رد شدن به محتوای اصلی

تبليغات ضد ايرانی در كتابهای درسی رژيم حاكم بر ايران شمالي

نگاهی به كتاب درسی آتايوردو ـ سرزمين پدری ـ كتاب تاريخ پنجم دبستان در نظام آموزشی رژيم باكو
الناز توحيدی


منطقة ايران شمالی یا آران اشغالی، بخشي از خاك ايران است كه به دنبال شكست ايران طي جنگ‏هاي طولاني از روسيه و انعقاد قراردادهاي اندوهبار گلستان (1192 شمسي) و تركمان‏چاي (1207 شمسي) از خاك ايران جدا شده است. پس از وقوع انقلاب كمونيستي در روسيه (1296 شمسي) و تضعيف حاكميت مسكو، به سال 1297 شمسي، حزب مساوات كه از احزاب وابسته به تركان عثماني بود، با كمك تركها و انگل ايسي‏ها، تشكيل دولتي به نام دولت جمهوري آذربايجان را اعلام كرد.

اين دولت در آن زمان به صورت كامل از سوي ايران به رسميت شناخته نشد. زيرا «آذربايجان» نام منطقه‏اي در ايران است. ناميدن ايران شمالي يا بخشي از اراضي قفقازي ايران بدين نام، از سوي ايران قابل پذيرش نبود. با تشكيل دولت پان تركيستي مساوات، گرايشات ناسيوناليستي و پان تركيستي در ميان آذريهاي ايران شمالي به شدت تبليغ شد. در آن دوره و در دوره شوروي و نيز پس از فروپاشي شوروي، همة كساني كه بر ايران شمالي سلطه داشته ‏اند، پيوسته نگران گرايش اهالي اين مملكت به سوي ايران هستند، چرا كه اهالي اين منطقه، ذاتاً ايراني هستند، فرهنگ آنها فرهنگ ايراني و آداب و رسوم آنها آداب و رسوم ايراني است... به طور كلي، مردم ايران شمالي هويت ايراني دارند.

شوربختانه ايران شمالي به كانون برخورد منافع ابرقدرتها (تركهاي عثماني، انگل ايسي‏ها و روس‏ها) تبديل شد كه همه بر سر دشمني با ايران و ترويج احساسات ضد ايراني در میان مردم قفقاز جنوبي هم عقيده بودند، زيرا اتحاد معنوي و فرهنگي ایرانیان قفقاز جنوبي و به ویژه مردم ايران شمالي را با ايران مقدمة الحاق مجدد اين منطقه به ايران مي ‏دانستند. بدين جهت، در عين حال كه رقابتي ميان دولتهاي روسيه، انگليس و عثماني براي سلطه بر ايران شمالي در جريان بود، براي پيشگيري از گرايش طبيعي مردم اين منطقه به ايران و در نهايت جلوگيري از الحاق مجدد آن به ايران، همه سياست واحدي را دنبال مي‏كردند و آن مبارزه با هويت ايراني مردم ايران شمالي بود.

داستاني است كه: در هندوستان فيل بسيار است و هندوستان وطن فيل‏هاست، آنگاه كه فيل‏باني، فيل را از هندوستان جدا مي‏كند و او را براي انجام امور شخصي خود در منطقه‏اي ديگر به كار مي‏گيرد، هر وقت كه فيل لحظاتي به تفكر فرو مي‏رود، فيل‏بان با وسيله ‏اي تخماق مانند بر سرش مي‏كوبد تا مبادا فيل ياد هندوستان كند. زيرا اگر فيل در انديشة وطن خود باشد، از انجام كار و بهره ‏دهي باز مي‏ماند و چه بسا كه سر به عصيان برمي ‏افرازد...

حاكمان ايران شمالي ـ چه تزارها، چه كمونيست‏هاي عهد شوروي و چه بازماندگان امروزي آنها ـ براي اينكه مردم اين منطقه، ايراني بودن، و ريشه و هويت ايراني خود را به كلي فراموش كنند، پيوسته كوشيده‏اند و مي‏ كوشند تا با «جعل تاريخ» مردم ايران شمالي را به عنوان مردمي غير ايراني معرفي كنند. آنها كوشيده‏اند و مي‏ كوشند تا با «جعل تاريخ»، ميان مردم ايران و شمال ارس يك ديوار فرهنگي عريض و طويل ايجاد كنند، همانگونه كه كمونيست‏ها ميان برلين شرقي و برلين غربي ديوار كشيده بودند. اگر ديوار حايل بين برلين شرقي و برلين غربي را با آجر و سيمان و سيم خاردار ساختند، ديوار فرهنگي حايل ميان مردم ايران و مردم ايران شمالي را با جعل تاريخ، افسانه‏ سازي، نابودي آثار شاعران بزرگ مانند نظامي و خاقاني و جعل آثار به نام آنها مي ‏سازند.


امروز در آران اشغالی، نظامي گنجوي ـ اين شاعر بزرگ پارسي گوي ـ به عنوان يك شاعر «غير ايراني!» تبليغ مي‏ شود، اما جالب است كه مردم ايران شمالي ، امروز توانايي روخواني يك بيت از اشعار نظامي را ندارند، زيرا اشعار نظامي و خاقاني به زبان پارسي است. آنچه امروز به عنوان ديوان نظامي و خاقاني به زبان آذري به مردم ايران شمالي ارايه مي ‏شود، در حقيقت ترجمه‏اي ضعيف، با دخل و تصرف‏هاي فراوان است كه آن را نمي ‏توان چيزي جز جعل آثار و اشعار به نام نظامي و خاقاني دانست!

در هر حال، «جعل تاريخ» در همة‌ ابعاد آن «جعل تاريخ ادبيات، جعل تاريخ ايران شمالي ، جعل و تحريف شخصيت‏ها» يكي از مهم‏ترين شيوه ‏هاي دشمنان براي ايجاد فاصله بين مردم ايران و اهالي ايران شمالي است.

دولت امروزي حاكم بر ايران شمالي نيز به شيوه ی كمونيست‏ها، روال جعل تاريخ را عليه ايران را ادامه مي‏ دهد تا مردم ايران شمالي ، ايراني بودن خود را فراموش كنند، دولت باكو مي ‏كوشد در اذهان و قلب‏هاي كودكان بيگناه ايران شمالي ، تخم نفرت از ايران و ايراني كاشته شود. از اين روست كه در كتابهاي درسي كه از سوي رژيم باكو منتشر مي‏ شود مطالب ضد ايراني فراواني گنجانده شده است تا در قلب كودكان و نوجوانان نسبت به ايران بغض و نفرت به وجود آيد . حاكمان باكو از بيدار شدن احساسات ايران ‏گرايي در ميان مردم مي ‏ترسند.

گفته مي‏ شود حيدر علي اف اندكي پيش از مرگ خود، پس از صدور دستور براي تعطيلي مراكز و كانونهاي آموزش زبان پارسی و فرهنگ ایرانی، گفته بود: «به جاي زبان پارسی و فرهنگ ایرانی، تاريخ آذربايجان را به بچه ‏هاي ما ياد بدهيد!».

اين همان شيوه ی كمونيست‏هاست. فرهنگ بومی را از جامعه حذف كردن و خلاء معنوي مردم را با احساسات ناسيوناليستي دروغین و غیر اصیل پر كردن! البته روشن است كه منظور علي اف از «تاريخ آذربايجان» همان تاريخ دست‏ ساز و جعلي بود كه توسط كمونيست‏ها و پان تركيست‏ها طي هشتاد سال اخير نوشته شده است.

نمونه ‏اي از اين تاريخ‏هاي جعلي كه در قالب كتاب درسي (كه كتاب رسمي دولت است) عرضه شده است، كتاب «آتايوردو» (سرزمين پدري) است كه در نظام آموزشي رژيم باكو براي نوجوانان كلاس پنجم ابتدايي تدريس مي‏شود. در اين كتاب هنر دروغ‏پردازي و تاريخ‏سازي «وزارت تحصيل رژيم باكو» آشكار شده است.

اين كتاب نشان مي‏ دهد كه «وزارت تحصيل» رژيم باكو، توانايي آن را دارد كه تاريخ را به صورت وارونه در قالب كتاب درسي عرضه كند. البته براي ما روشن است كه هفتاد سال حكومت كمونيستي، تأثيرات منفي فراواني بر ايران شمالي گذاشته است و آثار آن حكومت به اين زوديها از بين نخواهد رفت.

ـ در كتاب «آتايوردو»، كوشيده شده است تا قراردادهاي ننگين گلستان و تركمن‏چاي كه به موجب آنها مناطق قفقازي ايران و از جمله ايران شمالي، از خاك ايران جدا شد، به عنوان قراردادهايي تلقي شود كه موجب تقسيم يك مملكت به نام آذربايجان گرديد!
به راستي كدام رژيم مي ‏تواند چنين دروغ‏هاي بزرگي را در كتاب درسي بگنجاند !؟

ـ در اين كتاب، «شاه اسماعيل صفوي» (بنيانگذار دولت فراگير ملي در ايران) به عنوان كسي معرفي شده است كه نخستين « دولت واحد آذربايجان!» را به وجود آورده است !!

تاكنون پژوهشگران دانشگاههاي معتبر جهان، صدها جلد كتاب پيرامون صفويه و شاه اسماعيل صفوي نوشته ‏اند و همه مي ‏دانند كه شاه اسماعيل صفوي به عنوان «شاه ايران»، تماميت ارضي ايران را كه ايران شمالي نيز بخشي از آن است، حفظ كرد و براي حفظ تماميت ارضي ايران با دشمنان كشور از جمله ترك ‏هاي متجاوز عثماني به ستيز و جنگ برخاست. معرفي كردن شاه اسماعيل صفوي به عنوان بنيانگذار يك دولت غير ايراني ، دروغ بزرگي است كه ساختن و پرداختن آن فقط از عهدة وزارت تحصيل رژيم باكو برآمده است.

ـ در كتاب آتايوردو، به استاد محمد حسين شهريار، شاعر بزرگ ايراني، اهانت شده و اين شاعر بزرگ به عنوان فردي پان آذريست معرفي گرديده است. در حالي كه شهريار صدها بيت شعر براي نشان دادن عشق بي‏پايان خود به وطنش ايران سروده و خطاب به روشنفكران و سياست گران باكو گفته است:

آييريب شيطان الفباسي سيزي آللاهدان
اؤز الفباميزي يازساز، تاپاسيز قرآني...

(ترجمه: الفباي شيطان ـ الفباي روسي و لاتين ـ شما را از خدا دور كرده است. اگر با الفباي خودمان ـ الفباي پارسی ـ بنويسيد، قرآن را درمي‏يابيد) - (توضیح: تف بر تازی نامه و اله بیت دیوس، داریوش افشار)

علاوه بر كتا بهای درسي، امروز برخي از وابستگان رژيم باكو و مطبوعات اين رژيم، حيدر علي اف را «حيدربابا!» مي‏ نامند، يعني اينكه منظومه «حيدربابايه سلام» پنجاه سال پيش كه حيدر علي اف 25 سال داشت و فرامين سربازان استالين را اجرا مي‏ كرد، براي وي سروده شده است !! اين هم تحريف و جعل ديگري است كه رژيم باكو بی ‏شرمانه به آن دست مي‏زند.

ـ‌ در كتاب «آتايوردو»، هيچ يك از علماي بزرگ تاريخ ايران شمالي معرفي نشده است، گويي در منطقة ايران شمالي ، در طول تاريخ يك نفر ادیب و دانشمند وجود نداشته است !!

ـ در كتاب آتايوردو، شخصيت بسياري از ايرانيان از جمله نظامي گنجوي، ستارخان، شيخ محمد خياباني و ... تحريف شده است و اين افراد به عنوان افرادي خاين به ايران معرفي شده ‏اند. نويسندگان كتاب سعي داشته ‏اند تا اين شخصيت‏ها را به عنوان آذري و غير ايراني معرفي كنند! در حالي كه همه ی اين بزرگان پيشتازان منش سرافرازي و عظمنت ايران بوده ‏اند و شيخ محمد خياباني گفته است: ‌«هدف قيام ما عظمت ايران است.»

يا ستارخان خطاب به كنسول روس در تبريز گفته است كه: « من مي‏خواهم كه هفت كشور زير پرچم ايران باشد، تو از من می ‏خواهی برای حفظ جان خود پرچم روسيه را بر خانة ‌خود نصب كنم؟»

ـ در كتاب آتايوردو و ساير كتابهاي درسي رژيم باكو، احزاب و شخصيت‏هاي مخالف حيدر علي اف به بي ‏لياقتي، جنايتكاري و خيانت به وطن متهم مي‏ شوند. يعني رژيم باكو هتا از راه كتابهاي درسي نيز احزاب و شخصيت‏ هاي مخالف خود را تخطئه و تحقير مي‏كند. در اين كتابها، حيدر علي اف به عنوان تنها فرزند شايستة مردم ، رهبر بزرگ، رهانندة كشور از بدبختي !! (البته با سابقة نيم قرن خدمت در سازمان جاسوسي ك . گ . ب!) و هتا به عنوان رهبر آذري‏ه اي جهان معرفي مي‏ شود و بدينگونه كتابهاي درسي، به كتابهاي حزب حاكم تبديل مي ‏شود! و پس از مرگ او تبليغات دامنه ‏داري براي تداوم حكومت موروثي علي اف‏ها و رياست جمهوري پسرش الهام علي اف صورت مي‏ گيرد.

ـ در كتاب «آتايوردو»، در معرفي شخصيت‏ها، نقل حوادث تاريخي، بررسي قيام‏ها و شورش‏هاي اتفاق افتاده، فقط و فقط «ناسيوناليسم كور يعني شيفتگي به زبان، نژاد و قوم» تبليغ مي‏ شود، و دين، مذهب، اخلاق و ديگر ارزشهاي انساني مورد غفلت قرار مي‏ گيرد. زيرا سردمداران رژيم باكو، فقط با تمسك به ناسيوناليسم جعلی است كه مي‏ توانند افكار عمومي را فريب دهند. مسلم است كه آنها نبايد شخصيت‏ها را به درستي به مردم معرفي كنند، اگر مردم بدانند كه «جوادخان گنجه ‏اي» حاكم گنجه براي دفاع از خاك ايران در قبال روسهاي متجاوز تا پاي جان ايستاد و خود و پسرش در راه ایران به شهادت رسيدند، از خود مي ‏پرسند: «امروز وضعيت چگونه است؟ چرا قره‏ باغ همچنان در اشغال است؟ آيا پرزيدنت ما هم حاضر است در راه دفاع از خاك و وطن، خود و پسرش را قرباني كند؟»

آنگاه به اين پرسش پاسخ خواهند داد كه: «نه، نه، آنچه براي پرزيدنت ما حيدر علي اف اهميت داشت، حكومت بود و بس، او مي ‏خواست حكومت كند، و هتاپس از خود نيز زمام امور را به دست پسرش سپرد... اينگونه است كه قره ‏باغ اشغال شده است، اينگونه است كه ...»

ـ دركتاب درسي «آتايوردو» آنقدر عليه ايران تبليغات شده است كه تصور مي‏ شود، نويسندگان آن، كتاب را نه به قصد آشنايي دانش آموزان با تاريخ، كه به قصد تبليغ عليه ايران نوشته ‏اند. نويسندگان اين كتاب سه نفر( يعقوب محمود اوغلو، رافيق خليل اوف، صابر آقايف) هستند.

نبايد فراموش كرد كه كتابهاي درسي، كتابهاي رسمي و دولتي يك كشور مي‏ باشد و موضع‏گيري بسيار منفي عليه ملت ايران و جعل و تحريف تاريخ و شخصيت‏هاي بزرگ ايران در كتابهاي درسي رژيم باكو ـ بخصوص كتاب آتايوردو ـ ‌بيانگر مواضع و ديدگاههاي رسمي و دولت اين كشور است. علت اين همه تبليغات رسمي عليه ايران توسط رژيم باكو، تنها يك چيز است و آن هراس اين رژيم از اتحاد مجدد ايران شمالي با ايران است.

اگر به طور عميق دقت شود، تلاشهاي تبليغاتي رژيم حاكم بر ايران شمالي يك مقصد را دنبال مي‏ كند و آن تحريف و تغيير هويت ايراني مردم ايران شمالي است، تا اين مردم، خود را مردمي غير ايراني فرض كرده و گذشته تاريخي و فرهنگي ايراني خود را فراموش كنند. اما مردم ايران شمالي اكنون در برهه ‏اي خاص از تاريخ خود قرار دارند، برهه ‏اي كه مي ‏توان آن را دوره بازيابي و احياي هويت ايراني نام نهاد. و اين دوره، در اوج خود، به اتحاد مجدد ايران شمالي با ايران مي ‏انجامد:

هركسي كو دور ماند از اصل خويش
باز جويد روزگار وصل خويش

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د