رد شدن به محتوای اصلی

انتقال ۱۰ هزار لیتر آب در ثانیه از ایران به کویت به مدت ۳۰ سال

یکی از ننگین ترین قراردادهای تاریخی، قرارداد ۳۰ ساله ی انتقال آب شیرین رودخانه ی کارون ایران به کشورک عرب الله پرست و ضد ایرانی کویت است که در سال ۱۳۸۲ و در زمان ریاست جمهوری آخوند "سید محمد خاتمی" به امضا رسیده است و این یکی از دلایل بی آبی کارون و شهرهای خوزستان می باشد.


اکنون چرا جمهوری اسلامی زیر بار چنین قراداد ننگینی می رود، می تواند دلایل فراوانی داشته باشد، اما آنچه برای رژیم آخوندی مهم بوده و است، چپاول ایران به هر شیوه ی ممکن می باشد. آنها به کمک سازمان تروریستی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، همه چیز را می فروشند و تبدیل به پول می کنند تا حساب های بانکی خود را در آنسوی مرزها پر کنند

تنها همین پروژه ی ننگین انتقال آب به یک کشور دیگر که در جنگ ایران و عراق، تمام قد از دید عقیدتی و سیاسی و جهانی و در همه ی زمینه های لازم در عرصه های بین المللی پشتیبان رژیم بعثی عراق بود، در حالی که مردم در بی آبی به سر می برند، دلیل منطقی و به حق مردم برای خیزش علیه رژیم و سرنگونی آن می تواند باشد.

دلایل دیگر انعقاد چنین قرادادهایی را می توان در حاکمان غیر ایرانی و ایرانی ستیز ولایت فقیه جستجو کرد که نه تنها دغدغه ی ایران ندارند، بلکه دیکتاتور پیشین آن خمینی حرامزاده، تباری عرب و دیکتاتور کنونی آن به همراه دیگر سرکردگان قوه های قضاییه و مقننه و سرکردگان ارشد سپاه پاسداران و وزیران انتصابی، همگی خود تباری عراقی دارند. چنین افرادی نمی توانند میهن پرست باشند و برای ایران از دل و جان فعالیت کنند.

انعقاد قراداد انتقال آب به کویت در سال ۱۳۸۲ و در زمان روباه سبز سید محمد خاتمی بسته شد و هم زمان در یزد نیز، یک کارخانه ی پولاد آلیاژی به بهره برداری رسید که احتیاج به آب فراوانی دارد و برای این کارخانه ی پولاد، آب زاینده رود را به یزد لوله کشی کرده اند !!


ساخت چنین کارخانه ای در یک منطقه ی کویری به مانند یزد، به هیچ روی از لحاظ زیست محیطی مقرون به صرفه نیست و دلیل اصلی آن را می توان در برنامه ی کلان ضد ایرانی دشمنان سوگند خورده ی ایران از عرب و ترک گرفته تا انگل ایسی و دیگر چشم آبی ها یافت که از سوی رژیم دست نشانده ی ولایت فقیه کاربردی می شود.. آخوند، انگل مفت خواره ای است که به خاطر آموزه های خونریز و تحمیلی دینی و اسلامیش، نگاهش همیشه به سوی زادگاه و گور عمامان سقط شده اش در دل صحراهای تازی است، زیرا آنها نان دین را می خورند و بدین جهت باید هم گور عمامان را آباد کنند تا بتوانند صدها سال دیگر از این نادانی و خفت مردم در ایران، بهره کشی کرده و سود ببرند.

بدین جهت، نمی توان در تویله ی روحانیت از زرتشتی گرفته تا الله پرست، آن ارق ملی و میهن پرستی را جستجو کرد. نگاه آخوندها پیوسته به سوی نجف و کربلاست، ایران و ایرانی گری برای آنها معنایی ندارد و آنها ایران را برای نجف و کربلا می خواهند.

با این وصف، یک غلاده آخوند در سر حکومت نمی تواند و نمی خواهد به فاجعه های زیست محیطی چنین پروژه هایی بیندیشد و هنگامی که کم سواد ترین افراد یک کشور الله زده و فلج مغزی، حکومت را مصادره می کنند، نباید چیزی به جز ویرانی از آنها انتظار داشت.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م...

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د...

متلکی بر حاشیه: گفتگوی فرامرز دادرس با کون خوب سوئد

چندی پیش، یکی از مخالفان پرهیاهوی شاهزاده "رضا پهلوی" به نام "فرامرز دادرس" که خود یکی از مصدق الهی ها و هواداران سفت و سخت هزرط "محمد مصدق دله السلطنه" می باشد، با دلقک رسانه "امید دانای باقر خاله" گفتگو کرد. این گفتگو که از پستوی خانه ی امید باقر خاله و انباری جناب دادرس انجام می گرفت، مخاطبان ملیونی خود را دچار شوک کرد و نتیجه این شد که پس از گوش دادن به مشتی خزعبلات تکراری که همگی از سر عقده بازی فوران کرده بودند، به یک نتیحه ی تکراری برسند و آن اینکه هم جمهوری اسلامی اینقدرها بد نیست که این دو موجود اپوزوسیون نما، نانشان را به نرخ روزش نخورند و نه دودمان ایرانساز پهلوی آنچنان خوب و سرآمد بود که نمکدانش را نشکنند !! جناب دادرس که پس از نزدیک به یک دهه سخن فرسایی در یوتوب انباری خود، هنوز به اندازه ی "خاله شاهدانه" هم روی کسی اثر نگزاشته، با ناسپاسی هر چه تمام تر عنوان کرده است که وی نانخور ارتش شاهنشاهی نبوده و با وقاحت ویژه ی آخوندی خود را مدیون شاهنشاه آریامهر فرمانده ی کل قوای نیروهای مسلح شاهنشاهی نمی داند. از این ناسپ...