رد شدن به محتوای اصلی

قند پارسی در مجارستان

برگی از دفتر ایران شناس مجار، الکساندر کیگل؛ 1903

الکساندر کیگل زبانشناس و اولین ایرانشناس مجار در سال های ۱۸۸۸و ۱۸۸۹ به ایران سفر کرد و پس از بازگشت تا زمان وفاتش در ۱۹۲۰ عهده دار درس زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه بوداپست بود. از مهمترین کارهای کیگل می توان به تحقیق درباره مجموعه ترانه های عادی فارسی اشاره کرد. او معتقد بود شعر جامی و سعدی را همه چوپانان ایرانی می فهمندند و آن را می خوانند. این تصویر نمونه خط کیگل به زبانهای سانسکریت، فارسی، عربی، سوئدی و ایسلندی ست. او مقالاتش را به زبان های مجاری، انگلیسی و آلمانی می نوشت.
 
« الکساندر کیگل » در یک خانواده ثروتمند مجارستانی به دنیا آمد. او یک خواهر و یک برادر بزرگتر داشت.خواهر او به ۸ زبان مسلط بود و برادرش در رشته حقوق تحصیل کرده اند. دلایل علایق "کیگل" به زبان شرقی چندان معلوم نیست اما به نظر می رسد سیاحت نامه ایرانی " وامبری " باعث این علاقه شده است. او پس از اتمام دوره دبیرستان در دانشگاه بوداپست به تحصیل در رشته شرق شناسی پرداخت و پس از آن به تحصیل در زبان و ادبیات فارسی و عربی در دانشگاه کمبریج و پاریس و احتمالا وین پرداخت.و پس از ۴ سال تحصیل در مجارستان و گذارندن تز دکترا در زمینه تحلیل حیات الحیوان کتاب کمال الدین دميري مولف مصری به کشور خود بازگشت. در این دوره او بیشتر به عرب شناسی می پرداخت. بعد ها فرصت جدیدی پیش آمد و او متمایل شد که سفری به ایران در سال های ۱۸۸۸و ۱۸۸۹ داشته باشد.

 او با بورسیه دولت اتریش و با حمایت استادش وامبری این سفر را آغاز کرد.سفر خود را از طریق استانبول آغاز کرد و در این شهر که پایتخت عثمانی بود با وامبری ملاقات کرد. از استانبول تا روسیه را با کشتی پیمود و ادامه راه را تا باکو در قطار به همراه یک سرهنگ روسی گذارند که وامبری را می شناخت و این امر گویی مایه شگفت کیگل شده بود. چرا که شرح ملاقات را در مقاله ای بیان کرده است. سفر از باکو تا بندر انزلی و رشت با کشتی صورت گرفت اما گویی این سفر چندان سفر آسانی نبوده است و در طول مسیر کشتی خراب شده است و بالاخره از مسیر رشت - قزوین به مقصد نهایی یعنی تهران رسیده است.

 اطلاعات موجود در مجلات نشان می دهد که او بیش از ۶ ماه در تهران نگذارنده است و برعکس استادش وامبری چندان علاقه ای به سفرهای طولانی نداشته است و ترجیح داده است که به جای گشت گذار در شهرهای دیگر ایران در این اقامت کوتاه مدت با اساتید و ادبای تهران آشنا شود. دسترسی به کتاب فروشی های تهران باعث شده است که او بتواند از کتاب ها و نسخ خطی آنچه را که می خواهد بدست آورد و ثزوت خانوادگی این اجازه را به او می داد که در این زمینه هیچ محدودیتی نداشته باشد.

"کیگل" به ترانه ها و سرود های عادی مردم علاقه مند شده است و به غیر از ژوکوفسکی (محقق روسی) اولین محققی محسوب می شود که به این امر علاقه نشان داده است.
او در سال ۱۸۹۰ از مسیری که آمده بود به مجارستان بازگشت و تا زمان وفاتش در ۱۹۲۰ عهده دار درس زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه بوداپست بود. کلاس شعر حافظ و فردوسی در این دوره بر عهده وامبری بوده است و پس از بازنشستگی اوست که کیگل اقدام به تدریس این دروس می کند. البته وامبری تا آخر عمر در منزل شخصی خود زبان ترکی آسیایی و تاتار را تدریس می کرد.

کیگل در بین سال های ۱۹۰۲-۱۹۰۶ در مقام استادی در رشته شرق شناسی خدمت کرد. او در کلاس های خود از بزرگترین شاعران ایرانی یعنی سعدی، فردوسی، حافظ و عطار گفته است و در هر سال حداقل یک درس درباره یکی از این شاعران داشته است. او در سال آخر عمرش کلاس بوستان سعدی را برگزار کرد. 

او اولین کاتالوگ نسخ خطی شرقی را به وجود آورده است. کتابخانه خانه او بیش از ۱۱۰۰۰ جلد کتاب داشته است!!! که از ارزشمند ترین آثار موجود در این کتابخانه نسخ خطی ایران و عربستان است.در مجارستان ۱۲۰ نسخه خطی فارسی وجود دارد که از این میان ۵۹ نسخه،نسخی است که در کتابخانه کیگل وجود داشته است. قدیمی ترین نسخه خطی مجارستان از آن اوست که متن کلیله و دمنه بوده است. گویند این کتابخانه از کتابخانه وامبری و کتابخانه گولد هیر ارزشمند تر است. منزل او در یک روستا در سی کیلومتری دانشگاه بوداپست بود و او هر روز این فاصله را با درشکه می پیمود. او در طول زندگی اش ازدواج نکرد و بیشتر به فعالیت علمی و خرید کتب و نسخ خطی مشغول بوده است.او در سال ۱۹۲۰ از دنیا رفت و در همان منزل قدیمی خود به خاک سپرده شد.اما ۵ سال پس از فوت وی منزل و گاهش در جنگ جهانی دوم خراب شده است.کتاب های کتابخانه وی به فرهنگستان علوم مجارستان سپرده شده است. 
کیگل سفرنامه کاملی ندارد اما در چند شماره یک روزنامه درباره اقامت خود در ایران مطالبی نوشته است.

در آثار او به رضاخان هدایت و قاآنی نیز اشاره شده است و درباره شعرای دوره قاجار نیز سخن به میان آمده است که برای محققان اروپایی آن زمان تازگی داشته است. آثار کیگل بیشتر در زمینه ادبیات فارسی، شعر ،ادبیات کلاسیک، ادبیات دوره قاجار و ... است. او به ترجمه شعرهای عرفانی و کلاسیک پرداخته است و مقالات وی به زبان های مجاری، انگلیسی و آلمانی بوده است. در یکی از مقالات، او بخشی از شعر مولوی را می آورد که می گوید این بخش را از یک نسخه خطی کشف کرده است. و در مقاله ای دیگر متنی از حدیقه الحقیقه سنایی را به زبان مجاری و با ارائه مضامین عرفانی ترجمه کرده است.
از مهمترین کارهای کیگل می توان به تحقیق او درباره مجموعه ترانه های عادی فارسی اشاره کرد. او در مقاله ای که در سال ۱۸۹۹ چاپ شده به این ترانه ها اشاره کرده است که تعداد این ترانه ها از آنچه که شکوفسکی در سال ۱۸۸۸ به چاپ رسانده بسیار بیشتر است. او در مقاله خود می گوید این ترانه ها بسیار عادی و نمادهای عرفانی دارند او می گوید شعر جامی و شعر سعدی را همه چوپانان ایرانی می فهمندند و آنان را می خوانند. خوشبختانه در این مقاله یک آوانوشت وجود دارد و بر اساس این آوانوشت می توان ترانه ها را به فارسی خواند و نوشت.

پیوند برای دیدن فرتور به اندازه واقعی‌:
http://www.studiolum.com/wang/hu/kegl/kegl-notebook-1903-12-24.jpg

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د