رد شدن به محتوای اصلی

اخلاق ستیزان انقلابی


دکتر باهری وزیر به اصطلاح دادگستری پیشین پس از شورش ۵۷، در گفتگویی با دانشگاه هاروارد که هنوز خشم و سرخوردگی ناشی از شکست در میان رجال پیشین قوی بود و گاهی از شاه مهربانانه سخن نمی گفتند، پیرامون شخصیت پادشاه می گوید:

"شاه مرد ملایم و با نرمشی بود. این خصوصیت اخلاقی ملایمت و نرمش شاه موجب می شد که در برخوردش با اشخاص خیلی مودب و خیلی با نزاکت باشد. هیچ گاه از شاه خشونت در روبروی اشخاص ندیدم. به ندرت واقعن. شاه در نتیجه ی این وصف نرمش و ملایمت، انتقامجو نبود. در برابر کسانی که معارضش بودند، تنها به این حد اکتفا می کرد که مصدر کار نباشند و موثر در کارها نباشند. به محض این که مخالفین را برکنار می کرد و برکنار می دید از مصدر کار و قدرت، بهشان کمک از نظر مالی می کرد".

سپس نمونه هایی از تیمسار "ریاحی، درخشش، مکی و شاهپور بختیار" می زند.

- این فضیلت های اخلاقی را بسنجید با عمام خونخوار امت یا خلفش
به تازگی باب شده که افرادی که مانند سوسک و عنکبوت از دیوار رایزنی آمریکا بالا می رفتند و آبروی یک ملت را می بردند و در بی ادبی و وحشی گری کم نظیر بودند، با استناد به چند برگ از خاطرات علم، نتیجه بگیرند که شاه آدم بی ادبی بود !! چیزی که هر آدمی با کم ترین میزان هوش می تواند بفهمد، این است که یادداشت های علم از روی نوار ضبط شده که پیاده نشده است، شاه در خلوت خود به این رفیقش حالا یک چیزی گفته و شب علم نوشته، اما این به معنی دقت ادبی که نیست. برای نمونه در جایی شاید علم "فلان فلان شده" را نوشته "مادر قهبه".

چماق کش های بازنشسته ی کنونی, در سه هزار رویه کتاب، ده تا فحش منسوب به شاه را سند بی ادبی او کرده اند !!


یا بر من معلوم نیست که این گیر دادن به خانم بازی های پنجاه سال پیش شاه از کجا می آید. این داستان اگر یک مدعی داشته باشد، باید شهبانو باشد که نیست. شهبانو می گوید من جز احترام چیزی از او ندیدم و اگر هم کاری در خفا کرده، خب نوش جانش.

روزگاری "برنارد شاو" گفت:


"آنکه می تواند انجام می دهد و آنکه نمی تواند درس می دهد، مایلم این سخن را اینگونه دگرش دهم که آنکه نمی تواند، آموزگار اخلاق می شود. این حضرات، گره های روانی ناشی از نادیده گرفته شدن از سوی جنس مخالف که در وجودشان تلنبار شده را، اینگونه باز می کنند.

اسلن یک انگیزه ی بزرگ بین انقلابیون که نادیده گرفته می شود، همین عقده های سرکوب شده ی جنسی است. نگاهی به ریخت و قیافه ی آدم های جمهوری اسلامی کردن و تجسم اینکه در محیط آزاد دانشگاه در پیش از انقلاب به حساب نیامدن از سوی دخترها، چه قدر برایشان آزار دهنده بوده است، پاسخ این معما را می دهد که چرا انقلابیون به گونه ای روان گسیخته، به جنگ زن و زیبایی ها رفتند. البته منظور از ریخت و قیافه، زیبایی نیست، شیوه ی رفتار و لباس پوشیدن و مانند آن است. طرف حالا که به مکنت و قدرت رسیده، دیدنش کفاره دارد وای به دوران پاپتی بودنش !!

آدمیزاد باید یا خیلی شوت باشد یا مغرض که جایگاه زن در حکومت پیشین را نبیند و معاشرت تفریحی شاه با خانم های بیشتر اروپایی را سند تحقیر زن کند. یادشان رفته رفتار خودشان بر سر گزرگاه ها را با خانم های ایرانی، این بزرگ ترین بازندگان انقلاب اسلامی.

فرهاد طباطبایی

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م...

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د...

متلکی بر حاشیه: گفتگوی فرامرز دادرس با کون خوب سوئد

چندی پیش، یکی از مخالفان پرهیاهوی شاهزاده "رضا پهلوی" به نام "فرامرز دادرس" که خود یکی از مصدق الهی ها و هواداران سفت و سخت هزرط "محمد مصدق دله السلطنه" می باشد، با دلقک رسانه "امید دانای باقر خاله" گفتگو کرد. این گفتگو که از پستوی خانه ی امید باقر خاله و انباری جناب دادرس انجام می گرفت، مخاطبان ملیونی خود را دچار شوک کرد و نتیجه این شد که پس از گوش دادن به مشتی خزعبلات تکراری که همگی از سر عقده بازی فوران کرده بودند، به یک نتیحه ی تکراری برسند و آن اینکه هم جمهوری اسلامی اینقدرها بد نیست که این دو موجود اپوزوسیون نما، نانشان را به نرخ روزش نخورند و نه دودمان ایرانساز پهلوی آنچنان خوب و سرآمد بود که نمکدانش را نشکنند !! جناب دادرس که پس از نزدیک به یک دهه سخن فرسایی در یوتوب انباری خود، هنوز به اندازه ی "خاله شاهدانه" هم روی کسی اثر نگزاشته، با ناسپاسی هر چه تمام تر عنوان کرده است که وی نانخور ارتش شاهنشاهی نبوده و با وقاحت ویژه ی آخوندی خود را مدیون شاهنشاه آریامهر فرمانده ی کل قوای نیروهای مسلح شاهنشاهی نمی داند. از این ناسپ...