رد شدن به محتوای اصلی

دستور دستگاه فاسد قضاییه ی رژیم برای فراری دادن سرکرده ی مافیای فرهنگی از کشور


در ادامه ی سیر رسیدگی به پرونده ی شش اثر مجسمه ی پرویز تناولی، در نهایت شعبه ی ۱۲ دادگاه تجدیدنظر استان تهران حکم نهایی را صادر کرد که البته با توجه به وقایع پیش آمده در روزهای پس از صدور حکم، تصمیمات جدیدی نیز در این خصوص اتخاذ شد که تصویر احکام به ضمیمه و توضیحاتی را در ادامه می آورم.

تصویر اول حکم جلب سیار آقای تناولی است که در تاریخ ۷مهرماه صادر شده است. در بامداد روز ۸مهر تناولی که مدتها ادعاهای متناقضی نظیر در دسترس نبودن مجسمه ها، تلف شدن و از بین رفتن آنها را داشت، آنها را به دادگاه تحویل می دهد.
با اصرار و اعمال فشار از سوی دادرس پرونده در دادگاه بدوی، روز دوشنبه ۹مهرماه خانم میترا اعتضادی بعنوان کارشناس رسمی دادگستری گزارشی کوتاه مبنی بر تحویل مجسمه ها را نوشته و اعلام میدارد نیاز به بررسی بیشتر و گزارش تکمیلی است.


وکیل تناولی هم این تغییرات را در یک گزارش دو صفحه ای تایید می کند. اعتضادی گزارش تکمیلی کارشناسی را پنج روز بعد یعنی در روز شنبه ۱۴مهر تحویل دادگاه میدهد. او خسارت وارده به آثار را بیش از ۷۰٪ تخمین زده است.
اما فردای آن روز یعنی ۱۵ مهر، دادگاه بدوی بدون اینکه به گزارش کارشناسی توجهی کند و بدون اینکه حتی حکم نهایی دادگاه تجدیدنظر مبنی بر فسخ معامله، تبادل آثار و صدور شناسنامه های جدید از سوی تناولی را اجرا کند و صدالبته بدون اینکه رضایت خانم مریم گودرزی را مبنی بر پایان مناقشه کسب کند، رای به رفع ممنوع الخروجی تناولی می دهد. توهین‌های نزدیکان تناولی و تهدید به مرگ کارشناس دادگستری از سوی ایشان هم اصلا پیگیری نمی شود. تناولی چندساعت بعد از طریق مرز هوایی از ایران خارج شده و به ونکوور کانادا باز می گردد.

بی تردید نقش مسئولان دادگاه بدوی در مجتمع قضایی عدالت، در فراری دادن این محکوم قطعی بعنوان نمونه ای مشخص از ضعف و‌ فساد در سیستم قضایی ایران، محسوب می شود. پس از فرار تناولی از ایران، عوامل این رسوایی مواخذه شده و در نهایت دادگاه تجدیدنظر تصمیمات تکمیلی را به دادگاه بدوی ابلاغ می کند.


خلاصه ی متن این ابلاغیه، به شرح زیر است:

۱. رفع ممنوع الخروجی تناولی، وجاهت قانونی ندارد.
۲. آثار با توجه به خسارت هفتاد درصدی وارده در حکم تلف (از بین رفته) محسوب می شوند.
۳. بر این اساس حکم توقیف و فروش اموال و همچنین ممنوع الخروجی و جلب تناولی صادر می گردد.

رونوشت:
آن‌گروه از خبرنگاران و رسانه های فارسی زبان داخل و خارج از کشور که تمام تلاش خود را به بایکوت اخبار منتشره در این صفحه، معطوف کرده اند.





افشین پرورش

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د