رد شدن به محتوای اصلی

 (  سلماس  ) 

نام «سلماس» به باور برخی از پژوهش‌گران، از نام «سلم» که یکی از پسران فریدون‌شاه پیشدادی بود، گرفته شده است.
سلماس / عکس از غلام اصل‌زاده
- نام «سلماس» به باور برخی از پژوهش‌گران، از نام «سلم» که یکی از 
بر پایه‌ی یافته‌های باستان‌شناسان از تپه‌ی «بیان»، پیشینه‌ی سلماس به دوران مادها می‌رسد. گفتنی است نام این دیار در زمان هخامنشیان «زاروند» بوده است.

زلزله‌ی سال ۱۳۰۹ خورشیدی این شهر را که آن زمان «دیلمَقان» نام داشت، با خاک یکسان کرد، اما چندی بعد شهری به نام «شاپور» با معیارهای شهرسازی نوین بر ویرانه‌های شهر قدیمی ساخته شد که پس از انقلاب سلماس نام گرفت.
سلماس از پیش‌گامان جنبش مشروطیت ایران بود. این شهر خاستگاه مشروطه‌خواهان برجسته‌ای چون شهید میرزا جعفر سلماسی (جان‌باخته‌ی مشروطه‌ی ایران، بنیان‌گذار مدرسه و چاپخانه در سلماس)، حاجی پیش‌نماز سلماسی (از علمای مشروطه‌خواه)، اسدالله احمدزاه‌دهقان (از نویسندگان مشروطه‌خواه)، میرزا محمود غنی‌زاده (از روزنامه‌نگاران مشروطه‌خواه)، میرزا رسول صدقیانی (از رهبران انجمن غیبی مشروطه‌خواهان)، حیدر عمواغلی (نخستین مهندس برق ایران و از مبارزان مشروطه‌خواه) و … است.
گفتنی است مردمان سلماس در کنار زبان ملی – پارسی- به ترکی آذربایجانی، کردی، آشوری و ارمنی سخن می‌گویند.
سنگ‌نگاره‌ی خان تختی

سنگ‌نگاره‌ی خان تختی

در سنگ‌نگاره‌ی خان تختی در کوه «پیرچاووش» دو نفر سوار بر اسب دیده می‌شوند. اولی که کلاهی تاج‌دار بر سر دارد، احتمالاً «اردشیر» پادشاه بزرگ ساسانی و دیگری «شاپور اول» است. دو فرد پیاده نیز دیده می‌شوند که آنان نیز احتمالاً پادشاه ارمنستان و وزیر او هستند. در این سنگ‌نگاره، اردشیر حلقه‌ای را به نشانه‌ی قدرت‌دادن به پادشاه محلی ارمنستان می‌دهد.

دژ کوه پیر چاووش

بر بلندای کوه پیرچاووش، دژی به چشم می‌خورد که سازندگانش با تراشیدن کوه، پله‌هایی برای آمد و شد به دژ ساخته‌اند. در درون دژ چندین اتاق برای گردآوری آب که با آهک عایق‌بندی شده‌ است، به چشم می‌خورد. بنا به گفته‌ی باستان‌شناسان این دژ در هزاره‌ی نخست پیش از میلاد و دوران اسلامی مورد استفاده بوده است.
از دیگر دژهای سلماس می‌توان به چهریق اشاره کرد.

تپه‌ی اهرنجان

با توجه به آن‌چه که در تپه‌ی‌ اهرنجان به دست آمده است، دیرینگی آن را می‌توان تا دوره‌ی نوسنگی تصور کرد. از این تپه، ابزار ساخته‌شده از استخوان‌های حیوانات، تیغه‌های ابسیدین، سنگ ساب، هاون سنگی، سردوک‌های گوناگون، سفال‌های منقش به عناصر هندسی و … یافت شده است.

تپه‌ی هفتوان

تپه‌ی هفتوان از هزاره‌ی دوم پیش از میلاد تا دوران ساسانیان، هشت دوره فرهنگی (ساسانی، هخامنشی، اورارتو، دوره‌ی آهن، هزاره‌ی دوم، سوم و چهارم پیش از میلاد) را در بر می‌گیرد و دارای آثاری به‌جای‌مانده از سنگ و خشت خام و سفال‌های نقش‌دار است.

گوردخمه‌ی هُدَر

گوردخمه‌ی هدر در روستایی به همین نام در کوه‌های «شوریک» قرار دارد. این گور، دارای دو دخمه به نام‌های «دخمه دختر» و «دختر پسر» است. دخمه دختر با سقفی گنبدی‌شکل در فرورفتگی کوه، جای گرفته است و فضای آن به سه اتاق منتهی می‌شود که گویا محل گذاشتن مردگان بوده است. دخمه پسر نیز که پایین‌تر از دخمه دختر است، فضایی دارد که دور تا دور آن سکوهایی دیده می‌شود که گویا جایگاه ابزارهای گوردخمه بوده است.

کلیسای مارگیورْگیس

کلیسای مارگیورگیس در روستای خسروآباد سلماس قرار دارد.
بومیان منطقه بر این باورند که نام خسروآباد، برگرفته از نام خسرو پرویز، پادشاه ساسانی، است. آنان هم‌چنین بر این عقیده‌اند که پیشینه‌ی مارگیورگیس به دوران ساسانیان می‌رسد و صلیب مقدس حضرت مسیح، توسط خسرو پرویز از اورشلیم به ایران آورده و مدتی در این کلیسا نگه‌داری شد تا این‌که در زمان پادشاهی «پوران‌دخت» این صلیب هنگام برقراری صلح میان ایران و روم، به دربار روم اهدا شد.
به گفته‌ی دکتر رونالد توماس‌زاده، پژوهش‌گر تاریخ آشوریان، «این کلیسا در سال ۱۸۴۵ میلادی بازسازی شده است و پس از آن پیروان این کلیسا، پیرو کلیسای کاتولیک کلدانی شده‌اند.»
مارگیورگیس، از سنگ‌های آذرین تراش‌دار و ملاط آهک و ماسه ساخته شده است. دو لوحه به زبان سُریانی کلاسیک، یکی در بیرون در غربی و دیگری در دیوار جنوبی دیده می‌شود.
گفتنی است نام مارگیورگیس برگرفته از نام اسقف این کلیسا در سده‌‌ی شانزدهم است. برخی این کلیسا را وانگ می‌نامند که نادرست است؛ چراکه وانگ نامی ارمنی و به معنی کلیساست، در حالی که این کلیسا نه ارمنی، بلکه آشوری است.
کلیسای هفتوان

کلیسای هفتوان

کلیسای هفتوان در روستایی به همین نام قرار دارد. پیشینه‌ی این کلیسای ارمنی که پس از زلزله سال ۱۹۳۰ میلادی بازسازی شده است، به سده‌ی هشتم تا یازدهم میلادی می‌رسد.
این کلیسا بر روی چهار ستون سنگی و از سنگ‌های آذرین تراش‌دار ساخته شده است. در حیاط این کلیسا نیز سنگ قبرهایی به زبان ارمنی و با نقوش مذهبی دیده می‌شود.
از دیگر کلیساهای سلماس می‌توان به سرنیق، سور، پکاچیک، درشک، گلزان، آخته خان، ملحم، قزلجه و مارقوریاقوس اشاره کرد.

گورستان پکاچیک

گورستان پکاچیک در روستایی به همین نام قرار دارد. پیشینه‌ی این گورستان به سده‌ی هفتم و هشتم هجری می‌رسد. بر روی سنگ گورها، طرح‌های چلیپا (صلیب)، گردون خورشید، نوشته‌هایی به زبان ارمنی و … به چشم می‌خورد. گفتنی است در کنار این گورستان، کلیسای مخروبه‌ای دیده می‌شود.
از دیگر گورستا‌ن‌های ارمنی سلماس می‌توان به وردان، سر نق، آخته خانه، مهلم و خسروآباد اشاره کرد.
http://iranshahr.org  / مسعود لقمان

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د