رد شدن به محتوای اصلی

بز فهم ...



شش پاسخ به علی شریعتی، بوزینه شجاع و دلاور نامی ال اسلام، گربه ی حرم نقوی و توله ی بدلی، ماله کش رافزی و هوادار علی قمه کش، وصله ی اله بیت و شلوار گدایان بابا کاظم موسا؛ که درباره فردوسی گفت آری این چنین بود برادر

اما نه چون شاهنامه كه در 60 هزار بيتش ، يك بار، تنها يك بار ، از نژاد ما و از برادري از ما ( كاوه ) سخن گفت . از آهنگري كه معلوم بود از تبار ماست ، و آزادي و انقلاب و نجات مردم و ملت را تعهد كرد ، اما هنوز برنخاسته ، اين تنها قهرمان تبار ما كه به شاهنامه راه يافت ، گم مي شود . كجا ؟، چرا ؟ چون تبار و نژاد فريدون درخشيدن گرفته است ، اين است كه در تمام شاهنامه بيش از چند بيت ، از او سخن نرفته است . "

این گونه سخن های شریعتی و امثال او چنان در جامعه ما اثر کرده است که گروهی با برچسب "نژاد پرستی" حس شاهنامه دوستی و میهن دوستی را زشت جلوه می دهند و به یکپارچگی ملی ایرانی آسیب می رسانند. در این جا پاسخ هایم را به این ادعا می نویسم.

1-     نخست اینکه شاهنامه ویرایش نشده حدود 50 هزار بیت دارد. ویرایش گران شاهنامه از 5 درسد به بیشتر آن را هم که الحاقی شناخته اند. پس شاهنامه بدون تردید کمتر از 50 هزار بیت دارد نه 60 هزار بیت.
2-     در پاسخ به این که " تبار ما در شاهنامه گم مي شود". در شاهنامه پسر کاوه با نام قارن چند سال بعد سپه سالار لشگر ایران زمین می شود:


سپه را سراسر به قارن سپرد ---- کمین‌گاه بگزید سالار گرد

پسر او کشواد نام دارد. و پسر کشواد گودرز نام دارد. پسر گودرز گیو و پسر گیو بیژن. این خانواده در کنار خانواده رستم نام آورترین خاندان پهلوانی ایران است وکردان، لران و آذربایجانیهای ما همه از نسل گودرز هستند.




 چنين گفت كان فرّ آزادگان  ---  جهانگير گودرز كشوادگان‏


آزادگان  = ایرانیان
شاید برای کسی که شاهنامه نخوانده است، تبار کاوه گم شده باشد ولی اگر یک بار از روی شاهنامه خوانده شود تبار او پیدا می شود.

3-     سوم این که در تاریخ بیش از 8 هزار ساله پیش از اسلام ما، برده داری توسط ایرانی ها در هیچ مدرک تاریخی گزارش نشده. این سخن ها در بافت کشورهای غربی جواب گو است که با برده داری ثروتمند شدند نه ایران.

4-     و اما کاوه نماد یک قوم است که در پایان پادشاهی ضحاک (آشوریان) در ایران به علت آنکه زودتر از سایر تبار های ایرانی موفق به استخراج فلز شد (و در نتیجه جنگ افزار های کارآمد تری ساخت) توانست به عنوان تبار پیشرو در ایران آشوریان را براندازی کند و حکومتی ایرانی را جانشین سازد. کاوه نماد "برده و ادم فقیر و مستضعف نیست بلکه نماد پیشروترین و مجهزترین تبار ایرانی است (منبع).
5-     و اما شاهنامه داستان انسان های معمولی بسیار دارد از جمله بخش بهرام گور که در کوی و برزن به صورت ناشناس به دیدار مردم می رفت و گره از کارشان باز می کرد. از جمله "لمبکِ آبکش" (آب فروشی دوره گرد) که شاه ایران به خانه اش می رود. در شاهنامه چندین برگ به این داستان اختصاص داده شده است.

6-     فردوسی در دورانی که ایران در ضعیف ترین حالت خودش بود هر آنچه از تاریخِ ایران که از گزند کتاب سوزی و بلاهای دیگر در قالب شاهنامه ابومنصوری به جا مانده بود را به شعر در آورد و از نابودی رهاند. و اصولا انتخاب چندانی در موضوعات خود نداشته است. او تنها شاعر شاهنامه است و در مواردی انگشت شمار نیز سخنانی از خود می زند که برای خواننده کاملا روشن است که از فردوسی است. پس فردوسی قلم به دست نمی گرفته تا تخیلات خود را بسراید بلکه شاهنامه ابومنصوری را به شعر در می آورده است (نوشتار استاد جنیدی)

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د