رد شدن به محتوای اصلی

ایرانی پیشتاز میهن پرستی و آزادی در جهان


  قیام مردم پارس در زمان امام علی  


در سال 37 هجری "سهل ابن حنیف" که کارگزار علی بود با شورش ایرانیان از آن شهر بیرون رانده شد. سپس در کرمان و خوزستان شورشهای مشابهی صورت گرفت. به گفته طبری: ایرانیان با خوارج همکاری نمودند و بر ضد لشگریان امام علی کوشیدند.
 در سال 36 نیز کارگزاران علی به کلی از خراسان بیرون رانده شده بودند. زیرا خراسان در کنترل ایرانیان باج گذار قرار داشت. به گفته طبری "ماهویه سوری" که شاهنشاه یزدگرد را کشته بود برای بستن قراردادی به کوفه به نزد علی رفت. امام علی به جهت خشنودیش از کارش وی را به ریاست شهر مرو گماشت و در نامه ای به ساکنان مرو خواست تا همگان از وی اطاعت کنند. ولی بعدها ماهویه سوری از بیم کشته شدنش توسط مردم به نیشابور گریخت و در همانجا درگذشت. زیرا در نزد ایرانیان آن زمان شاه از فر ایزدی بر خوردار بوده است و کشتن شاه گناهی نابخشودنی به حساب می آمده است. ( تبری )

بلاذری در این باره می نویسد: مردم شهر مرو کفر ورزیدند، به عبارتی از سلطه عربان خارج شدند. سپس دروازه های شهر نیشابور را بستند و سپاه اسلام را از آنجا بیرون راندند و در نتیجه خراسان به کلی از زیر فتوحات اسلام خارج شد. امام علی که در آن زمان گرفتار جنگهای داخلی بود نتوانست خراسان را دوباره فتح کند. لیکن در سال 38 هجری پس از جنگهای حکمیت، علی توانست " خواهرزاده جعده ابن هبیره مخزونی " را با سپاهی راهی خراسان نماید تا شورشیان را سرکوب نماید.


ولی از آنجا که اکثر سپاه علی درگیر شورشهای خوزستان و پارس و کرمان بودند سپاه او نتوانست موفقیتی کسب کند. طبری اضافه می کند: "جعده" به ابرشهر ( نیشابور) رسید و ایرانیان آنجا کافر شده بودند و از دادن خراج خودداری می نمودند. مردم نیشابور مقاومت کردند و سپاه علی بی نتیجه به کوفه بازگشت. طبری می نویسد: بعد از ناکام ماندن خراسان علی "خلید ابن قره یربوعی" را روانه خراسان نمود. سپاه شهر ها را محاصره کرد و بعد از مدتی شهر به تسلیم گشوده شد و قرارداد باجگذاری بسته شد. 

بعد از آن مردمان سیستان شوریدند و "امیر ابن احمر یشکری" که از قهرمانان عرب بود و کارگزار امام علی هم بود با شورش مردم از شهر بیرون شد و مردم از پرداخت باج سرباز زدند. بلاذری می نویسد بدلیل آنکه فتوحات داخلی ایران ثروتهای بیشتری را نسیب لشگریان اسلام می نمود آنان راضی به دفاع از جنگ های داخلی برضد علی نبودند و بیشتر مایل به گشودن شهرهای ایران بودند. او اضافه می کند: شهر زالک سیستان مردمانش پیمان شکنی کرده بودند. در آن زمان طایفه حسکه در سیستان از فرمانهای سپاه علی سرپیچی کردند.

 علی سوگند یاد کرد که 4000 تن از این طایفه را خواهم کشت. بلاذری یادآور می شود: راهزنی و غارتگری در زمان خلافت علی به اوج خود می رسد به طوری که به خود نام ( لصوص ) به معنای راهزنان داده بودند. امام علی "ربعی ابن کاس عنبری" را با 4000 تن روانه سیستان کرد. در این لشگر " حصین ابن ابی الحر عنبری " و " ثابت ابن ذی احره حمیری" حضور داشتند. هنگامی که سپاه اسلام وارد سیستان شد مردمان حسکه به جنگ برخواستند. در آخر مردمان حسکه کشته شدند و ربعی سیستان را فتح نمود و عده زیادی از ایرانیان اسیر شدند. فیروز یکی از اسیران ایرانی بود که بعدها به شهرت زیادی رسید. 

تبری درباره بازگشتن عده زیادی از ایرانیان از اسلام می نویسد: 

پس از فتوحات گسترده سپاه اسلام و کسب غنایم بسیار برای مردمان عرب عده زیادی از مردم سواحل فارس کفر ورزیدند و گفتند خود مسلمانان با یکدیگر در اختلاف و جنگ هستند. دین ما حداقل باعث خونریزی و ایجاد ناامنی برای ملتهای دیگر نمی شود. پس اسلام را رها کردند و به دین خود بازگشتند. 

در شورشی که یکی از خوارج به نام " خریت ناجی " ( خوارج نهروان ) طراحی نموده بود، عده زیادی از ایرانیان در آن شرکت کرده بودند. گروه خریت ناجی در جنگی بین آنان و نیروهای علی مجبور به عقب نشینی به خوزستان شد. مردم شهر که حاضر به پرداخت خراج نبودند به خوارج پیوستند. به گفته طبری " معقل ابن قیس ریاحی " به فرمان علی جهت سرکوب ایرانیان خوزی تبار و خوارجی راهی آنجا شد. در نتیجه 70 تن از خوارج و 300 تن از ایرانیان کشته شدند.
سپاه معقل نامه ای به علی نوشت و گفت رامهرمز را شکست دادیم و خوارج و ایرانیان کافر را مانند اقوام "عاد و ارم" نابود کردیم. سپس خریت ناجی به سواحل پارس فرار نمود. در آنجا عده ای از ایرانیان به او پیوستند و کفر ورزیدند. ولی علی ابن ابیطالب فرمان کشتار آنان را داد و لشگر بزرگی راهی سواحل شد و در نهایت همگان نابود شدند. 

سپس یکی از خوارج به نام "ابومریم سعدی" که از شخصیتهای اصلی فتوحات ایران بود در کردستان قیام کرد. وی با گروهی 400 نفری که 4 نفر آنان عرب بودند و بقیه آنان ایرانی راهی مدائن شدند. مدائن را آنان فتح کردند و راهی کوفه شدند. علی ابن ابیطالب لشگری 700 نفری را با فرماندهی " شریح ابن هانی" جهت سرکوب آنان بسیج کرد. لیکن خوارج که ایرانیان آن را تشکیل می دادند پیروز شدند و شایع شد که شریح کشته شده است. سپس امام علی خود راسا از کوفه راهی جنگ با ایرانیان خوارجی شد. او ضمنا لشگری را با فرماندهی "جاریه ابن قدامه" راهی مبارزه با آنان کرد . 



تبری می نوسید: ابومریم و یارانش کشته شدند و اثری از آنان نماندچونکه شورش ها در زمان خلافت علی در ایران بسیار شده بود در سال 39 هجری "زیاد ابن سمیه" که در بصره به جای عبدالله عباس نشسته بود به فرمان علی جهت سرکوب شورشیان راهی خوزستان و پارس شد. طبری می گوید: ( مردم را لگد کوب کردند و از ایشان خراج گرفتند.) در اثر سرکوب شورشیان پارس به دست "زیاد" امام علی حاکمیت پارس را طی نامه ای به وی داد. طبری شورش در ایران در زمان علی را بیشتر از هر زمان می داند.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د