رد شدن به محتوای اصلی

این قند پارسی که به بنگاله می برند...



فارسی در پاکستان؛ از سرود ملی تا شرافت فرهنگی

براساس شواهد تاريخی، پيدايش و توسعه زبان و ادب فارسی در شبه قاره از لاهور پايتخت محمود غزنوی در در قرن چهارم هجری آغاز شد.

زبان فارسی در شبه قاره جنوب آسیا دست کم هشت تا نه قرن سابقه دارد. در پاکستان که هم در عهد گسترش وسیع اسلام در شبه قاره به وجود آمد تا قرن سیزدهم هجری، زبان فارسی به مدت هفت قرن دارای سوابق رسمی، علمی، ادبی، و اداری بوده است.
اکنون که بیش از نیم قرن از ایجاد پاکستان می گذرد، زبان فارسی موقعیت خود را در ادارات دولتی و همچنان در نظام آموزشی کم و بیش حفظ کرده است: 


به شعر حافظ شیراز می خوانند و میرقصند/ سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی

پیش از آنکه زبان انگلیسی در پاکستان نفوذ یابد، در شبه قاره طی قرن‌های متمادی صدها زبان و گویش وجود داشت که در این میان فارسی زبان آموزشی، علمی و اداری بوده، اما پس از سلطه خارجی در قرن سیزدهم هجری، این وضع به نفع زبان انگلیسی تغییر یافت و همچنان ادامه دارد.

هم اکنون صدها دانشکده در شهرها، شهرستان ها، بخش ها و بلوک های پاکستان دایر است که دارای کلاس هایی تا سطح کارشناسی ادبیات، علوم انسانی، طبیعی و ریاضی هستند و اگر در همه موسسه های آموزشی در سطح دانشکده مأمور تدریس فارسی شوند، هزاران دانشجو در بسیاری از دانشکده ها در شهر های مختلف پاکستان زبان فارسی را به عنوان یک ماده درسی انتخاب خواهند کرد. "غالبا مردم پاکستان در جریان گفتگو به زبان اردو، برای دلیل محکم در گفتار خود، شعر و یا ضرب المثل فارسی را شاهد می آورند".

محمد یوسف حسین، استاد زبان فارسی در دانشکده ی فارسی دانشگاه پیشاور، در مورد اهمیت زبان فارسی می گوید: تا رژیم نظامی جنرال ضیاالحق در سال در پاکستان، زبان فارسی در تمامی مدارس دولتی این کشور، تا کلاس هشتم تدریس می شد. ولی متاسفانه تاجایی که می بینم نه تنها تدریس زبان فارسی کاهش جدی یافته، بلکه زبان اردو نیز دارد به دست فراموشی سپرده شود.

یوسف حسین می گوید که زبان اردویی که فعلا مردم پاکستان به آن تکلم می کنند، بیش از پیش با زبان انگلیسی گره خورده است.



سرود ملی پاکستان به زبان فارسی ساخته شده و این زبان مادر زبان اردو محسوب می شود

آقای حسین می گوید که زبان فارسی را می توان در شبه قاره هند، زبان اول اسلام محسوب کرد زیرا یکی از مهمترین رسانه های اسلامی در شبه قاره هند بوده است.
زبان پارسی ریشه ای بس کهن در پاکستان و هندوستان دارد و امروزه نیز در برخی ایالات همچون پیشاور، پاراچنار، شهر کویته، فارسی گویان زیادی وجود دارند. شعر و خط فارسی به زیبایی های تاج محل یکی از عجایب دنیا، در شهر اگره هندوستان افزوده است.

امروزه نوشته های فارسی زیادی بر دیوار شهرهای مختلف پاکستات قابل مشاهده است
در گوشه و کنار شهر های مختلف پاکستان کتیبه ها و سنگ نبشته و لوحه هایی به زبان فارسی به چشم می خورد، شعر خوانی و فارسی سرایی و به کار گیری ضرب المثل های فارسی از خصال برجسته مردم پاکستان است.

در حال حاضر در انجمن های ادبی از شهر های مختلف پاکستان مجالس سخنرانی و شعر خوانی فارسی هفتگی و یا ماهانه برگزار می شود که در آن از کشور های فارسی زبان اشخاص و افراد دعوت به عمل می آید.

تلویزیون حکومتی پاکستان، شب های جمعه بزم عزل خوانی فارسی را به نمایش می گذارد که هنرمندان آهنگ های فارسی و غزلیات فارسی را می خوانند.
تداول زبان فارسی و شمار فارغ التحصیلان پاکستانی در رشته زبان و ادبیات فارسی بیشتر از همه کشور ها ست. تا دو دهه پیش آموزش زبان فارسی در پاکستان از نیمه دوره دبیرستان آغاز و تا دوره دانشگاه ادامه داشت.


بر علاوه شاعران و نویسنده گانی فارسی پاکستانی، در حال حاضر، شماری زیادی از سیاستدانان و سیاستمداران و هنرمندان آواز خوان در پاکستان وجود دارند که به زبان فارسی صحبت می کنند.
"تلویزیون حکومتی پاکستان، شب های جمعه بزم عزل خوانی فارسی را به نمایش می گذارد"

قاضی حسین احمد سابق رهبر جماعت اسلامی پاکستان، مولانا فضل الرحمن رهبر جمعیت اسلامی پاکستان، جاوید هاشمی معاون حزب مسلم لیگ در پاکستان و همچنان افراسیاب ختک رهبرعوامی نیشنل پارتی، و خانم بیگم نسیم ولی و شماری زیادی از سیاست دانان شاعران و روزنامه نگاران در پاکستان به خوبی می توانند به زبان فارسی تکلم نمایند.

به همین ترتیب آوازخوانان غزل سرای مشهور پاکستانی هستند که ده ها آهنگ فارسی اجرا کرده اند: شهشناه غزل، مهدی حسن، غلام علی، اقبال بانو، خانم فریده سیدی، نصرت فتح علی خان، غلام فرید صابری، میا عزیز، خانم پروین، خانم ماه جبین قزلباش و ده ها آواز دیگر را می توان یادآور شد.

علامه اقبال لاهوری که شهرت شاعر مشرق دارد در یک شعر فارسی خود چنین می گوید: 



چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما
ای جوانان عجم جان من و جان شما

حلقه گرد من زنید ای روشنان آب و گل
آتشی در سینه دارم از نیاکان شما

عبدالحی سحر
خبرنگار در پاکستان

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د