه بخش ديگري از حكمراني حكومت اشكاني را تشكيل مي دادند. آنها داراي پيوند هاي درون خانوادگي با اشكانيان را دارا بودند كه خانواده اشكانيان و سكاهاي هند را تشكيل مي دادند. پيوند برون خانوادگي آنان را با داهها و ديگر قبايل آسياي مركزي دانست كه در زمان اختلافات يا حملات ديگر اقوام مهاجر و يا متخاصم از آنان پشتيباني مي كردند.






در ميان منابع نوشتاري كه به مرو اشاره كرده، سفرنامه مورخ چيني، هو هوان شو  13  است. وي مي نگارد: كه آن شهر را كه چيني ها پارت كوچك مي ناميدند، ولي اين منبع كه به ذكر مرو در شرق قلمرو اشكاني در حوالي نيمه دوم قرن اول ميلادي پرداخته و شايد نتوانسته بين سكاها و اشكانيان تفاوتي قايل گردد. مي توان چنين فرض كرد كه احتمالا آنها تركيبي از عشيره هاي مختلفي بوده اند كه او با يك نام ذكر نموده اند.


در ميان نوشته هاي مورخين رومي سفرنامه ايزودور خاراكسي هيچ اشاره اي به مرو ندارد و بدين دليل بوده كه مسير طي شده توسط او از مناطق مركزي و غرب ايران بوده و از استانهاي شمال غربي و شرقي اشكانيان اطلاعاتي در دست نداشته است. بعد از او سفرنامه بطلميوس كه در آن مرو را شهري از استان نسا نام برده است، استنباط او را نمي توان به درستي درك كرد شايد آن بوده كه ساكنين دو محل از نظر نژادي به هم شبيه بوده اند، ولي اين را بايد ذكر نمود هر دو شهر از نظر استراتژي به يك اندازه در مقابل قبايل وحشي براي اشكانيان مهم بوده است.


بعد از مرگ مهرداد اول و اسارت دمتريوس در زمان او و با روي كار آمدن فرهاد دوم در 130 ق م آنتي اخوس هفتم به پشتيباني از برادرش با متحدانش همچون باختريان عليه فرهاد دوم به جنگ پرداخت. فرهاد دوم سكاها را به ياري طلبيد و مرو را تسخير نمود، سكاها بعد از آنكه فرهاد آنتي آخوس را شكست داد و به قتل رساند بعلت تاخير فرهاد از پرداخت حقوق آنان سربازان اسير سلوكيه عليه سكاها ياري جست، اين سربازان در ميدان نبرد، به ياري سكاها پرداختند و در جنگ فرهاد و اردوان به قتل رسيدند.

در اين زمان آنان مرو را تسخير نمودند و به تقليد از آخرين شاه باختر اوكراتيد در آنجا سكه ضرب نمودند كه با سكه هاي اصلي اوكراتيد از نظر وزني تفاوت نداشته است. شايد اين ويژگي براي برقراري ثبات اقتصادي در راه تجاري بوده است. با آنكه سكه هاي تقليدي 14  هليوكول در منطقه بلخ از قرن دوم ميلاد ضرب مي گرديده است به نظر مي رسد كه بلخ و مرو در دست سكاها قرار داشته است.







سكه هاي تقليدي اوكراتيد حتي زمانيكه اشكانيان مرو را در 80 ق م اشغال كرده اند در شمال ايران در جريان بوده است. به نظر مي رسد كه در زمان مهرداد دوم 15  خانواده ديگري از سكاها به بخش جنوبي سواحل رودخانه سيحون مهاجرت كرده و سكه هاي تقليدي اوكراتيد را در ميان تمدن خوارزم رواج داده اند.


از زمان سنتورك به بعد تا زمان داريوش شاه اشكاني علاوه برآنكه اشكانيان سعي در حفظ مرو نموده اند به بازسازي شهر جديدي بنام مهرداد كرت اقدام نموده اند. اين حركت نه تنها براي جلوگيري از حملات پي در پي سكاها و ديگر قبايل آسياي مركزي بود، بلكه نشان دهنده آن است كه مرو به مرور زمان از نظر استراتژيكي در نزد اشكانيان سقوط كرده و آنان سعي در بازسازي شهر مهرداد كرت در كنار مرو نموده اند.








مكرجي  16 معتقد است كه در زمان ويم كادفيس در ادامه تسخير مناطق مختلف كوشانيان از طرف ماوراي النهر با اشكانيان هم مرز گرديده و مرو را تسخير نمودند. زمانيكه باختريان در اثر فشار سكاها در شمال باختر ناپديد گرديدند مرو و ديگر شهرهاي اطراف آن به دست قبايل سكائي افتاد كه پيوند خانوادگي با اشكانيان داشته و در آنجا به نام آنان سكه ضرب مي نمودند و در زماني كه در اثر اختلافات شاهان اشكاني عليه يكديگر به پشتيباني آنان سر به شورش مي نهادند، آنان هم در اين اختلافات شركت كرده و به پشتيباني از شاه اشكاني مي پرداختند. در اثر اين اختلافات كه تقريبا از قرن اول ميلادي رخ مي داد اين شهر نقش مهمي را در شرق ايران ايفا مي نمود.


به نظر مي رسد كه اردوان سوم از خانواده گوندوفر 17  شاه اشكاني هند بوده است و در مناطق جنوبي تر حكومت مي رانده است، بعد از آنكه روميان فشار فراواني بر او وارد نمودند از حكومت اشكاني كناره گرفت و با سكاها كه در مشرق 18  درياي مازندران بوده اند اقامت گزيد. بعدها با كمك هيركانيا و كرمانيان حكومت خود را پس گرفت. احتملا در جنگ دو برادر گودرز دوم و وردان، دومي از پشتيباني ساكنين شمال شرقي حكومت 


اشكاني برخوردار بوده، و وردان بعد از شكست گودرز تا آريا را فتح نموده است.


بعدها شورش هيركانيان و خارج شدن آنان از سلطه حكومت اشكانيان و همراهي آنان با كوشانيان باعث گرديد كه بخشهايي از استان مرو در دست كوشانيان كه تركيبي از اقوام ايراني و مهاجر آسياي مركزي بودند، قرار گيرد، به نظر مي رسد كه اين همكاري بين سوتر مگاس و هيركانيان بوده، تا كانيشكا و هاويشكا، زيرا منابع تاريخي در اين مورد خاموش است. به نظر مي رسد كوشانيان را از مرو سكاها بيرون راندند.


كوشانيان بعنوان يك قدرت سياسي در قرن اول ميلادي در شمال شرقي ايران ظاهر گرديده اند به نظر مي رسد كه اگر مرو را در تسخير خود داشتند سعي فراواني نموده اند كه تجارت راه زميني را از طريق ري و همدان به طرف درون قلمرو خود تغيير داده و از راه كاپيسا و راه دريائي با روميان ارتباط تجاري برقرار نمايند.
در ميان ديگر شاهان اشكاني، خسرو كه در سلوكيه حكومت مي كرد ماد و مرو را فتح نمود ولي نمي توان بطور دقيق اظهار داشت كه مرو را از چه كساني دريافت كرده است. اين تسخير به نظر مي رسد موقتي بوده و از زمان خسرو به بعد بيشترين دوره مبارزات اشكانيان در مبارزه با روميان سپري شد و بعد از آن جنگ هاي 



متمادي با آنان باعث به فراموشي سپرده شدن شمال شرق ايران در خاطرات سياسي اشكانيان گرديد.
مرو در بسیاری از زمانهای تاریخی تا پیش از قاجار در دست ایرانیان يا در دست حكمرانان دست نشانده ايشان مانند پاكور قرار مي گرفت. به نظر راپسون  19 پاكور از سالهاي 46 الي 78 ميلادي حكومت كرد، ولي ميچينر  20 سالهاي زمان سلطنتش را بين 100/110 الي 135 ميلادي قرار مي دهد. كونچ 21  معتقد است كه پاكور و صنوبر در مناطق مختلفي حكومت كرده اند و پاكور اولين شاه اشكاني بوده كه مرو و هرات را تسخير نموده است.


در قرن دوم بعد از ميلاد شاه ناشناخته اي به تقليد از بلاش سوم اشکانی در هرات از 150 تا 200 ميلادي به ضرب سكه اقدام نموده است. در مرو سكه هاي تقليدي اردوان دوم از 100 تا 150 ميلادي و از 150 الي 200 ميلادي همچون ضرابخانه هرات سكه هاي تقليدي بلاش سوم در جريان بوده است.


صنوبر يكي از اعضاي خانواده اشكاني هند ويا اشكانيان بوده است. ميچينر تاريخ حكومت او را در 135 بعد از ميلاد قرار داده، سلوود دوره حكومت او را در 50 الي 65 ميلادي قرار مي دهد كه او به مدت طولاني حاكم مرو بوده است و از آنجا سيستان را تسخير كرده است. به نظر مي رسد كه او جانشيناني با نام خود به نام صنوبر دوم و سوم داشته است.


بعد از صنوبر حاكمان ديگري هم وجود داشته كه منابع تاريخي اطلاعاتي در باره آنان به ما نمي دهند سمارا ، شاه ناشناخته أي كه فقط از روي سكه هايش آنان را مي شناسيم جانشين او گرديدند.


به نظر مي رسد كه استاندار اردشير 22  اردميتر بوده است، ما اطلاع آنچناني درباره او نداريم كه آيا او از خانواده اشكانيان هند و يا استانداري بوده كه از طرف اردشير بعد از فتح قلمرو كوشان در آنجا منصوب كرديده است. به نظر مي رسد با مرگ اردشير حكومت او هم به پايان رسيده است. سكه هاي او در سيستان، افغانستان و تركمنستان پيدا مي شود. به نظر مي رسد كه او بر مرو حكمراني مي نموده است. لوكونين 23  او را اردشير شاه سكستان را مورد شناسائي قرار داده و در كنار ديگر استانداران اردشير مانند اردشير شاه مرو قرار مي دهد.
 






برگرفته از: كتاب مقدمه اي بر سكه هاي اشكانيان

چنين مي توان نتيجه گرفت بعد از نيمه اول قرن اول ميلادي مرو توسط جانشينان شاهان اشكاني كه پيوند خانوادگي با آنان داشته اند همچون صنوبر و جانشينان او اداره مي گرديده اند و سكه هاي مسي ضرب شده در آنجا به نيابت از اشكانيان ضرب و انتشار مي يافته است، ضرابخانه هاي آريا و ترانس اكسيانا از اهميت آنچناني هم در زمان آنان برخوردار نبوده است.



نتيجه گيري
بعد از آنكه مرو طي زمان در دوره تاريخي پا به عرصه وجود گذاشت نقش مهمي را در بخش شمال شرقي حكومت هخامنشيان ايفا نمود. در اين استان بود كه كورش بزرگ به روایت هرودوت توسط قبايل ماساگت به قتل مي رسد و سپس در زمان داريوش يكي از ايالتهاي شورشي عليه حكومت او بوده.
در زمان شاهان باختري اين شهر از مراكز مهم انتشار فرهنگ يوناني ايراني بوده و در همين مسير بوده كه مسيحيت ، مانوي و بودايان توسط ايرانيان به چين پا نهادند. مرو از شهرهاي مهم تجاري در زمان اشكانيان و باختريان بوده و با سقوط آن شهر و تسخير آن توسط سكاها به آرامي فرهنگ و هنر يوناني به فراموشي سپرده شده است.

احتمالا از نظر استراتژي از شهرهاي مهم هخامنشيان، سلوكيه و باختريان بوده و در زمان اشكانيان از شهرهاي مهم اشكانيان هم محسوب مي گرديده، زيرا علاوه بر سربازان اسير شده سلوكيه در جنگ بين فرهاد دوم و آنتي اخوس هفتم، سربازان رومي كه در جنگ ارد دوم و كراسوس به اسارت در آمده اند در آنجا سكني داده شده اند.
اشكانيان كه در ابتدا بر شهر نسا دست يافتند سعي فراواني نمودند كه مرو را كه در قلمرو باختريان بود به تسخير خود در آورند، زيرا اين شهر محل تلاقي دو قدرت باختري و اشكاني بود. باختريان كه اين شهر را تا زمان اوكراتيد حفظ نمودند با خارج شدن از اين شهر و سپردن آن به اشكانيان مجبور به مهاجرت به درون افغانستان گرديدند.
از زمان اردوان دوم اين شهر را مي توان خارج از قدرت مركزي اشكانيان قلمداد كرد، اين را مي توان پذيرفت كه اين شهر توسط يكي از اعضاي خانواده ساطنتي اشكانيان كنترل مي گرديده است تا توسط سكاها و كوشانيان.
با ظهور كوشانيان و تغيير مسير راه تجاري از درون ايران به طرف قندهار و راه دريايي باعث كرديد كه اشكانيان تمام مبارزات خود را جهت اشغال بين النهرين و سوريه نمايند تا بتوانند تسلط خود را بر راههاي بازرگاني همچنان حفظ كنند.
منابع
خداديان، اردشير، سلوكيان، تهران، 1378دياكونف اشكانيان ، ترجمه كريم كشاورز، تهران 1378.
Strabon
Bevan.E.R, House of Selucus, vol 2,  london , 1904.
Bivar.A.D., Cambridge history of Iran, Vol 3 1 , cambridge ,1987.
Christian.D., History of Russia, Central asia and Mongolia, vol 1, Inner Eurasia from prehistory to the Mongol empire, Oxford, 1998.
Hill, E.J.,Translated from Chinese to English, The Western region according to Hou Hanshu, Septamber 2003.
Mitchiner,M., Indo Greeks and Indo Scythian Coinage , London, 1987.
B,N, Mukarjee., Kushana coins of the land of the five rivers, Calcutta, 1978.
Tacit, Annal,VI,31-7.
Kotch.,H., A Hoard of Coins from Eastern Parthia, American Numismatic Society, Numismatic Note and Monogram, no 165  New .York .
Macdowell,D.W.,The dynasty of the Latter Indo Parthian, NC,
Rapson,E.J., Cambridge History of India, cambridge, 1922.
Sarianidi.V.,Margiana and Soma and Hoama, Electronic journal of vedic Studies, issue   may  Vol, 9. 2003.
Sellwood. D.G., An Introduction to the Parthian Coins, London, 1979.
Encyclopedea Iranica Vol 2 Routledge, 1987
 1  David Christian., History of Russia, Central asia and Mongolia, vol 1, Inner Eurasia from prehistory to the Mongol empire, Oxford, 1998, pp 99-119.
 2  Victor Sarianidi., Margiana and Soma and Hoama, Electronic journal of vedic Studies, issue   may  Vol, 9. 2003.
 3  A.D.H.Bivar., Cambridge history of Iran, Vol 3 1 , Cambridge  1987  p.183.
 4  Michael Mitchiner, Indo Greeks, Indo Scuthian and Indo Parthian, London, 1987, p.34.
 5  اردشر خداديان، سلوكيان، تهران، 1378، ص.58.
 6  Strabo
 7  Cyopolic
 8  E.R.Bevan., House of Selucus, vol 2,  london , 1904, pp 22-3.
 9  Teleos
 10  Turiva
 11  Aspionus
 12 Strabon XI 7:2;XI 8:3
 13  The western region according to Hou Hanshu, translated by John E Hill, Septamber 2003.
 14  M.Mitchiner, p.48.
 15  Op.Cit., p.32.
 16  B,N, Mukarjee., Kushana coins of the land of the five rivers, Calcutta, 1978,p.80.
 17  دياكونف اشكانيان ، ترجمه كريم كشاورز، تهران 1378،ص 130.
 18  Tacit, Annal,VI,31-7.
 19  E J Rapson, Cambridge History of India, Cambridge, 1922,p.525.
 20  M.Mitchiner. p. 567.
 21  H.Kotch., Hoard of Coins from Eastern Parthia, American Numismatic Society, Numismatic Note and Monogram, no 165  New .York , p.12.
 22  D.W.Macdowell, Dynasty of the latter Indo Parthian, NC, 1965, pp.137-48.
 23  Quoted by S.Shahbazi., Encyclopedea Of Iranica Vol 2 Routledge, 1987, pp 383-384.
 24  D.G.Sellwood, An Introduction to the Parthian Coins, London, 1979.

نویسنده فرهنگ خادمي ندوشن -  استاد یار گروه باستان شناسی دانشگاه تربیت مدرس پایگاه ایراس , برداشت این نوشتار با ذکر نام و آدرس پایگاه آزاد است.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د