رد شدن به محتوای اصلی
  برده داری در اسلام  










2500 سال پیش در زمانی که بردگان برده بودن را کاملا طبیعی می‏پنداشتند و برده‏داران به برده‏ی خویش به مثابه حیوانات رفتار می‏کردند رخداد بزرگی در عالم رخ داد که به قول هگل فیلسوف آلمانی مبدا تاریخ تمدن بشر است. برای باستان شناسان آغاز بشریت شاید با آغاز شهر نشینی در 10000 تا 11000 سال پیش باشد برای انسان شناسان شاید ایجاد تمایز میان انسان و حیوان و آغاز لباس پوشیدن یعنی صدها هزار سال پیش آغاز بشریت دانسته می‏شود.

اما برای فیلسوفی مانند هگل آغاز بشریت و تمدن با روزی مصادف است که یک انسان به مفهوم آزادی پی برد و هگل این روز را زمانی می‏داند که نخستین دست نوشته‏ی پارسی در تاریخ به شرح زیر توسط داریوش اول نوشته شد: که ( من به خواست دانای بزرگ (اهورامزدا ) شاه هستم! به خواست دانای بزرگ من این چنینم که تنها راستی را دوست دارم!) هگل این اتفاق مهم را که برای نخستین بار مردی خود را نه به دلیل خدا بودن (مانند شاهان پیشین) بلکه به دلیل شایستگی که خدا در او تشخیص داده نخستین اثری از درک مفهوم (آزادی) در تاریخ بشر می‏داند و آن روز خجسته را مبدا تاریخ بشر بر می‏شمارد...









 بدیهی است آغازگر این روند چنان که می‏دانیم و دوست و بیطرف و دشمن (ایرانی، یهودی، یونانی) بر آن معترفند این راهی بود که کوروش هخانمشی آغازگر آن بود. راهی که نخستین گام آن این بود: به گفته‏ی گزنوفون تاریخ نویس یونانی که چندی نیز با ایرانیان جنگیده بود کوروش در زمان مرگ به فرزندش کمبوجیه چنین گفت: (فرزندم تا جایی که در عالم برده داری موجود است تو باید بجنگی! ) این جمله در حالی بیان شد که در شهرهای یونانی اسپارت گاهی عدد بردگان 70% جمعیت شهر بود! پس گزنوفون ریشه‏ی نبردهای ایران و یونان را خودش چنین بیان کرده است!! دلیل دیگر راهزنی دریایی است که یونانیان بر کشتی‏های ایرانی میان ایران و کارتاژ می‏کردند.

 امروزه همه‏ی دانشمندان شرق و غرب عالم در این نکته متفقند که ایرانیان در میان 25 تمدنی که بر روی زمین آمده است تنها مردمی بوده‏اند که هرگز به برده‏داری آلوده نشدند و حتی تلاش‏های بابلیان مقدونیان و اعراب و ترک‏ها در رواج برده‏داری در ایران خوشبختانه همواره ناکام بوده است. از همین روی بود که همه‏ی اقوام ایرانیان را (ایر) یا آریایی مینامیدند یعنی فروتن و بردگی ناپذیر و سرافراز اعراب نیز پیش از اسلام ایرانیان را (بنی احرار) یعنی آزادگان و جوانمردان می‏نامیده‏اند. چیزی که پس از اسلام تبدیل به عجم (لال)شد. و این حاصل سلوکی است که فاتحین با بردگان خویش دارند.

در حالی که امپراتوری هزار ساله‏ی ایران از دوران کوروش تا پایان دوران ساسانی هرگز مانند چین هند یا روم به برده‏داری آلوده نشد اما ورود اسلام به ایران متاسفانه و بنا به رای مطلق و بدیهی تاریخ نگاران مصادف بود با به بردگی گرفته شدن بسیاری از ایرانیان.









 در این میان کسانی که آزاده‏تر و نجیب‏تر بودند بیشتر مورد بردگی قرار می‏گرفتند چنان که می‏دانیم عمر کشاورزان سواد (سیاهان بومی بابل) که ایر و آزاده نبودند را به دلیل خیانتی که در جنگ عرب علیه ایران به ایرانیان کردند آزاد گذارد اما بدون هیچ تردیدی می‏دانیم که در تمام دوران استیلای مستقیم اعراب در ایران حتی در دوران خلافت مولای متقیان از بسیاری از شهر‏های ایران به جای مالیت برده گرفته می‏شد  و این چیزی نیست که من چه به عنوان یک ایرانی چه یک عرب و یا یک انسان بتوانم آنرا از کسی در هر جایی از عالم بپذیرم  هر چند جنایات و ویرانگری‏های اعراب در ایران زیاد بود و جناب مطهری نیز بر این امر معترفند و همه می‏دانیم چه شد اما به بردگی گرفتن ایرانیان که دست کم تا دو قرن ادامه داشت یکی از پلیدترین رفتارهای ضد انسانی در تمام تاریخ بشر بوده است زیرا اعراب مسلمان از قومی برده گرفتند و به زور با دختران مردمی همخوابه شدند که تنها قومی بودند در تاریخ بشر که هیچ قومی را به بردگی نگرفته بودند و هرگز به کسی در جنگ تجاوز نکرده بودند.

اعراب ملتی را خوار کردند که هرگز مردم هیچ کشور دیگری را خوار نکرده بودند!









 تاریخ گوید که روز نخستی که تیسپون بزرگترین شهر روی زمین که بعدها ویران شد هنگامی که بدست اعراب افتاد به عنوان نخستین غنیمت جنگی از آن 300000 برده بردند که بسیاری از ایشان زنان و کودکان بودند که حتی فرصت نیافته بودند فرهنگ دین و زبان بومی خویش را به خوبی بیاموزند اعراب در حالی به خود اجازه‏ی هم خوابگی با چنین کنیزانی را می‏دادند که بسیاری از ایشان 9 سال بیشتر سن نداشتند و هر چند برای ایرانیان ازدواج کودک زیر 15 سال مطلقا غیر ممکن بود اما برای اعراب که طبیعتی بدوی داشتند آغاز توانایی بارداری به معنای آمادگی برای همخوابگی بود سنت پلید دیگری که در میان اعراب رواج داشت و بدعتی میان ادیان است و هرگز چیزی بر ضد آن از بزرگان دین اسلام نشنیده‏ایم این است که گاهی یک کنیز در یک روز میان چند نفر دست به دست می‏شد و گذشته از این‏ها آیا در اسلام برای کنیز قبول یا عدم قبول ازدواج معنی دارد؟ یا آنکه اساسا این برده‏ی بیچاره آنچنان که هنوز برای بسیاری از اعراب هست زن تنها یک وسیله‏ی ارضا‏ء جنسی بوده است؟ پاسخ واضح و دردناک است.






نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د